Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۱۰ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

در راستای قصدی که برای تدریس یک کتاب جدید داشتم! تصمیم گرفتم استارت شروع تدریس این کتاب و پیاده سازی یک سری روش های نوین تدریس رو با مامان و خاله امتحان کنم! هم اینکه بالاخره این دو هم زبان رو یاد بگیرند و هم من دو تا موش آزمایشگاهی داشته باشم برای تمرین و پیاده سازی یافته ها و آموخته های جدید :دی 

از این کلاس باید بگم از این به بعد زیاد از من خواهید شنید، چرا که فقط با برگزار شدن تنها یک جلسه کلی سوژه اتفاق افتاد و اصلا کلاس بی حاشیه نبود و فکر هم می کنم نخواهد بود :))

 

ولی فقط لحظه ای که در رابطه با نحوه ی معرفی کردن خودشون و صحبت از خانواده و تعداد خواهر و برادر و فرزند بود .... خاله حواسش بود و حساب و کتاب ها توی ذهنش انجام شده بودند، شاید خیلی وقت بود به این عدد فکر کرده بود توی خلوت و تنهایی ها و سکوت های آخر شبی که دیگه نمی تونه بگه 5 تا برادر داره و باید عدد 4 رو از این به بعد استفاده کنه! ولی مامان اصلا حواسش نبود و با گفتن عدد 5 برای تعداد برادرهاش و به محض تکرار و اصرار ما بر روی عدد 4 در جهت تصحیح کردن مامان، اول تعجب کرد ولی همینکه خواست دوباره بر 5 اصرار کنه و یا بگه چرا 4! متوجه شد به چی اشاره داریم و بدون حرفی خودش، خودش رو اصلاح کرد و گفت 4 ....

جای خالی دایی همه جا حس میشه ...

۶ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۹ ، ۱۷:۴۹
حدیث

دیروز یه نوبت دکتر داشتم و یه سر هم باید می رفتم باغ کتاب و یک جایی هم توی بازار قدیمی شهر! فاصله ی هر کدوم از این سه تا بیست دقیقه پیاده روی داره! ماشین رو نمیشد با خودت ببری! چون بازار مرکر شهر هست و جای پارک نمیشه عصرها پیدا کرد و مکافاته! فقط از مطب تا باغ کتاب ماشین بردیم و بعد ماشین رو همونجا گذاشتیم تا پیاده بریم تا بازار! این مقذار راه رفتن و اینقدر کار داشتن توی شهر تا قبل از کرونا یک چیز عادی و حتی اصلا جزئی به شمار میومد! ولی دیروز وقتی برگشتم خونه انگار کوه کنده بودم که اونقدر راه رفته بودم و یا به نظرم خیلیییی زیاد اومد دو سه ساعت بیرون بودم :| 

واقعا چقدر زود یادمون رفت زندگی معمولی چطوری بود!! و به تو خونه موندن و دور کاری عادت کردیم :/ 

واقعا برای شما هم اینطوره؟ *_____*

۱۱ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۹ ، ۱۸:۲۹
حدیث

جمعی از بچه های بلاگر زحمت کشیدند و در بلاگردون جمع شدند تا باز حرکتی باشه در جهت تکونی به تن خسته ی این وبلاگ نویسی ، تا باز رونق و جنب و جوش رو برگردونن به وبلاگ ها و وبلاگ نویس های درونمون :)

یکی از کارهای خوبی که بعد از تماس گرفتن با من، گفتن قصد دارن انجام بدن، معرفی کسب و کارهای بلاگرهاست. و خب بنده این افتخار رو داشتم که چراغ اول رو روشن کنم، اونم با این دوره های آنلاین آموزش زبان :)

وقتی از من خواستند تا یه متنی برای معرفی خودم در وبلاگشون بنویسم من در ابتدا یادم رفت که بپرسم متن چقدر وسعت داشته باشه :دی و خب شروع کردم و یک متن که کم از مثنوی نداره در باب خودم به نگارش درآووردم :)) یا به قول شباهنگ که متاسفانه اسم جدید وبلاگیش رو یادم نیست :))))) همون پست های طویله ای :دی

در نهایت گفته های اصلی رو در پست قرار دادن و من هم گفتم بذارید تا این مثنوی همینطور نمونه و خاک بخوره و خودم توی وبلاگ خودم پستش کنم :)

 

سلام :)

توی عالم وبلاگ من توکا هستم. ولی اگر از اسم واقعیم بپرسید؛ حدیث هستم :) که اخیرا هم همین اسم پای پست های وبلاگیم قید میشه ولی همچنان برای اینکه کسی دچار بحران هویتی نشه با اسم توکا همچنان کامنت میذارم :دی

اگر بخوام از خودم بیشتر بگم، که طبق رویه و اصول همیشگی این نوع تعریف از خود ها که با سن و سال و تاریخ تولد شروع می کنن، من هم بهتره همین کار رو بکنم و بگم که من متولد 11 مرداد سال 1372 هستم و الان تقریبا 27 ساله ام. کمتر از بیست روز دیگه می تونم بگم که کاملا 27 ساله ام :دی بله تولدم هم نزدیکه :)) اگر بخوایم بریم سراغ تحصیلات باید بگم که من سال 94 در رشته ی مهندسی برق از مقطع کارشناسی و یا همون لیسانس فارغ التحصیل شدم. ولی به دلیل نداشتن علاقه و انگیزه، حتی ذره ای هم قصد ادامه ی تحصیل و یا حتی دنبال کار مرتبط با این رشته گشتن رو نداشتم! درعوض تا سال 95 و در یک بازه ی یک ساله تمرکزم رو بر روی زبان خوندن گذاشتم و در سال 96 هم رسما شروع به کار کردم. البته توی این دو سال اتفاقات زیادی برای من افتاد و اصلا از اول برام مشخص نبود و یا اصلا سال 94 حتی ذره ای این احتمال رو نمی دادم که روزی بخوام یک معلم زبان باشم ولی خب داستان این دو سال خودش قصه ی هزار و یک شب میشه و شاید یک وقتی توی وبلاگم از این دو سال و اینکه چی شد و چطور شد تا من سال 96 شدم یک معلم زبان شدم، نوشتم. یکی از دلایلی که نخواستم یک مهندس برق باقی بمونم این بود که در تمام مدت تحصیل من برای اینکه بتونم حتی در حد یک دانشجوی متوسط باشم باید شب و روزم رو یکی می کردم و اینقدر می خوندم تا بتونم به زور یک درس رو پاس کنم و تقریبا یک جوراهایی داشت باورم می شد که من یک آدم باهوش و توانا نیستم و صد در صد از پس هیچ شغلی هم برنخواهم اومد! ولی بعد از بازگشت به کلاس زبان (خودم به عنوان یک زبان آموز تا مدرک زبانم رو بگیرم) تازه دوباره یادم افتاد که من توی درسی مثل فیزیک خوب نیستم ولی وقتی پای زبان در وسط باشه من می تونم یک نابغه باشم! و همینطور هم هست. من نه مغرورم و نه اعتماد به سقف (:دی) دارم ولی معتقدم من در بحث زبان و در شغلم نابغه هستم نه به این خاطر که آدم خاصی هستم و یا استعداد خاصی ندارم، نه! بلکه به این دلیل که من تونستم چیزی رو پیدا کنم که بهش علاقه دارم وبفهمم که انگیزه و علاقه در چیزی می تونه همه ی چیزی باشه که یک نفر برای شروع در یک زمینه ی کاری احتیاج داره و من هم علاقه و هم انگیزه داشتم و اینطور شد که فقط درکمتر از دو ماه بعد از شروع به کارم تونستم سطوح و دوره های بالاتر رو تدریس کنم و در کمتراز یک سال بعد هم تونستم سوپروایزر آموزشگاه بشم و در کنار تدریس، وظیفه های دیگه ای مثل کلاس بندی، تعیین سطح کردن، تهیه و تدارک برنامه های درسی تمامی دوره های آموزشگاه و طراحی آزمون ها و ارزیابی زبان آموزهای آموزشگاه رو هم بر عهده داشتم! ولی امسال  بعد از دو سال و نیم کار در آموزشگاه، یک جورهایی به فرسودگی رسیدم و دیگه ذوق و شوق کار کردن رو مثل سابق نداشتم، اون هم بیشتر به این دلیل که باید برای شخص دیگه ای کار می کردم و هیچ وقت برنامه ی زندگیم مشخص نبود و آزادی عملی نداشتم و در صورت کمتر کار کردن هم دیگه تقرببا حقوقی برام باقی نمی موند و در صورت ادامه دادن و به همین منوال تمام وقت کار کردن وباز هم حقوقی نه چندان کافی دریافت کردن، چیزی از خودم باقی نمی موند :دی برای همین بعد از شروع شدن داستان کرونا و قرنطینه و برای مدتی تعطیلی آموزشگاه تصمیم گرفتم دوره های آنلاین خودم رو راه بندازم. اگر با شرح و جزییات این قسمت رو بخواهید، باید بگم که در رابطه با این مسئله خب خوشبختانه یک پست قبلا نوشتم و می تونم به اون پست ارجاعتون بدم و دیگه لازم نیست قید کنم که قصه ی هزار و یک شب هست و شااااید یک وقتی در رابطه اش در وبلاگم نوشتم :دی

 

۶ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۹ ، ۰۰:۳۴
حدیث

اگر کنکوری هستید و اصلا درصدهای خوبی توی زبان ندارید با این دوره می تونید بالاخره مطمئن باشید که راه درست زبان خوندن به شما نشون داده میشه تا بالاخره بتونید یه درصد خوب و عالی از این درس بگیرید :)

شامل کار بر روی لغت، گرامر و درک مطلب (Reading) و مهارت تست زنی هست.

اگر سوالی در رابطه با جزییات دوره داری و یا اگر احتیاج به راهنمایی داری می تونی یه کامنت بذاری :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۹ ، ۱۹:۴۸
حدیث

این دوره مناسب کسایی هست که دارای سطح قابل قبول و یا به عبارت upper Intermediate و یا Advance هستن و به دنبال یه فرصت و محلی برای انگلیسی صحبت کردن هستن! توی هر جلسه بر روی موضوعات مختلفی بحث میشه و افراد ایده های خودشون رو بیان می کنند و به نقد ایده های همدیگه می پردازن :)

خود من که همیشه عاضق کلاس های دیسکاشن بودم، توی فارسی همه ی ما ایرانی ها اصلا توانایی یه بحث و مناظره ی دوستانه رو نداریم :دی دیگه حالا ببینید به انگلیسی اگر باشه چه شود :)) به همین علت این دسته از کلاس ها همیشه جذاب و هیجان انگیز هستند :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۹ ، ۱۹:۴۴
حدیث

این دوره مناسب افرادی هست که قبلا کلاس زبان رفته اند و یا خودشون جسته و گریخته در حال تقویت زبان انگلیسی شون بوده اند! سایر مهارت هاشون به نسبت قوی هست ولی همچنان نمی دونند با مهارت speaking باید چکار کنند و چطور به سر منزل مقصود برسونن این مهارت رو :)

خب اول یه توضیح بدم راجع به مشخصه هایی که لازمه تا بگیم یک نفر دارای مهارت speaking قابل قبولی هست!

این مشخصه ها شامل: 

  • روانی در صحبت کردن: یعنی شما توانایی این رو داشته باشید که با یک سرعت قابل قبول به بیان ایده ها و نظرات و مطالبی که قصد بیان اون ها را دارید، بپردازید. مکث ها و توقف های طولانی در بین صحبت نداشته باشید
  • گرامر و ساختار صحیح: بر خلاف باور اکثر افراد که گرامر رو یاد می گیریم تا بتونیم یک سری سوال در رابطه با اون جواب بدیم! یا باورهای فاجعه تر مثل دوره های مکالمه بدون گرامر و این حرف ها! ما گرامر رو یاد می گیریم تا بتونیم درست صحبت کنیم! یعنی بدونیم در موقعیت های مختلف زبانی باید چه گرامر و ساختاری استفاده کنیم! تمرین کنیم تا ذهنمون هم به این مسئله آگاه بشه که اگر داره در رابطه با موضوعی در زمان حال صحبت می کنه و در بین اون نیاز پیدا می کنه به گذشته سوییچ کنه، پس باید مواظب ساختار و گرامر مناسبی که برای گذشته هست در صحبت هاش باشه! 
  • تلفظ درست: که باید همین ابتدا بگم که با لهجه کاملا متفاوت هست! می تونید راجع به تفاوت این دو گوگل کنید تا متوجه بشید چقدر دو مبحثت مجزا و متفاوت از هم هستن! و وقتی می گیم تلفظ درست منظورمون این نیست که لهجه ای نزدیک به American و آمریکایی ها و یا  British و انگلیسی ها باید داشته باشیم! بلکه می تونیم خیلی راحت لهجه ی خودمون رو داشته باشیم ولی درست تلفظ کنیم.
  • گستره ی قابل قبولی از کلمات: این مقوله از این جهت اهمیت پیدا می کنه که ما باید دست از به صورت پراکنده کلمه خوندن و حفظ کردن برداریم! بلکه باید یاد بگیریم به صورت مجموعه ای و در قالب موضوعی کلمه یاد بگیریم! اون هم حتما در قالب یک context مربوط به اون موضوع! که می تونه یه فیلم باشه یا یه Reading و متن و یا یک فایل شنیدنی و  listening. 

میشه.

خب حالا توی این 4 دوره ی تقویت مهارت صحبت کردن، تمرکز بر روی هر کدوم از این 4 جنبه هست! تا شما بعد از 4 دوره بالاخره این توانایی رو پیدا کنید و بتونید هر 4 عامل رو در صحبت کردن خودتون اجرا و پیاده کنید :)

 

که البته تشخیص اینکه چه دوره های برای شما مناسب هست با یک تعیین سطح در ابتدا و قبل از شروع هر دوره و کلاسی انجام میشه، تا دوره ای صد در صد مناسب با سطح شما براتون مشخص بشه. پس برای انجام تعیین سطح کافیه اسم خودت رو به همراه یک شماره دارای واتس آپ برای من کامنت کنی :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۹ ، ۱۹:۰۹
حدیث

این دوره مناسب افرادی هست که تا به حال در هیچ کلاس زبانی شرکت نکردند و یا خودشون به صورت خودخوان هم هیچ قدمی در راستای تقویت مهارت هایی مثل speaking  و Writing نداشتند! و تقریبا هر آنچه که تا به حال در رابطه با زبان مطالعه کردند محدود به زبان دوران مدرسه و یا چند واحد در دانشگاه بوده!

 

در دوره ی بیسیک ما با یکی از کتاب های Touch stone  و یا Top Notch کارمون رو شروع خواهیم کرد. و از اینجا به بعد یه چند تا مزیت شرکت کردن توی کلاس های به اصطلاح نیمه خصوصی و یا خصوصی با یک شخص ( نه با یک موسسه ی زبان) رو بذارید براتون شرح بدم! شما وقتی در یک موسسه شروع به زبان خوندن می کنید! از ابتدا براتون مشخص شده که هر کتاب و هر درس رو توی چند ترم و چند جلسه تموم خواهید کرد! در صورتیکه در کلاس های من این سرعت شاگرد ها و کلاس هست که تعیین می کنه من برای هر درس چه تعداد جلسه بخوام اختصاص بدم! یعنی اگر کلاس خصوصی باشه و شما یک نفر شاگرد باشی، که کلا سرعت با خود شما مطابقت پیدا میکنه، به عبارتی اگر شما در هر مورد و یا درسی ایراد و اشکال خاصی نداشته باشی بیشتر از اونچه که لازم باشه وقتی برای اون مبحث و درس صرف نمیشه و سریع مباحث بعدی عنوان میشه و از سمت دیگه هم اگر مبحثی برای شما سخت باشه، تا جاییکه لازم باشه وقت روی اون مبحث گذاشته میشه تا بدون ایراد و مشکلی از این مبحث وارد مبحث بعدی بشیم! و در کلاس های گروهی هم به همین ترتیب فقط با این تفاوت که یک میانگینی از سرعت همه ی افراد کلاس این اتفاق میفته! بارها برای خود من در حین تدریس در آموزشگاه این اتفاق افتاده که فقط و فقط به خاطر برنامه ی ثابت و مشخصی که وجود داره و باید هر جلسه طبق اون جلو رفت، درسی خیلی برای بچه ها آسون بوده ولی من چون باید حتما یک جلسه ی کامل رو بهش اختصاص می دادم، برنامه های اضافه توی جلسه قرار می دادم تا وقت کلاس رو بشه پر کرد و یا از طرفی هم مبحثی باید باز حتما توی یک جلسه همچنان باید تموم میشده درحالیکه به سه جلسه تمرین و تکرار احتیاج بوده! پس این یکی از مزیت های کلاس می تونه باشه که با سرعت مناسب شما و استاندارد چلو بره! نه طبق یک برنامه ای که هیچ وقت تغییر نمی کنه و از قبل برای یک طیف وسیعی و به صورت کلی برنامه ریزی شده!

و یا مزیت دیگه ای هم که می تونه وجود داشته باشه، کتاب های vocabulary و لغتی هست که از کتاب های سوم و چهارم به دوره اضافه میشن (یعنی بعد از اینکه شما حداقل دو یا سه کتاب اولیه ی مقدماتی رو تموم می کنید) توی آموزشگاه، فقط این امکان وجود داره که یک کتاب که عموما هم OXFORD WORD SKILL هست رو اون هم به صورت درس به درس جلو رفتن کار بشه! در حالیکه در کلاس هایی که ما با هم خواهیم داشت، برای کار بر روی vocabulary و واژگان به صورت موضوعی و پیوسته و اون هم ترکیبی از چندین کتاب که همه اشون توسط من خلاصه نویسی شده و به صورت اسلاید گردآوری شده اند صورت می گیره (یعنی بدون نیاز به تهیه ی هیچ کتابی می تونید چندین کتاب رو که از قبل براتون بر حسب موضوع دسته بندی شده و کنار هم قرار گرفته شده با تمرینات مربوطه داشته باشید) 

و مزیت دیگه هم به میزان تعامل با معلم مربوط میشه! در کلاس هایی که با من خواهید داشت تعامل ما فقط محدود به کلاس درس نمیشه! بلکه از بعد از تموم شدن دو کتاب و وقتی تکالیف و مخصوصا مهارت speaking وارد فاز و مرحله ی جدیدی میشه و شکل دیگه ای به خودش می گیره! برای شما تکلیف های روزانه (در فواصل بین جلسات) در نظر گرفته میشه! و هر روز هم بازبینی میشن و از جانب من فیدبک دریافت می کنید :)

و اینکه مهارت لیسنینگ خیلی اکثرا به دلیل محدودیت تایم توی کلاس های آموزشگاهی دست کم گرفته میشه و یا بهش پرداخته نمیشه! و یا مهارت ریدینگ! و همینطور رایتینگ! به طوریکه اگر شخصی بعد از پایان دوره ی زبان عمومی قصد شرکت توی آزمون هایی مثل آیلتس و یا تافل رو اگر داشته باشه، در هر سه مهارت تازه متوجه میشه که اصلا اصول و قواعد پایه رو نمی دونه! و باید شروع کنه دوباره و تازه نکات و قواعد مربوط به هر یک رو یاد بگیره.

و در آخر هم اینکه اگر مبتدی هستید و قصد یادگیری و شروع زبان رو دارید مطمئن باشید که با شرکت توی این دوره ها بالاخره غول زبان براتون کم کم شکسته میشه! البته خبری از انگلیسی در شش ماه و سه ماه و سه سوت و دو سوت نیست! بلکه تلاش و زحمت و طبیعتا زمان لازمه ولی کاملا شدنیه :)

 

که البته تشخیص اینکه چه دوره های برای شما مناسب هست با یک تعیین سطح در ابتدا و قبل از شروع هر دوره و کلاسی انجام میشه، تا دوره ای صد در صد مناسب با سطح شما براتون مشخص بشه.پس برای انجام تعیین سطح کافیه اسم خودت رو به همراه یک شماره دارای واتس آپ برای من کامنت کنی :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۹ ، ۱۹:۰۰
حدیث

یکی از سه قلوها _قل دوم_ با دوتای دیگه فرق می کنه! کلا با تیپ و شخصیتی که از یک دختر بچه انتظار میره، فرق می کنه! دوست داره بازی هایی انجام بده که دنبال کسی می کنه و مدام مثل یه شیر غران صدا دربیاره و وانمود کنه می خواد بخوردشون و بقیه هم مثلا فرار کنن! خیلی وابسته و مامانی نیست! هر چیزی رو سریع امتحان می کنه بدون اینکه بخواد بترسه! می خواد توی امحان کردن هر چیزی تا جاییکه می تونه مستقل عمل کنه! و از گل سر و کش سر فراریه! طوری که موهاش همیشه مثل تارزان دور و برش ریخته شده! شونه کردن موهاش و گل سر براش زدن و به اصطلاح خوشگل و خانم شدن رو برای یه مدت کوتاه فقط می تونه تحمل کنه! حالا اینجا واکنش همگی ما چی هست؟ اینکه مدام بهش یادآور میشیم که چقدر تفاوت داره! که چقدر خانم نیست! که چقدر زلزله است! که چقدر کثیف و شلخته و کله شق هست! حتی خود من! این رو دیشب فهمیدم! وقتی توی پارک بهم اصرار می کرد می خواد کش موهاشو باز کنه و من اصرار می کردم الان بیرونیم بذار همینجوری خوشگل باشی! وقتی رفتیم خونه بازشون کن! که یکهو به خودم گفتم داری چکار می کنی؟!! مگه تو نیستی که همیشه دادت از این تبعیض و کلیشه های جنسیتی هواست! مگه این تو نیستی که همیشه میگی چرا اینقدر باید زن ها و مردها توی نقش های فرو رفته و قالبی باشن! الان چرا از یه بچه ی سه ساله توقع داری به خاطر توی چشم جمع خوشگل بودن، راحت نباشه و یا اذیت بشه چون باید خوشگل تر باشه! چون اونجوری که خودش راحت هست، خوشگل و خانومانه نیست! خودم کش موهاشو باز کردم! تا مثل تارزان ازینور به اونور بدوئه! همون چیزی که هست :) واقعا هم با بچگی های تارزان یا جرج کنجکاو _ دو شخصیت انیمیشنی_ هیچ تفاوتی نداره :دی 

و کلی به فکر فرو رفتم! ازینکه این بچه تا بخواد بزرگ بشه صد بار و هزار بار از خیلی ها خواهد شنید که چرا خانوم نیست! چرا مثل خانوما رفتار نمی کنه! چرا نمی خواد خوشگل باشه! 

 

۵ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۹ ، ۰۲:۰۷
حدیث

امسال تیر دقیقا ده سال می شود که من بلاگر بوده ام! دقیق یادم نمی آید کدام روز از تیرماه سال 89 بود ولی می دانم که تیرماه سال 89 بود که من بالاخره وبلاگ ساختم! داستان وبلاگ ساختنم هم کمی مسخره و بچگانه است البته و همینطور کیفیت وبلاگ نویسی سالیان اول شروع کارم با یک وبلاگ زرد برابری می کرد اگر راستش را بخواهید :دی تیر ماه 89 یک سالی می شد که از وقتی که یکی از معلم های مدرسه مان وبلاگش را با آن اسم عجیبی که برایش انتخاب کرده بود بهمان معرفی کرد! اسمش نام یکی از باورها و آیین های سنتی مردم این حوالی است در رابطه با 40 روز گذشتن از هر ماه! الان رفتم گوگل کردم که ببینم آیا همچنان وبلاگش پابرجاست و یا نه! که یک عالمه هم استانی پیدا کردم که در وبلاگ های وختلف در رابطه با این موضوع پست گذاشته بودند و یا اسم وبلاگشان را همین عبارت "ناقالی" گذاشته بودند ولی هیچ کدام معلم سوم دبیرستان ما نبود1 الان البته همسایه ی روبه رویی عمه جان می باشند! حالا بگذریم از معلم مان و برگردیم به وبلاگ! من از همان گوشه ی وبلاگ و در همان اولین مرتبه از دیدن وبلاگ کشیده شدم به دنیای رنگارنگ وبلاگ های مختلفی که برای قالب بودند! و از آنجا بود که فقط و فقط به خاطر قالب ها دلم خواست بلاگر باشم و وبلاگ داشته باشم و هر هفته یک رنگی اش کنم و پرش کنم ازین اسمایلی ها! و نشانگر موس اش را عوض کنم و گاهی با هر کلیک قلب از هر جهت به بیرون بچاشد و آهنگ بگذارم برای وبلاگ و ازین حرکت های تباه مختص به وبلاگ های زرد خلاصه :| تا دو سه سالی هم فقط مطالبی که کپی شده از اینور و آنور و مجلات و سایت ها و گوگل بود را پست می کردم و همیشه هم بعد از هر پست با تلاشی وصف ناپذیر کلی وقت را صرف مطلع کردن این و آن می کردم که پست جدید گذاشته ام، به من سر بزنید :| یا بیا تبادل لینک کنیم :| یا خوشحال میشم به من سر بزنی :| و یک کامنت را صد جا کپی می کردم :| بله همینقدر تباه :||

تا گذشت و گذشت و من با بلاگرهای خوبی آشنا شدم و کم کم کمال هم نشینی این بلاگرها باعث شد تا دست از این حرکت ها و این سبک وبلاگ نویسی بردارم و روزانه نویس شوم و از خودم بنویسم! هر چند همیشه در حد همین چرت و پرت نویسی های روزانه باقی ماند ولی به نظرم کیفیت نوشتنم از روزی که شروع کردم تا به الان تغییر چشمگیزی کرده! نه از این جهت که پتانسیل های نویسندگی داشته باشم :دی چون تقریبا اون موقع ها خفن های وبلاگ نویسی همگی آروزی نویسنده شدن داشتند! همگی وبلاگ نویس شده بودند تا روزی نویسنده شوند! برای من این یکی را فاکتور بگیرید! ولی نوشتنم به عنوان کسی که همیشه انشا نوشتن برایش یک کابوس بزرگ بود به سطح قابل قبول و خوبی رسید از طریق همین وبلاگ! طوریکه الان نوشتن اصلا چیز سختی برایم نیست! در طول این سال ها و یا مخصوصا سال هایی که به دلایلی با تمامی دوستانم در دنیای واقعی قطع رابطه کردم، همین وبلاگ و دنیای مجازی و آدم هایش برایم ماند! و الان که ده سال گذشته بهترین و صمیمی ترین ها از این وبلاگ و دنیایش به دنیای واقعی ام وارد شده اند! چه آن هایی که به خاطر من تا این شهر کوچک آمدند! و یا چه وقت هایی که خودم در تهران دیدمشان! و چه الان که فائزه و آزیتا پای ثابت آدم هایی شده اند که حتما در هر بار تهران رفتن باید ببینمشان! چه وقتی که نگین و حیران را هم دیدم! یا در اولین دورهمی هم توفیق دیدن پریسا و جولیک و زیزیگولو و یک زهرای دیگر که اسم وبلاگی اش را نمی دانم :دی و خورشید و حریر را هم از بین بلاگرهایی که می شناختم دیدم! یا یک بار که با نگین و فائزه و همان زهرایی که اسم وبلاگی اش را نمی دانم و غمی، وقتی رفته بودیم پارک ملت! روی زیراندازی که از دکتر میم قرض گرفته شده بود نشستیم که البته چایی هم رویش ریخت:دی ایشالا یک روز خود دکتر رو هم قسمت بشه ببینم :)) این ها کسانی هستند که مانده اند! یک جایی می شود لیستی بلند بالا بنویسم از کسانی که دیگر خبری ازشان ندارم و نمی دانم چه می کنند و کجا رفته اند! 

ده سال است این وبلاگ تنهایی هایم را پر کرده است! کلی دوست برایم پیدا کرده! باعث شد فیلم های بهتری ببینم! کتاب های بهتری بخوانم! آدم بهتری باشم! و یاد بگیرم همه ی کسانی را هم که فکر می کنم چون بلاگرهای خفنی هستند و یا مجازی آدم های کولی به نظر می آیند، دلیل نمی شود آدم های خوبی باشند! به راحتی می توانند سال ها دروغ بگویند در رابطه با کسی که هستند و تمام عقاید و اعتقادات درستی که ادعایش را می کنند دروغ باشد! یک بار تجربه ی این را داشتم که در وبلاگی ازم بد بنویسند و عده ای فحشم بدهند :)) 

یا با همین وبلاگ بود که بالاخره استارت کلاس های خودم را زدم و با یک عالمه آدم های مختلف از شهرهای مختلف صحبت کردم و  تا جایی که در توانم بود کمک شان کردم و یا تعدادی هم شاگردم شدند ^____^ 

ده سالگی ات مبارک در حالی که بارها اسمت را عوض کردم! آدرست را عوض کردم! قالبت را عوض کردم! پست هایت را پاک کردم! کامنت هایت را بستم گاهی و یا پست هایت را خصوصی کردم! ماه ها سراغت نیادم و پستی برایت ننوشتم! یک خط در میان بودم و یا گاهی هستم! یا وقتی که بلاگفا همه ی بودنت را پاک کرد! و یا وقتی که در بیان فیلتر شدی! و ....... ده سال از همگی شان گذشت.

پرسشی از شما: تا حالا به این فکر کردید که وبلاگتون و یا بلاگر بودنتون چه تاثیراتی چه مثبت و یا منفی توی زندگی تون داشته! و یا بودن لحظه هایی که به خاطر بلاگر بودنتون خوشحال تونستید باشید و یا ناراحت؟  

 

۱۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۹ ، ۰۱:۵۳
حدیث

وقتی شروع کردم و توی وبلاگ در رابطه با تعیین سطح و برگزاری کلاس های خودم گفتم، فکر این رو اصلا نمی کردم که همین موضوع باعث میشه من بتونم نه فقط از یک شهر و یا نه دیگه فقط از بین دوستان خودم شاگرد داشته باشم! بلکه با آدم هایی از شهرهای مختلف ارتباط پیدا کنم و تقریبا از هر گوشه ای یک شاگرد :) 

از قم و یا بوشهر و یا یزد و اصفهان و تهران :) 

و هم اینکه لذت کار کردن برای خودم رو هم به این قضیه وقتی اضافه می کنم، آرامش و رضایتم از کارم و روتین در حال حاضر زندگیم در کنار کارم خیلی بیشتر میشه! اون انعطاف کارم و همون تماس مستقیم شاگردها با خودم! که چقدر این بعد و قضیه رو دوست دارم، اونم بیشتر به این دلیل که اگر هر ایراد و اشکال و یا انتقادی باشه مستقیم به خودم گفته میشه و دیگه نفر سومی (آموزشگاه) در کار نیست که از من پیش اون شخص انتقاد بشه و بعد خودم اصلا حضور نداشته باشم که توضیحی در رابطه با دلیل کارم بگم و بعد اون شخص سوم با هر لحن و یا برداشتی به سراغ من بیاد و بگه از فلان قسمت کارت ایراد گرفته شده! گاهی وقت ها هم ایراد و انتقاد به جاست ولی اینکه مستقیم به خودت گفته بشه و تو خودت مستقیم حتی شده از اون شخص معذرت خواهی کنی رو من خیلی بیشتر ترجیح میدم تا وقتی که بدون اینکه من در اون تصمیم نقشی داشته باشم، یک نفر از جانب من معذرت خواهی بکنه و عنوان کنه که مسئله رو به من متذکر خواهد شد :| و یا اینکه من خودم بر اساس توانایی های خودم در تدریس و یا براساس یه معیار معقولانه و قابل اجرا می تونم برنامه های درسی و کلاسیم رو تنظیم کنم،و نه براساس یک عالمه روش های مارکتینگ و جذب مشتری و نگه داشتن مشتری یه برنامه ی فضایی و در بیرون خوشگل و سریع به من تحویل داده بشه و از من انتظار تقریبا یک معجزه رو هم داشته باشن تا با اون برنامه به کسی زبان یاد بدم!! بارها جمله ی "آخه می دونید این فلان چیز یه کلاس کاری داره" از زبان مدیرمون در واکنش من به ضروری نبودن یک رویکرد آموزشی و یا حتی اضافی بودنش و زمان تلف کردنش رو شنیدم! با همه ی این تفاسیرو بعد از این دو سال و خورده ای تجربه ی کار کردن در آموزشگاه، به نظرم دیگه وقتش بود قید کار کردن در هر آموزشگاهی و یا کار کردن برای کسی رو بزنم و فعلا برای خودم و کاملا منعطف و طبق برنامه ی روزانه ام و یا حتی حال روحیم کار کنم :) 

 

و اما سوالی برای کسی که جوابش را می داند :دی

اونم اینکه آیا کسی دوره ی آنلاین خوب در رابطه با طراحی سایت سراغ دارد یا خیر؟ و یا آیا اصلا کسی از بین خود شماها وجود دارد که در این زمینه مهارت داشته باشد و همچنین قصد آموزش؟ و یا آیا کسی از شما هست که خودش تجربه ی شرکت در دوره ای در رابطه با طراحی سایت را داشته باشد؟ 

ممنون می شوم از دارندگان و دانندگان پاسخ که دریغ نکنند :)

 

اینم همون داستان همیشگی انتهایی هر پست :دی

و من قصد دارم یک امکان تعیین سطح رایگان رو برای کسایی که علاقمند هستن به وجود بیارم! اون هم به این صورت که با هم تماس برقرار می کنیم و من از شما تعیین سطح می گیرم و بهتون سطح زبانیتون رو میگم! و بعد دو راه پیش روی شما قرار گرفته میشه؛ یک اینکه از من مشاوره بخواین که چطور می تونین به طور خودخوان زبانتون رو تقویت کنید (که کاملا رایگان هست) و دیگری اینکه برنامه ی یک کلاس آنلاین رو با هم بریزیم:)

پس کافیه که یک کامنت اینجا بذارید حاوی اسمتون و یک راه ارتباطی که اگر یک شماره موبایل دارای واتس آپ باشه بهتر هست!

  

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۹ ، ۰۱:۱۲
حدیث