Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

من از اسفند 97 به طور رسمی و با کمک بولت ژورنال ها و پلنرهای رنگی رنگی و این قبیل آثار لهو و لعب به برنامه ریزی روی آوردم. تا قبل از اون از سررسیدها و دفترها و دفترچه هایی که بود استفاده می کردم. 

۸ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۹ ، ۱۶:۴۰
حدیث

این قسمت رو از وب سایت کرپین کپی کردم، چون خیلی قشنگ و شسته رفته توضیح داده بود :

 

به طور کلی دفتر برنامه ریزی (پلنر) برای ثبت کارها، اولویت بندی و پیگیری آن‌ها استفاده می شود. اما بولت ژورنال به عنوان یک مدل خاص از پلنرها طرفداران خود را دارد.

  1. مهم ترین تفاوت دفاتر برنامه ریزی معمولی و بولت ژورنال در این است که پلنرها تنها به اهداف و برنامه ها می‌پردازند. در پلنرها اهداف ثبت و کارهایی که برای رسیدن به آنها ضروری است لیست خواهد شد. برنامه‌ها و اهداف از سالانه به ماهانه و از ماهانه به هفتگی و سپس روزانه تقسیم می‌شوند.

اما بولت ژورنال نه تنها برای ثبت اهداف و برنامه‌ها استفاده می شود بلکه به تمام جنبه های زندگی می‌پردازد.  بدین معنا که در بولت ژورنال عادت‌ها پیگیری می‌شود، امکان ثبت مخارج و هزینه ها وجود دارد، میتوان صفحه های شخصی مانند مراقبت از پوست، سفرها، ثبت خاطرات و … در آن طراحی کرد.

به زبان ساده بولت ژورنال ترکیبی از پلنر، دفتر خاطرات، دفتر ثبت هزینه ها، تقویم و … است.

  1. دومین تفاوت بولت ژورنال با پلنر در تعداد صفحات است. پلنرها تعداد صفحات کمتری نسبت به بولت ژورنال‌ها دارند و به چند صفحه اهداف سالانه ماهانه و روزانه محدود می شوند. اما صفحات بولت ژونال بیشتر و متنوع تر هستند.

به طور کلی صفحات یک بولت ژورنال عبارتند از: اهداف سالانه و ماهانه، تولد دوستان و آشنایان، تقویم هر ماه برای ثبت رویدادها و قرارهای ملاقات،  صفحه ای برای ثبت حال و هوای هر روز (مودترکر) صفحه‌ای برای پیگیری عادت‌ها، صفحه ثبت خاطرات، صفحه ثبت مخارج و هزینه‌ها، صفحه‌ای برای روزهای هر هفته برای ثبت برنامه های هر روز، همچنین صفحاتی  برای ثبت سفرها و مکان‌هایی که قصد دیدن آنها را داریم، صفحه‌ای برای ثبت میزان پس انداز، صفحه‌ای برای شکرگزاری، صفحه‌ای برای ایده‌ها و … .

  1. سومین تفاوت پلنر با بولت ژورنال در این است که پلنرها معمولا با ظاهری مشابه در دسترس هستند، اما از آنجایی که زندگی هر فرد ضرورت‌های خاص خودش را دارد بولت ژورنال هر فرد با دیگری کاملا متفاوت است. هرکس خودش انتخاب می‌کند چه صفحاتی در بولت ژورنال خود داشته باشد و یا چه صفحاتی را حذف کند.

 

خود من اول با یک پلنر شروع کردم ولی به دلایلی که در پست بعدی خواهم گفتم، به بولت ژورنال نویسی روی آووردم. اول هم با بولت ژورنال های آماده شروع کردم. ولی بعد ترجیح دادم کار تقسیم بنید و بخش بندی بولت ژورنالم رو هم خودم انجام بدم :) 

 

۵ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۹ ، ۲۲:۴۹
حدیث

نمی دونم چقدر اهل برنامه ریزی کردن برای کارهای روزانه اتون و یا روتین مطالعاتیتون و یا اهداف آینده اتون هستید. و اینکه آیا با برنامه ریزی کردن و همه چیز رو تحت کنترل گرفتن جلو می رید و یا نه، هرچه پیش آید خوش آید. یا اینکه اصلا چقدر به برنامه ریزی اعتقاد دارید و فکر می کنید می تونه قابل اجرا کردن باشه، یعنی چقدر تجربه کردید در زندگیتون که هزاران هزار شنبه رو با یک برنامه ریزی توپ هفتگی شروع کردید ولی به دوشنبه نرسیده دیدید که نمی تونید و چقدر سخته و خلاصه همه چیز رو ول کردید :دی

خب خود من تا پارسال اسفند ماه، جز اون دسته ای بودم که عاشق این بودم بشینم یه برنامه ریزی طراحی کنم که میشد باهاش همه ی کارها رو توی یک ماه تموم کرد و هیچ وقتی در روز تلف نمی شد و خلاصه هلو :)) ولی خب همونطور که دور از انتظار نیست هیچ وقت بیشتر از یک هفته نتونستم به هیچ برنامه ای پایبند بمونم و هیچ وقت همه ی کارهام یک ماهه تموم نشدن :/  

ولی باید بگم از اسفند سال 98 تونستم یاد بگیرم چطوری واقع بینانه برنامه ریزی کنم، اونم به کمک بولت ژورنال :) 

چون داستان یه کمی که چه عرض کنم :دی خیلی طولانی شد، تصمیم گرفتم اون رو توی چند تا پست منتشر کنم.

توی پست اول در رابطه با تفاوت پلنر و بولت ژورنال و اینکه اصلا چی هستند گفتم.

توی پست دوم از این گفتم که چی شد با بولت ژورنال و پلنر آشنا شدم.

و در پست سوم هم گفتم که خب وقتی یاد گرفتم چطور سازنده و واقع بینانه برنامه ریزی کنم، بعدش باز چطور یه سری اتفاقات افتاد و مانع پیشروی شد و در نهایت چطور تونستم این رو هم حل کنم و ادامه بدم.

 

پست ها رو قسمتی منتشر می کنم و به فاصله ی دو روز، حالا تا دو روز بعد و قسمت بعدی شما بیاید بگید که آیا از بولت ژورنال و کلا دفتر برنامه ریزی استفاده می کنید یانه؟! یا کلا اصلا برنامه ریزی می کنید و می تونید بهش پایبند بمونید یا نه؟! 

۱۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۲۲:۴۳
حدیث

خب من تا قبل از قرنطینه اصلا تا به حال پادکست فارسی گوش نداده بودم :دی ولی دیگه اینقدر اون روزهای قرنطینه فشار آوورد که رفتم سراغ پادکست و خب یک دل نه صد دل عاشق پادکست ها شدم :)

یه لیست از پادکست های مورد علاقه ام رو اینجا آووردم و شما هم اگر پیشنهادی دارید حتما کامنت کنید و یه توضیح بدید که در رابطه با چی هست.

 

اولین و گل سر سبد : پادکست رواق 

گوینده ی این پادکست به کتاب روان درمانی اگزیستانسیالیسم اثر اروین یالوم می پردازه و این کتاب رو با شرح و تفصیل بسیار عالی به صورت پادکست هر هفته ارائه می کنه. تا به الان 50 قسمت از این پادکست منتشر شده و از 4 مقوله ی مرگ، آزادی، تنهایی، پوچی به سه مقوله ی اول که میشه سه بخش ابتدایی کتاب پرداخته شده و فقط بخش پایانی و پوچی از اضطراب های اگزیستانسیال باقی مونده.

در این بین کتاب وقتی نیچه گریست از اروین یالوم هم به صورت پادکست منتشر کردند. 

من با اینکه کتاب رو هم خونده بودم زودتر، ولی گوش کردن به این پادکست و شنیدن اون همه توضیح و تفصیل های عالی و پخته واقعا یک چیز دیگه است. واقعا تعداد مواردی رو که من در طی خوندن این کتاب و بیشتر از اون گوش دادن به این پادکست یاد گرفتم، در هیچ برهه ای از زندگیم و به هیچ طریق دیگه ای نتونسته بودم یاد بگیرم. 

 

دومین و همچنان گل سرسبد : پادگست راه

نمی دونم تا حالا کتاب باز دیدید یا نه، نمی دونم اسم مجتبی شکوری رو شنیدید یا نه. اگر نشنیدید نصف عمرتون بر باد رفته حقیقتا :دی پادکست راه تمام گفت و گوهای مجتبی شکوری در برنامه ی کتاب باز هست که به صورت پادکست در دسترس قرار گرفته. و همینطور از مهر ماه همین امسال هم خود آقای شکوری شروع به ساخت یک پادکست جدید به نام "راه" کردند. که قراره اول هر ماه منتشر بشه، یعنی تا الان و فعلا فقط یک اپیزود. ولی کلی اپیزود از قبل هست, در رابطه با موضوعات مختلف از نزدیک به 4 فصل از برنامه ی کتاب باز که همگی عالی و شگفت انگیز هستند. من خودم شروع به خوندن تمامی کتاب های معرفی شده توی فصل چهارم کتاب باز کردم. و اینجا هم یک پست در رابطه با اون نوشتم قبلا. 

 

پادکست بعدی : پرچم سفید

روایتی از جنگ جهانی دوم

من عاشق روایت های جنگ هستم، عاشق نه از این نظر که کیف می کنم وقتی اون همه در رابطه با جنگ و خونریزی و آدم کشی می شنوم. نخیر. بلکه از این جهت که خودم رو موظف می دونم که باید بفهمم، در رابطه با هر روایتی که جایی از این دنیا در رابطه با آدم هایی هست که مورد ظلم واقع میشن. نه برای خودآزاری، بلکه برای اینکه یادم نره این دنیا هیچ وقت جای قشنگی نبوده و نخواهد بود. 

 

پادکست چهارم : دایجست

روایتی ساده از پیچیده ترین مسائل مربوط به دنیای امروز، توضیحی هست که خود گوینده ی پادکست در رابطه با پادکست میگه. من با این پادکست بود که در رابطه با تاریخچه ی شکل گیری دو حزب دموکرات و جمهوری خواه آمریکا و تفاوت های دقیقشون، علت درگیری بین اسپانیا و کاتالونیا و دلیل درخواست کاتالونیا برای جدایی، برکسیت و دلیل خروج و اصرار انگلیس برای جدایی از اتحادیه اروپا، بودجه و نحوه ی تعیین اون، تاریخچه ی شکل گیری داعش، بورس و بیت کوین آشنا شدم :دی البته هنوز یک عالمه اپیزود دیگه داره که من گوش ندادم ولی به شخصه خیلی از سوالات و ابهامات من رو در رابطه با هزاران هزار عبارتی که همه روزه توی خبرها می شنیدم و دقیق نمی دونستم یعنی چی رو پاسخ گفته. 

 

چهارم: پادکست آلبوم 

این اولین پادکستی بود که حقیقتا شنیدم و محو نحوه ی روایت گوینده در رابطه با معروف ترین آلبوم های موسیقی جهان شدم. توی هر اپیزود به برجسته ترین و موفق ترین و یا عجیب ترین آلبوم از یک گروه موسیقی و یا یک خواننده پرداخته میشه. و من بیشتر از این اپیزودهای روایتی از آلبوم ها، ویژبوم هایی رو دوست دارم که این پادکست هر 6 ماه به 6 ماه منتشر می کنه و در اون کلی از جدیدترین آلبوم های جدیدی که در اون 6 ماه گذشته منتشر شده اند رو معرفی می کنه. خود من از توی این ویژبوم ها کلی گروه و خواننده ی باحال خیلی جدید و کمتر اسمشون به گوشم خورده پیدا کردم. کلی آهنگ های خوب :)

 

پنجم: پادکست ساگا

اگر می خواید بدونید خدایان اساطیری که بودند و چه کرده اند و کلا بفهمید پروموتئوس و زئوس و پولوتوس و کلمبوس :دی  کی هستن و خدای عشق کی بود و خدای باروری و خدای خشم و .... این پادکست خوراک شماست :دی من خودم خیلی کم ازش گوش دادم ولی هر وقت بتونم سرم رو خلوت کنم میرم سراغ این پادکست تا حسابی از خجالتش دربیام و با فراغ خاطر و دقت به روایت ها گوش بدم.

 

بعدی: شاهنامه خوانی

یک عدد انسان فرهیخته با صدای حماسی طور براتون شاهنامه می خونه و هر جایی هم لازم بود تفسیر می کنه و توضیخاتی ارایه می ده ^__^

 

پادکست ششم: رادیو مرز 

توی توضیح خود پادکست اومده، روایت آدم ها از موضوعاتی که بین آن ها و دیگران فاصله می اندازد.

من تا الان پادکست حجاب رو فقط ازش شنیدم ولی با همین یه دونه اپیزود واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم. این اپیزود در رابطه با جنگ خاموشی هست که دخترها با خانواده هاشون در رابطه با حجاب دارن. و فقط خود گوینده نیست که حرف می زنه، بلکه آدم هایی با این تجربه هم توی پادکست صداشون و تجربه اشون رو می شنویم. روایت های دیگه ای مثل "چاقی" ، "فرزند طلاق" ، "سرباز"، "بعد از خود کشی" و .... هم داره.

 

هفتم: پادکست خرمکست 

پادکستی در رابطه با بحث شیرین و مورد علاقه ی من فلسفه ^__^ اون هم به زبانی ساده. اگر فلسفه دوست دارید این پادکست رو هم از دست ندید.

 

خب تاپ پادکست های من تموم شدن :)

البته که من چنل بی و بی پلاس و هلی تاک رو هم گوش دادم و دوست دارم ولی جزو اولویت هام نیستن. گفتم بگم، که نیاید توی معرفی اینا رو بگید که کله امو می کوبم به دیوار :)) از بس تا اسم پادکست میاری فقط همه این سه تا رو نام می برن :| 

 

برای اونایی که پادکست گوش ندادن، اگر اندروید دارید اپلیکیشن کست باکس (castbox) و اگر هم آیفون که اپل پادکست رو دانلود کنید. بعد در قسمت سرچ به فارسی اسم هر یک از پادکست ها رو سرچ کنید.

 

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۱۰ مهر ۹۹ ، ۲۱:۱۲
حدیث

در حین گشت و گذارهایی که امروز توی توییتر داشتم، یه سایت خوب پیدا کردم در جهت نقد کتاب و نویسندگان.

بعد به این مطالب رسیدم:

روایت مردانه از تجاوز

روایت زنانه از تجاوز 

 

در هر دو مقاله به جایگاه تجاوز در داستان ها و رمان های ایرانی نوشته شده به دست مردان و یا زنان و تفاوت نگاه هر یک به مسئله پرداخته. هر رمان و داستانی که اسمی از تجاوز و یا حتی هر نوع سوءاستفاده ی جنسی به میان اومده، قید شده و زاویه ی پرداختن نویسنده و داستان به مسئله رو بیان کرده.به نظرم مقاله های جالب و مفیدی هستند. حتما وقت بذارید و مطالعه کنید.

این بخشی از ابتدای یکی از مقاله هاست، که از وبسایت کپی کردم:

هنگامی که به مقوله تجاوز در داستان‌های ۱۰۰ سال اخیر ادبیات معاصر می‌پردازیم، هنگامی که مردان راوی داستان‌ها می‌شوند و نقش‌هایی که برای زنان تعریف می‌کنند را دسته‌بندی می‌کنیم، برای زنان آسیب دیده در این داستان‌ها که نویسندگانشان مردان هستند، دو نقش را در نظر گرفته‌اند:

یا زنانی از طبقه متوسط که می‌خواهند از چارچوب‌ها فراتر روند و راه‌های جدیدی را برای زندگی انتخاب کنند اما دنیای بیرون همچون شیری درنده  آنان را می‌بلعد، مورد تجاوز قرار می‌دهد و ناگزیر می‌شوند درون خود مچاله شوند و به کنجی دور از آرمان‌ها و آرزوهایشان پناه ببرند. زنانی که در این داستان‌ها مهم نیست چقدر تلاش می‌کنند تا درس بخوانند، به دانشگاه بروند یا تایپ و منشی‌گری یاد بگیرند و در ادارات آن زمان برای خود شغلی پیدا کنند. آنان در نهایت آسیب می‌بینند چون مردان سلطه‌گرند و آنان به اندازه کافی پولدار و زیبا نیستند تا بتوانند بر ساختارهای سنتی ازدواج غلبه کنند، پس مورد خشونت جنسی، تحقیر، آزار و … از سوی روسا، مشتریان پولدار و سیاستمداران قرار می‌گیرند و درنهایت باید حذف شوند.

یا زنانی فرودست هستند، زنانی که در نقش کلفت، بدکاره، لوند و در مجموع  فم فتال‌های شکست خورده باید حس شهوت مردان را ارضا کنند و به همین دلیل نویسنده غیر از حس ترحم، هیچ احترامی برای‌شان قایل نیست. فرقی ندارد که این زنان چه کسی هستند، یا دختر همسایه فقیر که باید توسط پسر پولدار مورد تعرض قرارگیرد، دختر روستایی که باید برای یک شب به حجله خان برده شود، یا دختر بی‌سوادی که باید در یک شب مستی فکل کراواتی از فرنگ آمده درکنجی گیر بیفتد. آنان همیشه ابژه‌های جنسی هستند، برای یک لحظه. آنان نقشی کوچک برای مردان متجاوز ایفا می‌کنند اما زندگی‌اشان نابود می‌شود. آنان بعدتر در آشپزخانه‌ها، رخشویخانه‌ها یا خانه‌های قمرخانمی پیر می‌شوند در حالی که قلیان می‌کشند، مواد تهیه می‌کنند یا از همسر و پسرانشان کتک می‌خورند.

این زنان آسیب دیده در اکثر رمان‌ها و داستان‌ها همواره منفعل هستند و در موضع ضعف قرار دارند، فرقی ندارد فقیر باشند یا ثروتمند، تحصیلکرده یا بی‌سواد، مدرن یا سنتی، شهری یا روستایی.

 

و در نهایت چند روز پیش پادکستی پیدا کردم به نام "رادیو مثلث". که روایتی هست از زبان خود قربانیان تجاوز. این اواخر با بالا گرفتن موج رسوایی های اخلاقی و رسیدن پای جنبش می تو به ایران باز خیلی از ما همچنان اندر خم کوچه ی اول بودیم که خب اگر خود دختره نمی خواست، اینطوری نمی شد. خود اون دختر باید نشونه های خطر رو می فهمید و می شناخت. یه دختر خوب هیچ وقت توی اون موقعیت قرار نمی گیره. ازتون می خوام که فقط اولین اپیزود از این پادکست به نام :من رو دوباره برگردوند توی تخت" رو بشنوید. هر کسی بعد از شنیدن داستان این دختر محاله اون رو قضاوت نکنه و یا وقتی داره داستانش رو تعریف می کنه، محاله با خودش هی ترار نکنه خب آخه دختر حسابی معلومه داره گولت می زنه. ولی ازتون می خوام اپیزود رو گوش بدید و بعد ببینید چه اتفاقی برای این دختر میفته و درگیر چه سیکلی میشه. تا متوجه بشید تجاوز همیشه این نیست، که گلوت رو محکم سفت فشار بدن و به زور و کشون کشون کسی رو ببرن. سوءاستفاده ی جنسی و یا حتی دست درازی جنسی هم نوعی تجاوز  به حریم و بدن هست. بشنوید چطور یه رابطه ی جنسی با دوز و کلک و فریب و بدون درخواست مستقیم و در حالت مستی اون دختر می تونه تا کجا آثار روحی مخرب بذاره. گاهی وقت ها بعد از رابطه اون بکارت از دست رفته و چمی دونم اون "اگه بقیه بفهمن و حالا آینده ام چی میشه"  نیست که مطرحه. گاهی وقت ها اون حسی مطرح هست که بهت القا میشه. اینکه چطور باهات بی ارزشانه برخورد شد. چطور نظرت و خواسته هات در نظر گرفته نشد. چطور گول خوردی و طرف هیچ حسی بهت نداشت و فقط هدفش رابطه ی جنسی بود ولی از اول نگفت. 

همه دختر رو در نظر می یرید و یا حتی پسری که بهش تجاوز شده و سریع میگید باید بیشتر مواظب بود ولی هیچ کس چرا متجاوز و رفتار ناسالم اون و راه ناسالم رسیدن اون شخص به لذت جنسی رو مورد بازخواست قرار نمیده. چرا کسی نمیگه باید شروع کنیم یاد بگیریم همونطور که انگشتمون رو سریع می گیریم به سمت کسی که حجاب نداره، لباس هاش متفاوته، صدای خنده هاش بلندتره، سیگار دستشه. چطور این  افراد رو سریع قضاوت می کنیم و انگشت های اتهاممون و نگاه های سنگینمون به سمت این افراد هست ولی چرا یه فرد با تمایلات ناسالم رو می ترسیم پررنگ کنیم و انگشتمون رو به سمتش بگیریم و متهمش کنیم؟! چرا؟!

رادیو مثلث رو هم گوش بدید.

۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۹ ، ۲۰:۴۵
حدیث

یکی از معایب ارتباط مجازی این می تونه باشه که بعد از زدن هر حرفی توانایی این رو نداری که چهره ی شخص صحبت کننده رو ببینی و خب همین می تونه سوتفاهم های بسیاری در راه برقراری ارتباط ایجاد کنه. به عنوان کسی که شخص طرف مقابل از دستش ناراحت شده، تو مجبوری گاها و یا مدام خودت و رفتار و منظورت رو توضیح بدی، چون طریقه ی ارتباط برقرار کردن نوشتاری بوده و یا تو جنبه ای رو واضح نگفته بودی و یا فکر کردی که خب اصلا لازم نبوده چیزی رو اضافه تر توضیح بدی، چون خب منظورت مشخص بوده و خلاصه هزار تا خب و ولی و اما و اگر دیگه. و یا ممکنه تو در سمت مقابل باشی و از رفتار شخصی ناراحت بشی و یا اصلا نتونی درک کنی چرا یک نفر به شیوه ای داره که اینقدر نامفهوم و توهین آمیزه و بهت برمی خوره، یا فکر می کنی طرف از تو دلخوره که اینجوره رفتار کرده و خب نمی خواد بگه و خلاصه باز سدی بر سر راه این برقراری ارتباط.

وقتی موارد زیر رو می خونید، مطمئنا همگی وقتی در سمتی از ارتباط قرار دارید که باهاتون این رفتارها بشه، ناراحت خواهید شد.

مثلا به شخصی پیام میدی ولی جوابی تا چند روز بعد دریافت نمی کنی( به ویژه در واتساپ که می تونی ببینی پیامت هر دو تیک رو دریافت کرده). یا مثلا پیام ها سین میشن ولی جوابی داده نمیشه. یا وقتی منتظر شخصی هستی به صورت یه خبر و مطلع کردن تو از چیزی و مثلا زبانی بهت گفته تا چند روز دیگه این کار رو می کنه، ولی طرف خبری ازش نمیشه برای مدت طولانی. یا خیلی وقت ها توی رودربایستی باهات کلی موافقت میشه و بهت وعده و وعید داده میشه که فلان روز و فلان ساعت، ولی چون ارتباط مجاریه، طرف میره و دیگه ازش خبری نمیشه :دی (من خودم شاهد این مورد بسیار هستم). یا وقتی پستی یا عکسی و یا ویدئویی برای کسی می فرستید، طرف فقط نگاه می کنه و جوابی نمیده. یا پیام های پر حرارت و احوال پرسی های مکرر ما با خشکی و سردی خاصی که نه اونقدر واضحه که به روی طرف بیاریم و ازش بپرسیم چیزی شده و نه اونقدر هم ناچیز که بشه نادیده اش گرفت، روبه رو میشه.

 (اگر موراد بیشتری به ذهنتون رسید بگید، که چه رفتارهایی که در ارتباطات مجازی ناراحتتون می کنه) 

معلومه دیگه آدم وقتی این سر ارتباط قرار داره، صد در صد تمامی این رفتارها رو بی ادبی می دونه. و در شرایط درست و ایده آل و یک ارتباط اصیل هیچ کدوم از این رفتارها درست و پسندیده نیست. ولی شاید ....

اینجا می خوام یه "ولی شاید ..." برای قضیه بگم. حالا چرا به این "ولی شاید..." رسیدم، چون بعد از قضیه قرنطینه و کلا کرونا، بیشتر ارتباطات من مجازی شدند و در این بین کار من هم مجازی شد و باعث شد من برخوردهای اینچنینی زیادتری دریافت کنم چه در زمینه ی کاری و یا همچنان با دوستان و آشنایان. و من به یه و"ولی شاید ..." شدیدا احتیاج داشتم و دارم چون روز به روز تعداد دفعاتی که من دارم ناراحت میشم داره زیاد میشه. و یا حتی عصبانی.

پس از خودم پرسیدم:

1.دلیلم چیه وقتی نمی خوام سریعا جواب پیامی رو بدم؟

2.دلیلم چیه وقتی پیامی رو سین می کنم و همچنان جوابی بهش نمی دم؟  

3. دلیلم چیه وقتی اگر قراره تا فلان روز و زمان مشخص به قولی عمل کنم و یا خبری بدم به کسی از پیشرفت چیزی ولی مدام این کار رو به نعویق میندازم؟

4. دلیلم چیه با کسی قرار آنلاینی میذارم ولی سر قرار آنلاین حاضر نمیشم؟

5. و بعد دلیلم چیه وقتی ازم در رابطه با عدم جواب دادن و آنلاین نبودن و یا در دسترس نبودنم سوال می پرسن، به راحتی از کلمه ی یادم رفت و گوشیم رو جا گذاشتم و یا سرم شلوغ شد استفاده می کنم؟ به جای اینکه کمی قبل تر از قرار سریع به شخص پیام بدم و قرار رو کنسل کنم.

5. دلیلم چیه وقتی به پیام هایی که به صورت اشتراک گذاری پستی، تصویری و یا ویدئویی هستن، جوابی نمیدم؟

6. دلیلم چیه اگر در برابر حال و احوال پرسی کسی سرد و گرفته برخورد میکنم؟

 

خب جواب های خودم و دلایل خودم رو در قسمت کامنت می نویسم، چون نخواستم پست طولانی تر بشه. از شما هم می خواهم دلایلتون رو بنویسید اگر گاهی هر یک از این تاخیرها در برقراری ارتباطات اینترنتی از جانب شما به وجود میاید.  

 

۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۹ ، ۰۳:۵۴
حدیث