Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

بعضی وقت ها توی دل گندگی باید گفت, یا چمی دونم بی عرضگی!! در هر صورت من میگم دل گندگی, بله داشتم می گفتم که بعضی وقت ها توی دل گندگی بعضی آدم ها می مونم! 

مربی تازه کار اومده! براش قوانین و روند کار رو هررر جلسه توضیح میدم و تاکید و تکرار می کنم که نواقص کارش داره همچنان تکرار میشه! بهش میگم هر جلسه از کلاسش بازبینی میشه! که من خودم یا حضوری میام و سر کلاس می شینم! یا با دوربین چک میشه! بعد باز در کمال تعجب جلسه ی بعدی مشخصه که شب قبل به خودش زحمت نداده تایم بذاره و یه برنامه و پلن طراحی بکنه و یه مرور اساسی و درست و حسابی روی صفحاتی که قراره تدریس کنه داشته باشه :| 

اینا از همون دسته ای هستن که ننه باباشون و خودشون چپ میرن و راست میرن و میگن با مدرک فلان و بهمان هنوز بیکاریم و کار نیست واسمون! بعد یکی نیست بهشون بگه خب اینم کار, تو حداقل یه ریزه عرضه از خودت نشون بده تا دلشون رو خوش کنن و به همکاری باهات امیدوار بشن, نه اینکه دو هفته از شروع ترم نگذشته ازت ناامید بشن :|

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۸ ، ۱۳:۴۷
حدیث
در جهان بچه‌ها زیاد پیش می‌آید که یکی اخم کند و روگردان از دیگری بگوید: «نمی‌خوام با تو دوست شم.» بچه‌ی اول با اخم می‌دود و می‌رود سراغ آنهایی که خواسته دوستشان باشد و بچه‌ی دوم با بغض و گریه تنها می‌ماند. 
بچه‌ی تنها مانده گاهی می‌رود و بار دیگر شانسش را با کسی که او را پس زده امتحان می‌کند. گاهی آنقدر ممارست نشان می‌دهد تا بالاخره نقشی کمرنگ و ساختگی در بازی تیمِ محبوب بگیرد. خیلی وقت‌ها هم بعد از چند دقیقه‌ای غصه و افسردگی، می‌رود سراغ آدم‌های جدید و دوست‌های جدید. گاهی وقت‌ها هم می‌فهمد که می‌شود تنها ماند و تنهایی بازی کرد و کمتر آسیب دید و کمتر شکست خورد و کمتر طرد شد؛ اما همچنان غمگین ماند.
 
این از آن اتفاقاتی است که هیچ وقت متوقف نمی‌شود و در تمام سال‌های زندگی ادامه خواهد داشت. بزرگسالان زیادی هستند که هنوز تلاش می‌کنند دوستِ آدم‌هایی باشند که میلی به این رابطه ندارند. در بزرگسالی کم پیش می‌آید کسی اخم کند و فریاد بزند: «نمی‌خوام با تو دوست شم.» اما واقعیت همین است. آنها از درون اخم می‌کنند و در دل همین جمله را فریاد می‌زنند. تکست‌های عمداً سین نشده و تماس‌های بی پاسخ گذاشته و مهمانی‌های دعوت شده اما بدون عذرخواهی نرفته، همان فریاد «نمی‌خوام با تو دوست شم»ِ دوران بزرگسالی هستند.
 
بغضِ کودک تنها مانده وسط شلوغیِ بچه‌هایی که دست هم را گرفته‌اند و بازی می‌کنند، تصویر غم انگیزی است. دیدن این نمای غم‌زده، آدم بزرگ‌های زیادی را وادار می‌کند میانجی‌گری کنند و ریش گرو بگذارند و بچه را مثل تکه پازلی نامناسب، به زور وسط پازلی از قبل ساخته شده بچپانند و او را عضوی ناخواسته از گروه کنند. اما دل کسی برای بزرگسالان طرد شده نمی‌لرزد.
 
بزرگترین امتیاز بزرگ شدن همین است که بفهمیم اگر این پازل نشد، صدها پازل دیگر هست که بالاخره یکی دوتایشان دنبال تکه گمشده‌ی ما می‌گردند. بزرگسالی وقت آن است که دستِ ترحمِ میانجی‌های احتمالی را رها کرد و مسیرهای دورتری را طی کرد و به آدم‌هایی رسید که از دیدنمان واقعاً شاد می‌شوند و نبودنمان در زندگی‌شان، واقعاً دلتنگ‌شان می‌کند.
زندگی کوتاه‌تر از آن است که بخواهیم چشم انتظار تماس آدم‌هایی بمانیم که تکه گمشده‌ی پازل‌شان نیستیم. #آنالی_اکبری
 
https://t.me/analiakbari
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۸ ، ۱۳:۳۳
حدیث