Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۲۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

هر وقت بعد از فقط یک بار نصف طول استخر رو کرال رفتن, مثل چی به نفس نفس می افتم و یا حتی وقتی دارم همون نصف یه طول رو کرال می رم و مدام به خودم می گم دووم بیار, دووم بیار و این دفعه بیشترش کن, سعی می کنم به اون 48 تا عرضی که مامان و آذر مسابقه می ذارن تا توی یه سانس برن, اصلا فکر نکنم و عوضش به این فکر کنم که کمتر از یه سال پیش بود که من ده دقیقه ی تمام بالای قسمت عمیق وایساده بودم و پاهام و کل وجودم مثل چی می لرزید و نمی تونستم جرئتمو جمع کنم و یه شیرجه ی مستقیم و سوزنی حتی بزنم و یا چقدر لحظات بعد از شیرجه و اون ثانیه های تا بالا اومدن واسم یه کابوس ترسناک بود, ولی حالا منم و قسمت عمیق و هیچ تررررسی, حالا منم که توی هر تایم نفس تازه کردن هام بعد از کرال رفتن, لبه ی سکو پرش می شینم و ازون بالا به قسمت عمیقی نگاه می کنم که دیگه دشمنم نیست و اون 48 تا عرض رو فراموش می کنم و به خودم و همون یه نصفه طولم افتخار می کنم و توی دلم حتی ذوق می کنم :)

اقدس جون درونم توی اینجور وقت ها یه پاشو روی اون یکی پاش میندازه و میگه: الان که یه نصفه طول میری, این همه ذوق می کنی, 48 تا عرض بری دیگه چکار می کنی ...

[گفتنیه اقدس خانم خودش شنا بلد نیست]

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۵۹
حدیث

توی محاسبات ذهنیم و تجویزاتی که برای خودم کرده بودم، حقیقتا امشب و شهریور وقت برگشتم نبود! ولی امشب از اون شب هایی شد که دیدم چقدررر هیچ کس رو ندارم و چقدررر اینجا رو کم دارم! دیدم سابق یه وبلاگ بود که نصفه شب ها، کله ی سحرها، روز های ِ تعطیل گرفته و سوت و کور، میشد پا توش گذاشت و چند نفر رو پیدا کرد! چند نفر میومدن که تو رو ببینن!

پس برگشتم ... [آیکون بلاگر شرمسار درون]

فقط دیگه خبری از سکانس نخواهد بود! توکا همچنان می نویسد :) ولی بدون سکانس.

قالب این چیزی که می بینید نخواهد بود و کم کم و ریز ریز تغییرات محسوسی برایش اتفاق می افتد و یک چیز اکسکلوسیو و شخصی ازش در خواهد آمد بالاخره :) عنوان این چیزی که می بینید نخواهد ماند  و بعد از بارگذاری حقیقتا نامی درخور آن بالا می نشیند :)

و نوبتی هم که باشه نوبت به تقدیرات و تشکرات فکر می کنم باید برسه =)

خلاصه چقدر دلم برای همتون تنگ شده بود، هرچند می دونم بلاگرهایی که می بندند و می روند، خیلی حقشون نیست انتظار داشته باشند که همچنان در یادها بمونن و همچنان جایگاه قبلیشون رو داشته باشند! ولی از همه ی دوستانی که این مدت بودند که سراغم رو بگیرند واقعا ممنونم، کامنت هاشون دلمو گرم می کرد :) [یک چیز توی پرانتزی رو اگه بخواید بدونید، اونم اینه که اگر در زمان حیات وبلاگی از میزان اهمیت خود و محبوبیتتون اطلاعی ندارید، آزمایشی هم که شده ببندید و بروید :دی بعد می بینید که چه نکته هایی از حضور وبلاگیتان مثبت بوده و دوست داشتنی، که خبرش را هم نداشتید [آبکون بلاگر خبیث درون] )


+ من هم خوبم :)

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۶ ، ۰۴:۴۹
حدیث