Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «MyDailyShit» ثبت شده است

هرچقدر وقتی به انگلیسی چیزی رو سرچ می کنی, از شیر مرغ تا جون آدمیزاد رو می تونی راحت پیدا کنی. از اونور هر وقتی احتیاج باشه چیزی رو به فارسی گوگل کنی و به چیزی برسی, هیچ وقت به چیزی نمی رسی. به هیچ. 

اینارو ازین جهت میگم که اون دفعه اون آهنگ علیرضا قربانی رو می خواستم که آخرین قسمت سریال هم گناه روی اون تیکه ای از فیلم بود که یه بازیگره مرده بود, بعد ضمیمه ضجه های پرسوز و گداز اون یکی بازیگر بود. من آهنگ رو از توی گوگل با همون ضجه های پس زمینه و کراپ شده از سریال پیدا کردم :| مشکل اینجا بود که اسم آهنگ رو نمی تونستم پیدا کنم از طریق گوگل. یا نمی دونم من اینقدر به انگلیسی سرچ کردن و به همه چیز راحت رسیدن عادت کردم که توی فارسی سرچ کردن واقعا خنگ شدم دیگه. از اون جهت که اون سری به انگلیسی سرچ کردم اون آهنگه تو قسمت 8 از فصل ششم گریز آناتومی که وقتی اوون کریستینا رو می بوسه پخش میشه. به جدم همینو نوشتم و باز به همون جدم گوگل منو صاف برد سر وقت آهنگه :| 

 

خلاصه که امشب یوهویی توی یه کانال تلگرام آهنگه رو پیدا کردم "دلم گرفته گریه می خواهد" از آهنگ خیال خوش از علیرضا قربانی 

۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۹ ، ۰۶:۴۳
حدیث

همیشه عاشق کلمه ی "بامداد" بودم, قسمت شد توی عنوان در کلامم جاری شد :))

عنوان رو به دوشنبه بودن فردا و یا امروز دیگه تقریبا اختصاص دادم چون یه بسته ی هیجان انگیز از دیجی کالا خریدم و فردا میاد :) فقط امیدوارم از نزدیک و بعد از روبرو شدن هم هیجان انگیز باشه همچنان. این شیوه ی تقریبا جدید دیجی کالا رو دوست دارم که می تونی روز تحویل بسته ات رو انتخاب کنی و بدین صورت می دونی چه روزی ذوق داشته باشی برای اومدن پستچی.

امروز صبح یا به عبارتی یکشنبه صبح که بیدار شدم, نمی تونستم چیزی که میبینم رو باور کنم. "برف" با شدتی زیاد و پیوسته :| شب قبل و روز قبل هوا اصلا خبر از برف قریب الوقوعی نمی داد ولی حالا صبح بیدار شدی و می بینی چه برفی و چه می کنه این بازیکن :دی 

امروز با یکی از شاگردهایی که دو ساله شاگردمه کلاس داشتم و سرشار از احساسات ناب شده بودم. شاگردی با چهل و خورده ای سن که دو سال پیش ضعیف ترین بود ولی پر تلاش ترین, امروز چقدر دیگه نه مبتدی بود و نه سردرگم و نه عاجز از جواب دادن. امروز چقدر پخته بود. حتی یادمه چند ماه پیش هم گاهی اوقات کلافه ام می کرد :دی ولی خوشحالم هیچ وقت ازش ناامید نشدم و با هم تا اینجا پیش اومدیم و بالاخره رسید به امروز و این نقطه :) 

 

+مرسی بابت داستان ^__^ 

دارم به یه پایان درخور فکر می کنم و اگر وقت کردم تا آخر هفته پایانم رو برای داستان می نویسم. تا اون موقع شما هم می تونید اگر خواستید برید و توی این پست داستان رو بخونید و پایانی با سلیقه ی خودتون براش بنویسید ;) ببینم کی درنهایت ازون چهل تیکه می تونه یه پایان دربیاره :دی 

۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۹ ، ۰۱:۰۶
حدیث

یک سال برگردید عقب, پارسال دوم آذر, یا کلا پارسال هفته های اول آذر, آخرین ماه از پاییز سال 98! و بعد باز برگردید به همین امسال و همین روزها. کرونا رو بذارید کنار, چون مشکل همگانی هست و فقط برای تو و زندگیت اتفاق نیفتاده. دلار و گرونی رو هم همینطور, چون باز همکی و یک ملت درگیر گرونی و هر روز فقیرتر و دست خالی تر از دیروزیم و هیچ کس تنها نیست و این صوبتا خلاصه:دی 

خود پارسالت با امسالت چه فرقی دارن؟ کدوم یکی از موارد توی عنوان رو برای ماهیت رابطه ی خود پارسال و امسالت انتخاب می کنی؟

من "متفاوت" رو انتخاب می کنم. و به نظرم یه متفاوت خوب. به جای خاصی نرسیدم و نتونستم دستاورد خاصی داشته باشم ولی جای کاملا متفاوت تری قرار دارم نسبت به خود پارسالم و این یعنی یه حرکتی زدم و از ایستایی بیرون اومدم و خودم رو و زندگی رو وارد یه مسیر متفاوت کردم. 

پاییز دو سال پیش, یعنی پاییز 97 هم همچین احساسی داشتم, که نسبت به پاییز 96 توی موقعیت کاملا متفاوتی قرار گرفته بودم و وارد مسیر جدیدی شده بودم. 

خوبه وقتی آدم به جای نگاه میکرو و جزیی یه ذره میاد zoom out می کنه و به اصطلاح  از دید ماکرو به قضیه نگاه می کنه. اینکه من توی سال 97 جایی بودم که آرزوی سال 96 ام بود و یا حتی اصلا فکر نمی کردم بتونم از پسش بربیام و همین آرزو دو سال بعد توی سال 98 باعث رخوت و کسلی و حال بد و اعصاب خوردی هام شد و به اضطراب ها و درگیری های شخصیم دامن زد تا حذفش کردم و الان و توی سال 99 جایی هستم که اگر به خودم در سال 96 می گفتن از خنده چنان ریسه می رفت و بعدش هم جدی می شد می گفت دیگه ازین شوخی های بی مزه با من نکنید. 

منظور از جایی که هستم و بودم, هم به مسائل شخصیتی و هم عاطفی و هم شغلی و هم خانوادگی اشاره داره و فقط مربوط به یک چیز خاص نیست. 

شما چی؟ تا حالا سعی کردید وقتی در حال و لحظه سردرگم و درمونده هستید, ذره بین زندگیتون رو از حالت زوم نزدیک و فوکس شده روی درموندگی ها و درگیری ها, دربیارید و شروع کنید همینطور zoom out کردن تا همه چیز از جزیی بودن خارج بشه و وقایع به نقطه های ریزی توی صفحه های زندگیتون تبدیل بشن و یه نگاه بندازید ببینید از کجا به کجا رسیدید؟ به چه جهت هایی حرکت کردی؟ یا یه جای خاص فقط متمرکز موندید؟ چقدر تا یه سری نقطه ها رفتید و دوباره برگشتید؟ به کدوم نقطه ها برگشتید؟ 

۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۵۲
حدیث

اومدم سریال جدید نیکول کیدمن رو از این سایت دانلود کردم، بعد که اومدم ببینم می بینم یه جاهایی رو انگار نشون نمیده ولی دارن توی سریال ازش حرف می زنن، و یا یه صحنه هایی رو که قبلا نشون داده دوباره تکرار می کنه! وات د ف... گویان گفتم یعنی سانسور داره :| رفتم از یه سایت دیگه دانلود کردم سریال رو و دیدم بععععله! این سایت قبلی خیلی شیک کلی سانسور اعمال کرده روی سریال خارجی! یکی نیست بهشون بگه مگه آخه شما تلوزیون هستید که اینقدر کاسه ی داغ تر از آش شدید. 

بعد یه چیز جالب تر که فهمیدم، اینکه تمامی فیلم و سریال های ایرانی رو برای دانلود رایگان گذاشتن :| یکی نیست بگه شما اینقدر به فکر در خطر افتادن اسلام و این چیزا هستید، پس حق و ناحق و کپی رایت و این چیزها شدن کشک و اینا جزو اسلام و مسلمونی نیستن؟!

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۹ ، ۱۱:۲۶
حدیث

خب الان که تا دو هفته همه جا بسته است، لپ تاپ من یادش افتاده دچار مشکل بشه. یک اینکه وقتی بهش هندزفری وصل می کنم فط صدای خش خش میاد. و دوم اینکه وقتی فایل های ویدئویی با کیفیت X265 پخش می کنم تصویر پرش داره ولی باقی فایل های ویدئویی رو بدون مشکل پخش می کنه :| نمی دونم واقعا الان وقتش بود آخه!!!

یک چیزی هم که در این مواقع می فهمی اینه که اینترنت هیچ وقت نمی تونه بهت کمکی بکنه تا مشکل لپ تاپ و یا حتی گوشیت رو خودت ازش سردربیاری تا یا لااقل یه دلیل براش پیدا کنی و یه کم خیالت راحت بشه :/

 

 

چندین ساعت بعد نوشت: به طرز باورنکردنی یکی از مشکلات حل شد :| عصبانی بودم و خیلی ناخودآگاه مشتی که کوبیدم خورد به لپ تاپ و صدای خش خش قطع شد :| چرا واقعا!!! به نظرم یه جورایی مشکوک میاد, مثه این مریض های رو به مرگی که چند ساعت قبل از مرگشون حالشون خیلی خوب میشه ولی بعد ...

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۹ ، ۲۰:۰۳
حدیث

همه چیز از یکی از استوری ها شروع شد که خاله جان برای همه شیر کرد. و برای "تو" . استوری را ناخواسته دیده بودی و در عمل انجام شده قرار گرفته بودی. حتما عصبانی بودی ازینکه "من" میدیدم که تو استوری مرا سین کردی. و "من"؟! من هم عصبانی بودم. با لحن اعتراضی به خاله گفتم که حق نداشت برای این همه نفر استوری را بی اجازه شیر می کرد. و "تو" از سر اجبار سریع "من" را فالو کردی! و "من"؟! یک حمله ی عصبی  پر از تنش و اضطراب را تجربه کردم و هر کاری کردم نشد تا خودم رو راضی به فالو بک کردن "تو" بکنم. چیز زیادی بود, چیزی که هنوز آمادگی برایش نداشتم. و دیروز بالاخره آنفالو کردی. تا باز همچنان "من" و "تو" عاجز باشیم از حتی یک ارتباط برقرار کردن معمولی. "تو" را نمی دانم ولی برای "من" حتی سلام کردن و از دور دیدنت هم سخت است. هنوز چیزی سخت شکسته است و ترمیم نشده است. 

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۰۱:۱۷
حدیث

نمی دونم چرا هر وقت یک نفر این رو در جواب یه پیام مبسوط و یا یه وویس حداقل یک دقیقه ای برام می نویسه, قشنگ حس می کنم بهم فحش دادن :)))

 

 

۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۹ ، ۰۱:۳۲
حدیث

جدیدا دارم یک چیزی رو تمرین می کنم که بتونم انجام بدم و یا کلا ازش دوری کنم, اینکه به طور غیرمستقیم برم مثلا یه چیزی تو استوری ها و پست های اینستاگرام و یا حتی همین وبلاگ بگم که به در باشه تا مثلا دیوار بشنوه. جدیدا شخصی از اشخاص فامیل این رویه رو در پیش گرفته و واقعا باید یکی از پریز بکشدش بیرون. کپشن پست های اینستاگرامش و استوری هاش پره از کنایه و ایما و اشاره و به در گفتن تا دیوار بشنوه. بعد واکنش من چی می خواست باشه, که منن برم مثلا استوری بزنم غیر مستقیم که آی کسایی که فلان و بهمان و ......! بعد دیدم خب الان فرقمون چیه با هم :)) یا بعد دیدم من گاهی تو وبلاگ هم اینکار رو کردم. که می دونستم اشخاصی وبلاگ رو می خونن و به جای اینکه برم مستقیم بهشون بگم چه مسئله ای باهاشون دارم اومدم تو وبلاگ ازش نوشتم. خلاصه که خیلی سخته ولی دارم تمرین می کنم که اگر برام اینقدر سخته و یا غیرممکنه که مستقیم برم به شخص بگم, پس بهتره سکوت کنم.

۲ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۹ ، ۲۲:۴۲
حدیث

سریال جدیدی که دارم می بینم پتانسیل اینو داره برام پیدا می کنه که جای فرندز رو بگیره. خیلی خوبه! بروکلین 99 یا Brooklyn 99 . 

راجع به مرکز پلیس توی بروکلین با ژانر کمدی. اوایلش خیلی جالب نیست ولی واقعا هرچی بیشتر نگاه می کنی, جالب تر میشه. واقعا کاراکترهای دیوونه خوبی داره :))

بعد نقش اصلی همین سریال اندی سمبرگ جدیدا توی یه فیلم هم بازی کرده, اونم خیلی جالب بود, هر چند نه پایانش! فیلم palm spring. یه جورهایی شبیه فیلم Groundhug Day می مونه اگر دیده باشین اینو. 

 

خلاصه برنامه ی آخر شب های این روزهای من چند تا اپیزود بروکلین 99 دیدن شده. 

 

سریال جدید چی شروع کردید به دیدن؟

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۹ ، ۰۱:۵۸
حدیث

من 75 کیلو شدم. بله درسته از پارسال همین موقع حدود 8 کیلو اضافه وزن پیدا کردم. نمی دونم چرا واقعا! شاید هم بدونم خب. چون سطح انرژی و فعالیتم کم شده به نظرم. از کرونا به بعد و این طرز زندگی همه چیز آنلاین و تو خونه نشینی هم که دیگه بدتر شد اوضاع. 

دوست دارم به همون 66 کیلویی بودنم برگردم ولی راهی براش ندارم یا بیشتر انگیزه ای و ازون طرف هم هر چی بیشتر به وزنم فکر می کنم بیشتر استرس میاد سراغم. 

شنبه بعدازظهر رو درگیر سونوگرافی و دکتر و چکاپ بودم, چون چندین وقته پهلوی چپم خیلی درد می کنه و فکر می کردم شاید از کلیه ام باشه. دیگه رفته بودم یه سونو بدم, گفتم رحم و تخمدان و مثانه هم چک کنن. همه چییییز سالم بود و داشتن به طور نرمال کار خودشون رو می کردن. بعد از گفتن جواب از سمت دکتر, من رو به دکتر که پس این درد لعنتی از چیه؟ دکتر گفت بخواب تا یه معاینه انجام بدم و وقتی داشت پهلوها و شکمم رو با فشار دادن چک می کرد تا ببینه منبع دردی پیدا میشه یا نه, با خنده و درحالیکه شیکم و پهلوهای من همچنان زیر دستش بود برگشته میگه: چه تپلم هستی!! خنده ام گرفت:دی میگم آره [با خنده] 

و در نهایت تشهیص دکتر این بود به خاطر نشستن و بی تحرکی زیاد باید باشه که پهلوم درد می کنه! و گفت وزن کم کنم! نه با کم خوردن, با ورزش کردن! 

ولی دلم شکست! اولش خندیدم و یا خنده دار به نظرم اومد بهم گفت تپل! ولی کم کم غصه ام گرفت. ازینکه من در نظر دکتر یه تپل بی تحرک بودم :/ یه روز غمباد گرفتم بابتش! تا در نهایت خودم رو جمع و جور کردم و با تپل اومدنم به صلح رسیدم, ولی سخته! آدم یه وقت هایی یادش میره نظر و برآورد بقیه ملاک نیست و میذاره تاثیر بذارن روش! مثلا دکتر باید به من می گفت تحرکت رو بیشتر کن و واقعا درک نمی کنم چرا باید به وزنم و بدنم هم ایراد بگیره! 74 کیلو برای من وقتی تپل به نظر می رسم چیز بدی نیست که به خاطرش باید کامنت منفی دریافت کنم. یادم بمونه دفعه ی بعدی هرکسی راجع به وزنم نظر داد, نذارم فکر کنه که خودم از وضعیتم ناراضی ام. و همینطور هم تصمیم گرفتم دیگه خودم رو وزن نکنم و روی ترازو هم نرم ولی تحرک و فعالیتم رو بیشتر کنم. به جای روزی ده دقیقه ورزش کردن, دارم سعی می کنم بیست دقیقه تا نیم ساعت ورزش کنم. یه سری روزها تو ساعت های خلوت برم پیاده روی. ولی دیگه خودم رو بابت وزنم سرزنش نکنم. 

#عنوان رو سرچ کنید توی تمام شبکه های مجازی و انواع و اقسام بدن های نرمال رو ببینید.

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۰ آبان ۹۹ ، ۱۷:۰۲
حدیث