Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

امروز برای اولین بار بعد از سال ها اکانت داشتن توی اینستاگرام, یه نفر اومد توی دایرکت هر چی خواست بارم کرد و هر صفتی که از دستش اومد رو بهم نسبت داد. 

من عصبانی نشدم, غمگین هم نشدم و فقط ناراحت شدم! و خیلی سخت خودم رو فقط دارم کنترل می کنم که جوابی بهش ندم! چون آدمی که وقتی در برابر نظری که نسبت به استوریت داشته بهش میگی من صلاح خودم رو بهتر میدونم و خودم میدونم چی بهم صدمه می زنه و چی نمی زنه و به خودم ارتباط داره بخوام چیو بیان کنم و نکنم, برمی گرده یه طومار فحش و بد و بیراه نثار آدم می کنه! هر جوابی بهش مثل تف سر بالا میمونه! 

چون خیلی جالبه, چطور خودش می تونه و مجازه بیاد و برای من تعیین و تکلیف کنه و زود با من صمیمی بشه و بخواد منو نصیحت کنه و بهم بگه خوبه چی بذارم توی پستم و چی نذارم! ولی من وقتی رسمی بهش میگم دلیلی نمی بینم کسی بهم این مسائل رو یادآور بشه, باید اون همه فحش دریافت کنم :| 

یک جایی باید راجع بهش حرف می زدم یه کم دلم خنک بشه :))) تا نرم جوابشو ندم و همچنان بسوزه :دی. الان که فکر می کنم عصبانی هستم :دی

شخص مورد نظر پسرِ جاریِ خاله ام میشه یا به عبارتی پسرعموی ِ پسرخاله ام! یا شوهرخاله ی من میشه عموی این آقا پسر که به قول خودش خیلی لوتی و بامرام هست :دی ولی سریع دختری رو که نمی خواد باهاش صمیمیتی داشته باشه رو می کشه به باد فحش که فکر کردی سلبریتی کسی هستی و خلا شخصیتی داری و بی شخصیتی و شعور نداری :))) بله همه ی اینا من هستم :دی

 

+به نظر شما بهترین واکنش همین جواب ندادن هست؟

۱۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۵۹
حدیث

توی پست قبل به ویژگی های اشاره کردید اکثرا که ویژگی های مثبتی نیستند، و گفتید این ویژگی ها رو دوست ندارید و یا ناپسند می دونید.

 

حالا اگر ازتون بپرسند چه ویژگی های مثبتی در بقیه توجه شما رو جلب می کنه و معتقد هستید خودتون این ویژگی ها رو ندارید و دوست دارید که داشته باشید و یا یه جورایی خودتون رو سرزنش می کنید برای نداشتن این ویژگی ها، چه جوابی می دید؟

و توجه داشته باشید اغلب هم ه بقیه اعلام می کنید و تحسینشون می کنید در رابطه با اون ویژگی. 

۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۵۶
حدیث

در رابطه با پست جدیدی که می خوام بنویسم یک سوال قبل از اون از همگی دارم، دوست داشتید جواب بدید :)

 

چه ویژگی در بقیه شما رو عصبانی می کنه و یا اون رو ناپسند می دونید و اصولا هم خرده می گیرید نسبت بهش وقتی شخصی رو با اون ویژگی می بینید؟

۱۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۶
حدیث

عدد 27 را دوست دارم. عدد بزرگی به نظر می آید. یاد وقتی می افتم که بچه بودم و به نظرم کسانی که به این سن رسیده بودند خیلییییی بزرگ و پا به سن گذاشته بودند :دی و حالا این منم در آستانه ی 27 سالگی ولی هنوز یک دختر بچه که خیلی راه زیادی دارد تا بزرگ بشود :) 

و این منم در آستانه ی 27 سالگی که تازه دو سال بیشتر نیست یاد گرفته مسئولیت پذیرتر باشد، که غر نزدند و مدام نخواهد که برایش دل بسوزانند، که بخواهد دلیل بیاورد که محالش برایش چیز خوبی اتفاق بیفتد، 25 سالگی استقلال و آزادی عمل هیچ وقت نداشته ام را درست خود روز تولد 25 سالگی به دست آوردم وقتی با چشمان اشکی روبه روی بابا وایساده بودم، وقتی باز حتی بدون توجه به اینکه روز تولدم بود، لاقل یک روز دیگر صبر می کرد ولی باز شروع کرد، طوری که انگار یک بچه ی 5 ساله باشم، شروع کرد به منع کردن و نذاشتن! همان روز وایسادم و همه ی حرف هایم را زدم و دیگر چیزی نگفت و ساکت شد و بعد از یک هفته قهر، کم کم دیدم واقعا از تمام حرف هایی که زده چطور پشیمان بود، و همان روز 25 سالگی آخرین روز دعواهای ما و غصه های من در رابطه با آزادی و استقلالم شد. 26 سالگی سلیمون رو ازم گرفت. آخرین سال با سلیمون بودن و دایی بود. پارسال کیک تولدم را کنار سلیمون تیکه کردم و برای آخرین سال بودنش و برای اولین بار برای تولدم از سلیمون کادو گرفتم. تمام پول توی جیبش را داد به من. تا چند ماه بعد از فوتش پول را نگه داشتم ولی بالاخره تصمیم گرفتم با تمام پول یک کتاب به اسم و یاد سلیمون بخرم، کتابی که خیلی دوستش داشتم و همیشه می خواستم بخرمش. 26 سالگی از لحاظ کاری مستقل شدم. یاد گرفتم نترسم و دلم را به دریا بزنم اگر چیزی را دوست ندارم و اگر چیزی محدودم می کند و یا آزادی عملم را می گیرد و یا دارد ذوق و شوق کار کردنم را از بین می برد. 

و حالا شمع کیک 27 سالگیم را 4 نفری با سه قلوها فوت می کنیم و برایم تولدت مبارک می خوانند و بعد شمع را اینقدر روشن و خاموش می کنند و دست می زنند و تولدت مبارک می خوانند تا از شمع چیزی نمی ماند :دی

 

 

+کیک مامان پز ^__^

۲۱ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۰۰
حدیث

من عاشق این ژانر فیلم و سریال هایی هستم که کاراکتر اصلی درگیر یک عالم خون و خونریزی و هیجان و زد و خورد میشه تا بتونه خودش و اطرافیانش رو از چنگ آدم بدها نجات بده و خودش هم آدم خاکستری باشه و الکی ازین مدل پیغمبرهای خدا تا به حال نیافریده نباشه :دی 

همه ی این مواردی من عاشقشون هستم، همگی در سریالی به اسم Banshee یکجا گردآوری شده اند تا عزیز دلی را تقدیم ما بینندگان بفرمایند که اصلا در وصف نمی گنجد :دی 

اگر شما هم به اون آیتم های اشاره شده در یک سریال علاقه دارید پس در دیدن این سریال شک نکنید.

 

سریال در رابطه با این عزیز دل مشاهده شونده در تصویر می باشد که به عنوان یک سارق بعد از اولین روزهای آزادیش از زندان و در راستای پیدا کردن همدست هاش در زمان سرقتی که به خاطرش 15 سال زندان رفته بود، درگیر قضایایی میشه و بعد تصمیم می گیره خودش رو به عنوان کلانتر شهری که در بدو ورودش به اون شهر توی یه سانحه کشته میشه جا بزنه و اینگونه داستان آغاز می شود ....

 

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۲
حدیث