Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

نمی دونم چرا! ولی تشکل ها و جمع های مذهبی گاهی بیشتر موجبات مردم آزاری رو فراهم می کنن *__* به مناسبت ایام فاطمیه یه نمایشگاه مذهبی توی حیاط مدرسه ی نزدیک خونمون درست کردن! بعد امروز مثل اینکه افتتاحیه نمایشگاه بود و خلاصه چشمتون روز بد نبینه, چرا که بکووووب از سر ظهر  شروع کردن به پخش انواع و اقسام روضه و نوحه و سخنرانی با یه بلندگوی سوپر خفن :| و ما هی صبر و بردباری پیشه کردیم, هی صبر و بردباری پیشه کردیم, مگر این صداهای مهیب قطع بشود ولی نشد تا جاااایی که مزین به صورتی سرخ از عصبانیت و صدایی با ولوم بالا رفتم وسط بساط نمایشگاه و یک عده برادر بسیجی,  که یا این بساطتون رو جمع می کنید یاااااا این بساطتون رو جمع می کنید :| و جواب و توضیح نگرفته هم صحنه رو ترک کردم و خوب ده قدم هم دورتر نشده و به سر کوچه نرسیده, آرامش دوباره به محله بازگشت :| خدا رو شکر حداقل شعور و درک این مسئله رو اگر از ابتدا نداشتند ولی بهش واقف شدند.


۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۵۲
حدیث

از کل فیلم های جشنواره امسال من فقط تونستم برم و لاتاری رو ببینم! (به دلایل محدودیت های شخصی و زمان های اکران دیر وقت و هم اینکه تعداد محدودتر اکران توی شهرستان ها نسبت به تهران) بعد عدل همین یه دونه فیلم رو کامل از گردونه خارج کردن :| 

ولی توی اکران برید و حتما لاتاری رو ببینید! فیلم خوبیه! 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۴۳
حدیث

فردا قراره به صورت سورپرایز پارتی تولد بگیریم برای یکی از دوستان! درست کردن کیک با منه! بعد اصلا انگار نه انگار که سورپرایزه, خیلی خجسته نزدیک بود , از درست کردن کیک استوری بذارم :| اومدم کپشن کنم که فردا تولد داریم و جیغ و دست و هورا که یهو لامپ بالای سرم جینگی روشن شد که سورپرایز ایدیت, سورپرایز :| 

تماااام زحمات این چند روزه ی همگیمون رو نزدیک بود به فنا بدم!! 

نتیجه ی گیری اخلاقی هم اینکه یاد بگیریم همه چیز را فرتی به اشتراک نگذاریم! مرسی, اه! 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۵۳
حدیث

چقدر این 6 ماهی که گذشت عجیب بود! چقدررر اتفاق های زیاد افتاد هم قبلش و هم بعدش به عنوان نتایج اون اتفاقات! بعد از مدت های طولانی سردرگمی و مدام عقب انداختن هر گونه اقدام جدی و هی ترسو بودن! این 6 ماه انگار که یه بمب انگیزه و انرژی و اعتماد به نفس تو وجودم ترکید و بوووومب بعد یهو یک عالمه ایده و انگیزه برای آینده و اینکه هدفم قراره چی باشه پیدا کردم! اولویت های زیادی رو توی این 6 ماه هی بالا و پایین کردم! از کنکور ارشد  گرفته تا آیلتس و تدریس! که اتفاقا تدریس اولویت آخر رو داشت چون فکر نمی کردم بتونم به این راحتی ها جایی رو پیدا کنم که من رو به عنوان یه تازه کار و بدون سابقه قبول کنن! ولی در نهایت و جوری که اصلا فکرش رو نمی کردم از تنها جا و اولین جایی که برای مصاحبه رفتم باهام تماس گرفتن و برای شروع دو ترم کودکان برای تدریس بهم پیشنهاد دادن! یعنی من رسما از سه شنبه یه تیچر میشم :دی

و این تقریبا اولین تجربه ی استخدامی من هم میشه! من تا قبل از این یه جور فریلنسر به حساب می اومدم از لحاظ شغلی! ترجمه و تایپ و ویرایش(یک مدتی) و اینجور دست کارها! ولی حالا درسته که تا مدت ها مطمئنا حقوق زیادی نخواهم داشت، ولی همینکه بالاخره رسما شاغل محسوب میشم خیلی حس خوبی داره :)

چقدر به موقع بود پیشنهاد این شغل! چون توی یه برهه ای دوباره قرار گرفته بودم که کم کم داشتم انگیزه ها و امیدم رو از دست می دادم و توی یه حالت افسردگی و بی خیالی وارد می شدم! می تونم بگم دو سه هفته بود که تنها کاری که در حال انجام دادن بودم تکمیل کردن آرشیو فیلم ها و سریال هام و شروع کردن بیگ بنگ تئوری بوده :| در حال سرزنش خودم بودم تا بلکه دوباره به خودم بیام، که خدا خودش بزرگواری کرد از طریقه ی مخصوص به خودش وارد شد:دی

     #I'm_an_English_Teacher

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۷
حدیث

خب ابتدا کمی احساساتمون برانگیخته شد و مقادیری اشک از گونه ها سرازیر شد! بعد هم کمی از ترس و دلهره ناخن هایمان را جویدیم و نفس هایمان در سینه حبس شد! دیگه نوبتی هم باشه نوبت اینه که کمی بخندیم :))

خود من با بعضی قسمت های فیلم قهقه زدم :دی فیلم خوب و لذتبخشی بود و منم دوستش داشتم!

خلاصه که Logan Lucky رو هم ببینید و از دست ندید :)

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۰
حدیث

نمی دونم از کی! ولی خوب چند سالی میشه دیگه فیلم ترسناک برام جذابیت نداره و اصلا دلش رو هم ندارم دیگه بشینم نگاه کنم! بعد نمی دونم اونی که هفت قسمت قبلی saw رو با اشتیاق می دید کی بود :| اونیکه هر شب ساعت 11 شبکه movie1(یکی از شبکه های خدابیامرز ماهواره بود که فقط هم فیلم ترسناک هاش تبلیغات نداشت :دی ) فیلم ترسناکش قضا نمی شد کی بود :|

این فیلم خلاصه بعد از مدت ها دوری از این جو و فضا اولین فیلم تقریبا ترسناکی بود که دیدم! البته که داستانش بیشتر دلهره آور و ایناست تا یه داستان ترسناک! ولی خوب در کل قصه ی مریضی داشت :| مخصوصا آخرش *__*

خلاصه که اگر مثل من قلبتون و روحیه اتون خیلی با یه فیلم صد در صد ترسناک همکاری نمی کنه ولی می خواین که راهش بندازید و کم کم بیاریدش توی کار! این فیلم می تونه استارت خوبی باشه :دی

دانلود فیلم

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۲۸
حدیث