Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۱۱ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

خب الان که تا دو هفته همه جا بسته است، لپ تاپ من یادش افتاده دچار مشکل بشه. یک اینکه وقتی بهش هندزفری وصل می کنم فط صدای خش خش میاد. و دوم اینکه وقتی فایل های ویدئویی با کیفیت X265 پخش می کنم تصویر پرش داره ولی باقی فایل های ویدئویی رو بدون مشکل پخش می کنه :| نمی دونم واقعا الان وقتش بود آخه!!!

یک چیزی هم که در این مواقع می فهمی اینه که اینترنت هیچ وقت نمی تونه بهت کمکی بکنه تا مشکل لپ تاپ و یا حتی گوشیت رو خودت ازش سردربیاری تا یا لااقل یه دلیل براش پیدا کنی و یه کم خیالت راحت بشه :/

 

 

چندین ساعت بعد نوشت: به طرز باورنکردنی یکی از مشکلات حل شد :| عصبانی بودم و خیلی ناخودآگاه مشتی که کوبیدم خورد به لپ تاپ و صدای خش خش قطع شد :| چرا واقعا!!! به نظرم یه جورایی مشکوک میاد, مثه این مریض های رو به مرگی که چند ساعت قبل از مرگشون حالشون خیلی خوب میشه ولی بعد ...

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۹ ، ۲۰:۰۳
حدیث

همه چیز از یکی از استوری ها شروع شد که خاله جان برای همه شیر کرد. و برای "تو" . استوری را ناخواسته دیده بودی و در عمل انجام شده قرار گرفته بودی. حتما عصبانی بودی ازینکه "من" میدیدم که تو استوری مرا سین کردی. و "من"؟! من هم عصبانی بودم. با لحن اعتراضی به خاله گفتم که حق نداشت برای این همه نفر استوری را بی اجازه شیر می کرد. و "تو" از سر اجبار سریع "من" را فالو کردی! و "من"؟! یک حمله ی عصبی  پر از تنش و اضطراب را تجربه کردم و هر کاری کردم نشد تا خودم رو راضی به فالو بک کردن "تو" بکنم. چیز زیادی بود, چیزی که هنوز آمادگی برایش نداشتم. و دیروز بالاخره آنفالو کردی. تا باز همچنان "من" و "تو" عاجز باشیم از حتی یک ارتباط برقرار کردن معمولی. "تو" را نمی دانم ولی برای "من" حتی سلام کردن و از دور دیدنت هم سخت است. هنوز چیزی سخت شکسته است و ترمیم نشده است. 

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۰۱:۱۷
حدیث

نمی دونم چرا هر وقت یک نفر این رو در جواب یه پیام مبسوط و یا یه وویس حداقل یک دقیقه ای برام می نویسه, قشنگ حس می کنم بهم فحش دادن :)))

 

 

۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۹ ، ۰۱:۳۲
حدیث

سریال جدیدی دارم می بینم، The man in the High Castle 

داستان از این قراره که در سال 1962 شخصی به نام "فردریک ک دیک" کتابی به این نام منتشر می کنه و در اون دنیایی رو به تصویر می کشه که نازی ها در جنگ جهانی دوم پیروز شدند و دنیا رو تسخیر کردند. حالا سریالی با اقتباس از رمان ساخته شده. ما شاهد این هستیم که بخش زیادی از آمریکا تحت سلطه ی نازی هاست. و ژاپنی ها هم در جنگ با آمریکا پیروز شدند و بخشی از آمریکا( قسمت غربی) تحت کنترل امپراطوری ژاپن هست. فقط همین نیست. فیلم هایی دست به دست و مخفیانه بین مردم می چرخه که خبر از دنیاهای دیگه داره، دنیاهای موازی. مردم دنیایی که نازی ها در جنگ جهانی دوم در اون پیروز شدند، دنیای ما رو می بینن، دنیایی که در اون آلمان ها شکست خوردن. فیلم حقیقتا خیلی آمریکایی طور هست، در نهایت آمریکا برای بازپس گیری استقلال خودش می جنگه و همه سعی می کنن زیر یک پرچم برگردند و باز یک آمریکا بشن. ولی دنیایی که خلق شده، وحشتناک خارق العاده است. تصور همچین دنیایی و تصور پایانی با پیروزی هیتلر و نازی در جنگ جهانی دوم حتی برای لحظه ای هم وحشتناکه. دنیایی رو می بینیم که هیتلر هم در نهایت در اون می میره ولی تفکری که به وجود آوورده در مردم نفوذ کرده و رشد می کنه. و .... 

 

و حالا من نزدیک به 80 سال بعد از شکست هیتلر یک استوری توی اینستاگرام می ذارم و می نویسم دنیایی رو تصور کنید که در اون هیتلر و نازی ها پیروز جنگ جهانی دوم می شدند. و یکی از نزدیک ترین بستگانم سریع ریپلای می کنه که "چقدر دنیای عالی می شد" و من قاصر از پاسخ دادن، به هزاران و میلیون ها و میلیاردها هیتلری که همچنان در دنیای به اصطلاح مدرن و قرن بیست و یکمی حال حاضرمون زندگی می کنند فکر می کنم. و ....

 

و زشتی ها و سیاهی ها هیچ وقت از بین نمیرن. 

۳ نظر موافقین ۸ مخالفین ۱ ۲۴ آبان ۹۹ ، ۰۴:۵۷
حدیث

جدیدا دارم یک چیزی رو تمرین می کنم که بتونم انجام بدم و یا کلا ازش دوری کنم, اینکه به طور غیرمستقیم برم مثلا یه چیزی تو استوری ها و پست های اینستاگرام و یا حتی همین وبلاگ بگم که به در باشه تا مثلا دیوار بشنوه. جدیدا شخصی از اشخاص فامیل این رویه رو در پیش گرفته و واقعا باید یکی از پریز بکشدش بیرون. کپشن پست های اینستاگرامش و استوری هاش پره از کنایه و ایما و اشاره و به در گفتن تا دیوار بشنوه. بعد واکنش من چی می خواست باشه, که منن برم مثلا استوری بزنم غیر مستقیم که آی کسایی که فلان و بهمان و ......! بعد دیدم خب الان فرقمون چیه با هم :)) یا بعد دیدم من گاهی تو وبلاگ هم اینکار رو کردم. که می دونستم اشخاصی وبلاگ رو می خونن و به جای اینکه برم مستقیم بهشون بگم چه مسئله ای باهاشون دارم اومدم تو وبلاگ ازش نوشتم. خلاصه که خیلی سخته ولی دارم تمرین می کنم که اگر برام اینقدر سخته و یا غیرممکنه که مستقیم برم به شخص بگم, پس بهتره سکوت کنم.

۲ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۹ ، ۲۲:۴۲
حدیث

سریال جدیدی که دارم می بینم پتانسیل اینو داره برام پیدا می کنه که جای فرندز رو بگیره. خیلی خوبه! بروکلین 99 یا Brooklyn 99 . 

راجع به مرکز پلیس توی بروکلین با ژانر کمدی. اوایلش خیلی جالب نیست ولی واقعا هرچی بیشتر نگاه می کنی, جالب تر میشه. واقعا کاراکترهای دیوونه خوبی داره :))

بعد نقش اصلی همین سریال اندی سمبرگ جدیدا توی یه فیلم هم بازی کرده, اونم خیلی جالب بود, هر چند نه پایانش! فیلم palm spring. یه جورهایی شبیه فیلم Groundhug Day می مونه اگر دیده باشین اینو. 

 

خلاصه برنامه ی آخر شب های این روزهای من چند تا اپیزود بروکلین 99 دیدن شده. 

 

سریال جدید چی شروع کردید به دیدن؟

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۹ ، ۰۱:۵۸
حدیث

من 75 کیلو شدم. بله درسته از پارسال همین موقع حدود 8 کیلو اضافه وزن پیدا کردم. نمی دونم چرا واقعا! شاید هم بدونم خب. چون سطح انرژی و فعالیتم کم شده به نظرم. از کرونا به بعد و این طرز زندگی همه چیز آنلاین و تو خونه نشینی هم که دیگه بدتر شد اوضاع. 

دوست دارم به همون 66 کیلویی بودنم برگردم ولی راهی براش ندارم یا بیشتر انگیزه ای و ازون طرف هم هر چی بیشتر به وزنم فکر می کنم بیشتر استرس میاد سراغم. 

شنبه بعدازظهر رو درگیر سونوگرافی و دکتر و چکاپ بودم, چون چندین وقته پهلوی چپم خیلی درد می کنه و فکر می کردم شاید از کلیه ام باشه. دیگه رفته بودم یه سونو بدم, گفتم رحم و تخمدان و مثانه هم چک کنن. همه چییییز سالم بود و داشتن به طور نرمال کار خودشون رو می کردن. بعد از گفتن جواب از سمت دکتر, من رو به دکتر که پس این درد لعنتی از چیه؟ دکتر گفت بخواب تا یه معاینه انجام بدم و وقتی داشت پهلوها و شکمم رو با فشار دادن چک می کرد تا ببینه منبع دردی پیدا میشه یا نه, با خنده و درحالیکه شیکم و پهلوهای من همچنان زیر دستش بود برگشته میگه: چه تپلم هستی!! خنده ام گرفت:دی میگم آره [با خنده] 

و در نهایت تشهیص دکتر این بود به خاطر نشستن و بی تحرکی زیاد باید باشه که پهلوم درد می کنه! و گفت وزن کم کنم! نه با کم خوردن, با ورزش کردن! 

ولی دلم شکست! اولش خندیدم و یا خنده دار به نظرم اومد بهم گفت تپل! ولی کم کم غصه ام گرفت. ازینکه من در نظر دکتر یه تپل بی تحرک بودم :/ یه روز غمباد گرفتم بابتش! تا در نهایت خودم رو جمع و جور کردم و با تپل اومدنم به صلح رسیدم, ولی سخته! آدم یه وقت هایی یادش میره نظر و برآورد بقیه ملاک نیست و میذاره تاثیر بذارن روش! مثلا دکتر باید به من می گفت تحرکت رو بیشتر کن و واقعا درک نمی کنم چرا باید به وزنم و بدنم هم ایراد بگیره! 74 کیلو برای من وقتی تپل به نظر می رسم چیز بدی نیست که به خاطرش باید کامنت منفی دریافت کنم. یادم بمونه دفعه ی بعدی هرکسی راجع به وزنم نظر داد, نذارم فکر کنه که خودم از وضعیتم ناراضی ام. و همینطور هم تصمیم گرفتم دیگه خودم رو وزن نکنم و روی ترازو هم نرم ولی تحرک و فعالیتم رو بیشتر کنم. به جای روزی ده دقیقه ورزش کردن, دارم سعی می کنم بیست دقیقه تا نیم ساعت ورزش کنم. یه سری روزها تو ساعت های خلوت برم پیاده روی. ولی دیگه خودم رو بابت وزنم سرزنش نکنم. 

#عنوان رو سرچ کنید توی تمام شبکه های مجازی و انواع و اقسام بدن های نرمال رو ببینید.

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۰ آبان ۹۹ ، ۱۷:۰۲
حدیث

چند وقت پیش ها به عبارت جالبی توی استوری های یه اینستاگرامر برخوردم, گفته بود نمی خوام "زباله دان احساسی" بقیه باشم. اینکه وقتی خودش درگیر افسردگی و مشکلات خودش هست و وقتی هر روز از زندگیش رو داره تلاش می کنه تا مودش رو بالا نگه داره, نمی خواد اجازه بده به بقیه تا با بیان کردن ناخوشی ها و دلیل بد بودن حال بدشون, به اون استرس و فشار عصبی مضاعف بدن. حالا شده حکایت من و بقیه. اینکه من مدت طولانی هست درگیر بالا نگه داشتن مود و حال خوبم هستم. بعضی روزها موفقم و بعضی روزها نه! و این وسط نمی تونم جایی برای مشکلات و غصه ها و حال بد کسایی باشم که من براشون فقط حکم یه "زباله دان" عاطفی رو دارم. کسایی که فقط برای گفتن از حال بدشون و مشکلاتشون پیش من میان. من امروز که باز "ن" بعد از مدتهاااا بهم پیام داد تا از حال بدش بگه, فهمیدم من هیچی از خوشی هاش نمی دونم. من اصلا نمی دونم چه وقت هایی حالش خوبه و یا هیچ وقت نشده ما همدیگه رو برای خوش گذروندن بخوایم ببینیم. و هر بار حضور پیدا می کنه فقط ابراز ناراحتی و غمگین بودن هاش رو برام میاره. حتی توی شادترین روز زندگیش و عروسیش هم همین بود. قبلا برام مسئله ای نبود و همیشه گوش بودم ولی الان می بینم چه ساده برای ناراحتی های من هیچ تایم و زمانی نیست و اصلا جدی و مهم به چشم نمیام ولی همچنان من باید نقش زباله دان احساسی رو بازی کنم. و شنونده باشم درحالیکه خودم درحال تلاش فراوانی هستم برای کنار اومدن با افسردگی خودم. یا "ح" ! پارسال شنیدن از غصه ها و مشکلات"ح" برام مسئله ای نبود ولی یه بار که با هم بیرون بودیم و من هم شدیدا به حرف زدن احتیاج داشتم, وقتی برای اولین بار اومدم نقشهامون رو عوض کنم, متوجه شدم "ح" علاقه ای نداره :))

این روزها تصمیم گرفتم که نمی خوام هیچ جوره "زباله دان احساسی" بقیه باشم.

۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۲۲:۲۹
حدیث

مدتی پیش تصمیم گرفتم یه کانال تلگرام بزنم و چرت و پرت نویسی هام رو به اونجا انتقال بدم, مدتی بعدتر یه اکانت توئیتر هم ساختم. و بدین ترتیب من بودم و وبلاگ و تلگرام و توئیتر و اینستاگرام :| نتیجه این شد که سالی یک بار تونستم توی هر کدوم از این بسترهای مجازی چیزی پست کنم:دی و هی دچار غیبت و کمرنگی می شدم. تا دیروز تصمیم گرفتم که کانال رو حذف کنم و ازین به بعد مثل روزهای گذشته, نوشتن از همه چیز رو باز به وبلاگ منتقل می کنم. ولی چرت و پرت نویسی ها توی صفحه ی اصلی نمایش داده نخواهند شد. چون حجم زیادی رو احتمالا خواهند گرفت, مثلا روزی چهار یا پنج پست. ولی اگر به قسمت آرشیو ماهانه رجوع کنید و با کلیک روی هر ماه ازونجا می تونید ببینید چه پست های دیگه ای هم منتشر شده اند و یا به طور ساده تر اگر وبلاگ رو دنبال می کنید که ستاره ی روشن شده ی پست جدید وبلاگ رو می تونید ببینید. البته توی این برچست: MyDailyShit هم می تونید چرت و پرت نویسی ها و روزمره نویسی ها رو اگر خواستید بخونید, اگر هم که حوصله ندارید که هیچی دیگه, اصلا توی صفحه ی اصلی نمایش داده نمیشن و مزاحمتی ایجاد نمی کنن :)

موافقین ۴ مخالفین ۳ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۱۵:۵۸
حدیث

خب من قراره از آذر ماه برای دوره های مقدماتی و برای دو کلاس توی برنامه ام جا باز کنم. این دوره برای کسایی مناسب هست که تا به حال توی هیچ کلاس زبانی شرکت نکردند و کلا به جز دانش زبانی مدرسه و یا چند واحد زبان توی دانشگاه و یا فیلم و سریال دیدن خیلی اقدامات جدی برای زبان انجام ندادن. حالا اینکه جزییات به چه صورت هست و یا باید چکار کنید رو بیاین تا بهتون بگم :)

اول اینکه این دوره از سه قسمت تشکیل میشه و تقریبا هم نیمه فشرده است و توی یکسال شما می تونید سطح زبان خودتون رو از مقدماتی و بیسیک به نزدیک به ادونس و پیشرفته برسونید. وقتی میگم یک ساله نمی خوام مثل اون تبلیغ هایی باشم که میگن در کمتر از 6 ماه زبان خود را از این رو به اون رو کنید :| خیر. بلکه وقتی میگم یک ساله، به این معنی هست که باید یک سال جدی و متمرکز بچسبید به زبان و براش کلی هم تلاش کنید تا بتونید بعد از یک سال به یه سطح بالا، توی زبان برسید. این ویدئو رو هم اگر نگاه نکردید بهتون پیشنهاد می کنم که ببینید تا با سطح های زبانی بهتر آشنا بشید. پس تقریبا کار آسونی نیست و باید انگیزه ی بالایی داشته باشید و از انجام تکالیفتون سر باز نزنید. چون توی کلاس های من وقتی دیده بشه شما انگیزه ی لازم برای ادامه ندارید و یا مدام سر باز می زنید از انجام تکالیفتون, عذرتون خواسته میشه :دی 

حالا بریم ببینیم قسمت های مختلف دوره شامل چه چیزهایی میشن

قسمت اول دوره ی مقدماتی و بیسیک هست که شامل کار بر روی کتاب TopNotch Fundumental میشه.

قسمت دوم دوره ی متوسطه است که روی کتاب های Top Notch 1 کار میشه.

در این دو قسمت علاوه بر دو کتاب گفته شده کتاب Oxford word skills و فیلم و انیمیشن و کتاب های داستان (Story Book) و پاورپوینت هایی که خود من طراحیشون کردم (مخصوصا در رابطه با مبحث گرامر و موقعیت های مختلف برای تمرین مکالمه که از چندین کتاب گردآوری شدند تا فقط به کتاب تاپ ناچ محدود نباشیم) هم جزو مواردی هستند که در تدریس و یادگیری ازشون استفاده میشه.

دوره ی اول و دوم حدود 7 تا 8 ماه زمان می بره.

متریال های مورد استفاده در دوره ی سوم رو همگی خود من گردآوری کردم و دیگه با کتاب جلو نمی ریم. (وقتی میگم خودم گردآوری کردم به این معنی نیست که از خودم درآوردم، خیر. بلکه به این معنی هست که از چندین کتاب کمک گرفته شده و از تمامی مطالب یک فایل کامل گرداوری شده و در تدریس استفاده میشه) که روند کار تدریس و یادگیری در این دوره ی سوم و آخر که حدود سه تا 4 ماه هست با دوره های قبلی متفاوت هست و کار هم در این مدت فشرده تر خواهد بود و به تلاش و تمرین و زحمت بیشتری هم نیاز هست، یه جورایی غول مرحله ی آخر :دی 

 

کلاس ها سه روز در هفته و روزهای فرد (یا زوج) و در سمت صبح برگزار خواهند شد. کلاس ها فعلا صبح برگزار میشن ولی بعد از یک یا دو ماه امکان انتقال کلاس ها به بعدازظهر وجود داره. ولی برای شروع فعلا صبح :)

و اما هزینه ی دوره ها:

دوره ی اول شامل سه ترم 12 جلسه ای هست که هزینه ی هر ترم 140 هزار تومان

دوره ی دوم شامل 6 ترم 12 جلسه ای هست که هزینه ی هر ترم 160 هزار تومان

و هزینه ی دوره ی سوم هم هفتگی محاسبه خواهد شد، که در کل 10 تا 12 هفته خواهد بود.

 

و اما اینکه چطور ثبت نام کنید:

برای ثبت نام باید اول یه کامنت خصوصی برای من زیر این پست بذارید همراه با یه شماره تلفن دارای واتساپ

بعد من بهتون پیام میدم و یه وقت تعیین سطح بهتون میدم و بعد از تعیین سطح که کاملا هم رایگان هست شما می تونید اگر سوال بیشتری در رابطه با جزییات دوره دارید از من بپرسید و بعد از اون تصمیم قطعی و نهاییتون رو در رابطه با شرکت در کلاس بگیرید و در کل تعیین سطح به معنی اجباری برای شرکت در کلاس نیست و بعد از اون اگر تمایلی به شرکت در کلاس ها نداشته باشید و یا منصرف بشید هم مشکلی پیش نخواهد اومد :) 

تعیین سطح هم برای این انجام میشه که من خودم شخصا مطمئن بشم که سطح زبانی شما کاملا منطبق و مناسب با دوره هست یا نه. 

 

هر سوال دیگه ای هم داشته باشید توی کامنت ها پاسخگو خواهم بود :)

و اینکه از دوستان عزیز هم خواهش می کنم اگر تمایل داشتید پست رو به دوستاتون معرفی کنید ^__^

۱۰ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۲ ۱۲ آبان ۹۹ ، ۲۲:۱۵
حدیث