Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

خونمون با دادگاه یه فاصله‌ی یه ربع، ده‌ دقیقه‌ای داره!! امروز زنگ خونمونو زدن و رضا که اف‌اف رو برداشت بیشتر از صحبت‌های معمول پای اف‌اف طولش داد، انگار که تلفنه :| بعد رضا که گذاشت گوشی رو ، یعنی طرف که درد و دل‌هاشو تقریبا کرد:دی رضا میگه یه نفره می‌گه داره می‌ره دادگاه داره، اگه میشه براش یه لیوان آب ببریم! یه بطری آب معدنی کوچیک تو یخچال داشتیم دادیم رضا همونو برد براش!! به رضا می‌گم براش آرزوی موفقیتم می‌کردی واسه دادگاهش :| 

ولی خیلی جالب بود، طرف خسته و کوفته پشت آیفون هم یه درد و دل و شرح مصیبتی کرد و هم طلب آب کرد!! فکر  کنم اگه روش میشد می‌گفت دو دقیقه بیام بشینم زیر باد کولرتونم اگه میشه :دی

 


دیروز بعد ازظهر از گپ استراحتی که بین تایم کاریم به وجود اومده بود سریع استفاده کردم و بعد از مدت‌ها، یعنی بعد از خیلی مدت‌ها بالاخره یه کیک پختم و اون بوی دل‌انگیزش رو دوباره تو خونه پخش کردم :)

کیک آلبالو =)

 

پارسالم یک بار پخته بودم که ... خودتون برید پستشو بخونید ببینید چه شده بود :)))))

این‌بار ولی نتیجه عاااالی بود ^_^

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۷:۲۴
حدیث

این قسمت: دوست داشتم بخوانمش ولی هنوز نخوانده‌ام

و رمان ندای کوهستان خالد حسینی


خالد حسینی رو همه با رمان‌های اول از همه بادبادک‌باز و بعد هزار خورشید تابان مطمئنا می‌شناسید:)

بعد از این دو تا رمان خیلی خیلی مشتاق بودم رمان سوم هم هرچه زودتر بخونم و مدت‌ها بود تو لیستم خیلی زیادی دیگه چشمک می‌زد:))

خود من با خوندن دو رمان قبلی دیدم راجع‌به افغانستان به کل عوض شد!! و افسوس خوردم حتی و شرمنده شدم که چرا دیدم تا اون حد نسبت به افغان‌ها اونقدر بسته بوده:| 

رمان ندای کوهستان( ترجمه‌ی مهدی غبرایی به اسم "ندای کوهستان" هست و ترجمه‌های دیگه‌ای هم که من دیدم "و کوه طنین انداخت" هم کتاب رو نام نهادن، منتها من هرجا مهدی غبرایی کتابی رو ترجمه کرده باشه، ترجمه‌ی این حضرت رو ترجیح می‌دم) بله داشتم می‌گفتم این رمان سبک بیانش با دو رمان قبلی کمی متفاوته! و روایت زندگی آدم‌ها در گیرودار جنگ هم نسبت به دو رمان قبلی کمی کم‌رنگ‌تر هست! شیوه‌ی بیانش هم به این صورته که داستان از زاویه‌‌ی دید چندین شخصیت بیان میشه:) یعنی فقط از زاویه‌ی دید یک شخصیت تا به انتها داستان رو نمی‌خونیم و اتفاقاتی که افتاده رو از زاویه‌ی دید چندین شخصیت باهاش روبرو میشیم!! من خودم شروعشو دوست داشتم یعنی شروعش خیلی سریع آدم رو می‌گیره و کنجکاوت می‌کنه تا بیشتر و بیشتر جلو بری! اما کمی وسط‌هاش از روند هیجانیش کاسته میشه ولی خوب در نهایت با لبخند تمومش می‌کنید، از رضایت از اینکه خوندینش:)

ولی خوب به پای دو رمان قبلی نمی رسه!!


+همینطور قسمت‌های قبلی چالش :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۵ ، ۰۲:۱۴
حدیث

این قسمت : جزو رمان‌های کلاسیک باشد :)

و رمان: وسوسه (یا ترغیب)



اسم کلاسیک که میاد آدم تقریبا به صورت کاملا بولد شده اسم جین اوستین تو ذهنش نقش می‌بنده:) قبلا غرور و تعصب و منسفیلد پارک و حس و حسادت ( اسم اینو اگه درست یادم مونده باشه:/) و اما رو خونده بودم!! و این بار ترغیب رو از قفسه‌ی کتاب‌خونه برداشتم:) 

سایر ترجمه‌ها کتاب رو ترغیب نام نهادن ، ولی خوب این ترجمه‌ای که من داشتم اسمش وسوسه بود و وقتی کتاب رو خوندم به نظرم که ترغیب خیلی خیلی عنوان بهتری با توجه به داستان هست :)  البته خود متن داستان ترجمه‌اش روون بود و مشکلی نداشت:)

راستش از هوش و درایت و کمال و خانوم بودن آن الیون( قهرمان زن داستان) که فاکتور بگیریم:دی انگار آن الیوت یه جورایی خود من بود:/ کاش ته قصه‌ی منم مثل ته رمان به خوبی و خوشی تموم بشه :| اصلا یکی از فاکتورهای کوفتی بودن دنیا همین صدق نکردن عوالم رمان‌های کلاسیک درش هست:/

#هشتگ شما هم به چالش بپیوندید، خوش می‌گذره:دی

#قسمت‌های اول و دوم هم از قسمت هشتگ‌های کنار وبلاگ و از هشتگ چالش کتاب‌خوانی می‌تونید ببینید:)

#این مدت که کمرنگ بودم فقط بولدوزری کتاب خوندم :دی  منتظر باقی قسمت‌های چالش، اونم خیلی زود به زود باشید :)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۲:۰۷
حدیث

این قسمت از چالش: تا به حال از نویسنده‌اش چیزی نخوانده‌باشم

کتاب ِ داستان یک شهر از احمد محمود


ردیف کتاب‌های احمد محمود یکی دوماه پیش بود که توی کتاب‌خونه چشممو گرفت( کتاب‌هاش وقتی همگی و توی یک ردیف کنار هم قرار می‌گیرن جالبه و کلا خیلی هم توی چشم و به سوی خود جذب کننده است) و خوب قبلا تعریف مدار صفر درجه و همسایه‌هاش رو شنیده بودم و تعجب کردم که چرا تا قبل از اون وقت توی کتاب‌خونه این ردیف رو ندیده بودم!! و با کتابِ داستان یک شهر ِش شروع کردم که البته به گفته‌ی همه مدار صفر درجه و همسایه‌ها دو تا کتاب به قول معروف تاپ تره احمد محمود هستند و تعریف این دو رو بیشتر کرده‌اند!! 

ولی خوب کتاب‌خونه در اون زمان نداشت مدار صفر درجه و همسایه‌ها رو و لذا دیگه من با داستان یک شهر شروع کردم که دنباله‌ی یه بخش و یه فصل دیگه از زندگی "خالد" مردیه که کتاب همسایه‌ها هم سرگذشت همین شخصیته،( که البته خودش داستان و فصل جداییه و به این ترتیب هر رمان رو می‌شه کلا مجزا ازون دیگری به حساب آوورد، برای همین ترتیبی توی خوندنشون تقریبا وجود نداره، هر چند که بهتره اول همسایه ها خونده بشه ولی خوب من اول داستان یک شهر رو خوندم و مشکلی هم پیش نیومد تو نوش جان کردن داستان :دی)

احمد محمود تقریبا بیشتر کتاب‌هاش درون‌مایه و تم تاریخی داره و یه جورایی داستان‌هاش و شخصیت‌های داستان‌ها و رمان‌هاش رو توی دل حوادث سیاسی و تاریخی زمانی که رمان بهش می‌پردازه غرق و درگیر می‌کنه و اینطوری داستان تو بطن اون حوادث تاریخی و سیاسی پیش می‌ره و به این ترتیب در پایان هم برگی از تاریخ رو مرور کردی و هم از داستان لذت بردی :)

من به شخصه احمد رو دوست داشتم! 

و درخت انجیر معابد هم ازین نویسنده خوندم (راجع بهش توی اینستاگرامم نوشتم )و حالا هم می‌خوام برم سراغ شاهکارش که همون همسایه‌هاست :)

نسخه‌ی چاپی همسایه‌ها کمی نیست در جهانه :دی یعنی اراک که نبود!! من سایت دی‌جی‌کالا و شهر کتاب آنلاین هم چک کردم که آنلاین سفارشش بدم ولی خوب موجود نداشتن!! و بعد فهمیدم که فقط امکان گیر آووردنش از دست دوم فروشی‌ها وجود داره، یعنی کلا نیست و دیگه چاپ نمی‌شه!! ولی بعدش متوجه شدم که بوکیها فایل پی دی‌اف ش رو برای دانلود گذاشته و مشکلی هم نداره دانلودش، یعنی با رضایت ناشرش می‌باشد :) 

اینم لینک اگر خواستید دانلود کنید!

یه کم دیگه رفتم گشتم نوشت: خوب توی این سایت امکان خریدش وجود داره :) ولی لینک دانلود رو برش نمی‌دارم چون سایت بوکیها لینک دانلود هیچ کتابی رو که ناشرش رضایت نداشته باشه قرار نمی‌ده، و کلا اگر کسی هم خواست دانلود کنه، مشکلی نیست :)


+شما هم اگه خواستید تو این چالش شرکت کنید :)

 

++من چطوری می‌تونم این هایلایت سفید رو بردارم؟ :| نمی‌ره :|


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۵ ، ۰۲:۰۴
حدیث

توی فروردین ماه بود که جناب سروش خان توی این پستش صحبت از یک چالش کتاب‌خونی کرد که منم ازش استقبال کردم و به نظرم چالش جالبی اومد، که البته اگه یکی دو موردشو مثلا جابه‌جا کنی یا تغییر بدی:دی

  خوب من برای شروع و اولینش از همون مورد اول از سمت چپ چالش رو آغاز می‌کنم. 

کتابی که فیلمشو دیده باشم:)

اتاق از اما دون اهو!


صددرصد که فیلمش سریع باعث شد تا چشمم خورد به کتاب بخوام بخونمش:) چون قبلش اصلا باهاش آشنایی نداشتم! و به نظرم یه جورایی کتاب و فیلم مکمل همدیگه‌ هستن! یعنی فرقی نمی‌کنه کتاب رو خوندید و یا فیلم رو دیدید ولی سعی کنید هردوش رو بخونید و ببینید :)



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۰۲:۰۳
حدیث