Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

بند نمی آید؟ قطع نمی شود؟ قرمز شده است؟ یا نه زخم حتی؟ دستمال نزدیکش می شود داد و هوارش بلند می شود؟ 

خلاصه که دو تا دستمال کاغذی را رول کرده و در هر یک از طرفین دماغ خود چپانده و بدین سان همه چیز قطع می شود و فقط کافیست هرچند دقیقه یکبار رول های چلانده شده ی قبلی را با رول جدید و تازه نفس عوض کنید! 

تا درمان خانگی دیگر برای سایر جنبه های انواع سرماخوردگی ها و آنفولانزاهای بی پدر و مادر خدانگهدار.

 _ با لحن تودباغی پست را بخوانید _ 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۶ ، ۰۱:۴۲
حدیث

👇Sorrow's Harmony_Peter Gundry👇

دریافت

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۶ ، ۲۳:۲۰
حدیث

سانس قبل از ما یوگاست! اون روز هم که طبق معمول همیشه زود رسیده بودم باشگاه! در باز بود و مربی (که همون مربی ما هم هست) داشت می گفت جلسه ی دیگه هیچ کس با آرایش نیاد_ دلیلش رو نمی دونم چون مثل اینکه قبل از اینکه من برسم گفته شده بود و رسیدن من مصادف شده بود با تاکید و یادآوری دوباره آخر کلاس_ حتی ضدآفتاب یا یه کرم ساده! کامل بدون آرایش! بعد اضافه کرد که اصلا قاعده ی ورزش کردن بدون آرایش هست! 

از اون روز به بعد حرفش رفت جایی در ذهن و این صوبت ها! تا بالاخره منم تصمیم گرفتم اینو روال همیشگی قرار بدم! حالا من آدمی نیستم که کلی آرایش کنم, یه ضدآفتاب و رژ لب! ولی همینم تصمیم گرفتم دیگه نباشه! 

خلاصه که نتیجه عالی :دی موقع رفت سه سوت یه پالتو و شال برمی داری و بدو می ری! برگشتم لازم نیست اون صورت ضدآفتاب ماسیده رو بشوری! [آیکون گشادیسم مضمن]

حالا تابستون ها و کلا حتی این ایام هم ظهر ها و وقت های آفتابی, ضدآفتاب که واجبه! رژلب هم که سه سوت فقط زمان می بره بارگذاری و قرارگیریش! ولی من حوصله ی دوستانی رو که همیشششه با آرایش چشم کامل در انظار عمومی ظاهر میشوند رو می ستایم *__*

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۶ ، ۰۰:۳۶
حدیث

هر چند روز و روزگار جوریه که انگار نه انگار وارد فصل چهارم و آخر شده باشیم! روزهای گرم و خشک و هوهوی باد و لق لق پنجره ها!!

به هر حال قالب تم زمستونی به خودش گرفت :) 

خشک و خالی پست رو نبندم, این موزیک هم داشته باشید :)

دریافت

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۶ ، ۱۴:۵۲
حدیث

وقتی می بیمنم فردا آخرین روز "آذر" است و تمام برنامه هایی که قرار بود تا فردا تمام شده باشند, تمام نشده اند! دلم می خواهد فردا یا نیاید و یا اینقدررررر با کش می آمد که همه ی کارها تیک می خورد ! 

این روزها کاش می شد خودم را کپی می کردم و یکی از خودم را می گذاشتم پای فلش کارت ها! یکی را پای درس و مشق هایم! ( که این یکی خودش چند زیرگروه می تواند بشود : یکی لیسنینگ کار کند, یکی تمرین فلوئنسی, یکی آکسفورد را تمام کند, یکی گرامر خلاصه کند, یکی رایتینگ بخواند, یکی تست بزند, یکی خلاصه بندی کند آن فصل 4 کوفتی 120 صفحه ای را *___* ) , یکی باشگاه و استخر برود! یکی به نظافت شخصی ام برسد! یکی وبلاگ داری کند!  و بالاخره یکی که خود اصلیم باشد فیلم ببیند و کتاب های نازنینش را بخواند (نامبرده به تازگی کازوئو ایشی گورو را یافته است *__* ) و بخواااااابد ! 

صد آه و صد دریغ و صد افسوس که فقط خودمم و خودم و فردا هم آذر می رود و کارها و برنامه هایم تیک نخورده وارد دی می شوند و برنامه های دی را به بهمن هل می دهند و مثل آینه دق همچنان تشریف خواهند داشت! [آیکون damn] 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۶ ، ۰۱:۳۵
حدیث

مدت هاست آهنگ جدیدی کشف نکرده ام که روح و روانم را جوری به باد بدهد که وادارم کند, بروم عن تمام آهنگ ها و کارهای آن خواننده یا بند و گروه و کاور های آهنگ را دربیاورم! 

شدیدا دلم می خواهد عن چیزی را دربیاورم و خود آهنگ هم برود روی تکرارهای چند روزه -__-


۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۱:۱۸
حدیث

مرض این می تونه باشه که بری لاک مات بخری ولی بعدش روش برق ناخن بزنی :|

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۶ ، ۱۵:۱۹
حدیث

مهم نیست که مثل آدم فضایی ها و ساکن سیاره های دیگر جلوه کنید! چرا که یک عالمه فیلم و سریال می بینید و عاشق دیوانه وار کاراکترها و بازیگرها و فیلم ها و سریال ها هستید! مهم نیست وقتی اسم نویسنده ها و کتاب های مورد علاقه تان را می گویید، هیچ کسی اسم شان را نشنیده! مهم نیست چهره در هم می کشند! شما صبور باشید و طاقت بیاورید چرا که بالاخره این عجیب بودن شما برایشان عادی می شود! حالت تدافعی شان نسبت به شما از بین می رود! بالاخره قبول می کنند که اگر خودشان کتاب نمی خوانند ولی کسی هست که می خواند و مدام با ذوق و شوق حرفش را می زند، تقصیرها را باید فقط متوجه خودشان بکنند نه چشم و ابرو حواله ی شما! بله! بالاخره کوتاه می آیند و حتی بهتان پیام می دهند و ازتان می خواهند تا راهنمایی شان کنید که با چه کتاب هایی شروع کنند :)

پیشنهاد های همیشگی من برای افرادی که تازه می خواهند کتاب خوان شوند همیشه شامل : "جومپا لاهیری" و "خالد حسینی" و "عطر سنبل،عطر کاج" و "دنیای سوفی" و "مردی به نام اوه" و کتاب های " آنا گاوالدا " و "منصور ضابطیان" هست!

شما پیشنهادتون به یک تازه "کتابخون شده" چیه ؟

ببینید هدف این نیست که خفن ترین هایی که خوندید رو بهشون معرفی کنید! در نظر بگیرید سلیقه های این افراد قبلا دور و بر "جوجو مویز" و "دختری که رهایش کردی" :| و اینا بوده و اینام چون کل اینستاگرام رو جوجو مویز خفه کرده پیدا کردن! پس پیشنهاد های مِلو و قشنگ بدید که اشتیاق کتاب خونی این آدم ها حفظ بشه و تا بعد دیگه خودشون برن سراغ کتاب های خفن هم :)

۲۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۶ ، ۰۰:۵۰
حدیث

برعکس همه که فکر می کنند دارد دیر می شود و وقت نیست و خیلی سال ها قبل باید شروع می کردند و چه سال ها که از دست داده اند! من ولی می دانم که چه سال ها از دست رفته و اگر هرچیزی را که شروع کرده ام زودتر شروع کرده بودم جای بهتری بودم! یعنی که  قبول کردم که سال ها قبل چیزهایی  که الان فهمیدم را روحم هیچ جوره نمی توانست ازشان خبردار شود و بهشان واقف باشد و واقعا نمیشد که بشود الان جای بهتری باشم!! 

الان هم همین است! عجله ندارم! برای شوهر کردن! برای ارشد خواندن! برای کار پیدا کردن! برای هر چیزی! هنوز هم دارم آزمون و خطا می کنم! می خواهم بالاخره بفهمم چه می خواهم! دارم می فهمم یعنی! بیشتر می خواهم به کم قانع نباشم! می خواهم اینبار اینقدر صبر کنم تا بشود همان چیزهایی که دقیق می خواهم! 

ولی خب می ترسم هم کمی ! که تهش تمام حساب ها و دو دوتا کردن ها غلط بوده باشه و عایدی صفر شود! این سال های پیش رو هم بشوند مثل سال های قبل, از دست رفته :( 

بدجور گیر کرده ام! بین انتخاب کردن بین دم دستی ترین در هر چیزی! و یا نه صبر کردن و سرمایه گذاری بلند مدت کردن و ریسک کردن و شرط بستن روی اراده ی خودم و هزار و یک عامل ناشناخته و آینده ی مجهول *__*

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۶ ، ۰۰:۲۰
حدیث

 اگه دوست دارید هندزفری ها و شارژرهاتون اینجوری باشه :

دریافت (ویدئوی چگونگی ^_^ ) 

+ پست کش رفته از اینستاگرام:دی به بهانه ی گفتن اینکه اگر درخواست هایی که می دهید را قبول نکردم, می شود ناراحت نشوید :) توی بازگشت دوباره و بعد از 4,5 ماه دوری از اینستاگرام , دلم فقط یه پیج خیلی جمع و جور و یک جمع زیادی جمع و جور تر می خواد! پس ناراحت نشوید لطفا :) 


۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۶ ، ۲۲:۵۲
حدیث