Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۵۳ مطلب با موضوع «با هم ببینیم، بشنویم، بخوانیم» ثبت شده است

به نظر شما چرا باید رمان بخونیم؟ آیا اصلا باید داستان بخونیم؟ شما چه نوع رمان ها و داستان هایی دوست دارید؟ شاد و طنز و کمدی و خانوادگی و اجتماعی و .... ؟ ملاک انتخابتون چیه؟ تا حالا فکر کردید یک داستان ساده چیزی بیشتر از یک داستان و اساب سرگرمی می تونه باشه؟

 

ممنون میشم جواب بدید :)

۱۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۳۱
حدیث

سید میران که شوهر آهو خانم باشد در سرانه ی پیری به سرش می زند بعد از 14 سال زندگی برای آهو خانم هوو بیاورد. 

این لپ (لب؟!) کلام رمان "شوهر آهو خانم" می باشد. سال ها بود قصد داشتم این رمان را بخوانم ولی نشده بود تا اینکه آقای کاف صاد این رمان را به خیال اینکه من ادبیات داستانی بخوان نیستم و نبوده ام داد تا بخوانم و راستش کمی هم حرصم گرفت :/ البته وقتی رفتم رمان را بگیرم ملتفتش کردم که درست است در اکانت اینستاگرامم و در باب پست هایی که از کتاب هایم برمی آید که فقط فلسفه و روانشناسی قوت قالب این روزهایم شده ولی بنده از 15 سالگی تا 21 سالگی را با ادبیات داستانی گذرانده ام و الان بر حسب نیاز به روانشناسی و فلسفه بیشتر احتیاج دارم. پس برای من ژست ادبیات داستانی بخوان و تو غریبه ای و بیا کتابی بهت بدهم و دستت را بند کنم، نگیر :دی 

خلاصه "شوهر آهو خانم" را زیر بغل زده و به خانه آمدم و شروع کردم. هشتصد صفحه. آخرین کتاب قطوری که تازگی ها تمام کردم ششصد صفحه بود که سه ماه طول کشید تا تمام شد :| حالا با این کتاب هشتصد صفحه ای که در دستم امانت است نمی دانم چه کنم تا به سه ماه نکشد خواندنش. و چقدر هم تلخ و سخت است خواندنش. انگاری نشسته ای وسط تاریخ سیاه روزی زنان این مملکت و الحق و الانصاف علی محمد افغانی هم جوری خدای توصیف و فضاسازی است که کم مانده بشینی با روزگار تمام زنان سیاه بخت از قدیم تا به همین الان زار زار گریه کنی.

 

بریم یه چشمه از تری سِم حاج میران و همسران رو داشته باشیم :))

آنگاه زن خواب آلود را که هیچ گونه اختیاری از خود نداشت روی کف فرش کرده ی اتاق دراز کرد و برای آنکه خواب از سرش برود و در حقیقت من باب شوخی و بازی، شروع کرد او را قلقلک دادن و در تاریکی فاصله به فاصله گونه ها و زیر گلویش را بوسیدن. لحظه ای بعد هر سه نفر به اتاق بزرگ که چراغش روشن بود رفته بودند. سید میران هما را با خنده و بازی سر دست بلند کرد. زن بازوانش را به نرمی دور گردن او انداخت. آهو نیز که تا این لحظه بیکار مانده بود برای آنکه عقب نمانده باشد خودش را به شانه ی چپ مرد که آزاد بود آویخت و لش کرد. سید میران مثل دو لنگه آرد هر دو زن را وزن کرد، هما با اینکه بلندتر بود سبک تر می نمود. در دل مرد سالمند و به آرزو رسیده، قند آب می کردند. در وسط اتاق بزرگی که با بهترین سلیقه های زنانه آراسته شده بود، دو دلبر نازنین را روی زانو نشانده بود، یکی را می بوسید و دیگری را نیشگون می گرفت. یکی می بود و دیگری مزه اش. آن می و مزه ای که خدا حلال کرده و پیغمبر روا داشته بود.

 

جایی دیگر هم سید میران خوان باز عنایت فرموده و می فرمایند:

زیرا می دانی که بزرگترین پوشش یک زن که او را از گرما و سرمای محیط حفظ می کند، شوهر است. زن و شوهر در حکم آستر و رویه یک لباس هر دو لازم و ملزوم هم اند. تو هر فکر و نقشه ای در سر داشته باشی و از برای زندگی خود هر طرح و رنگی بریزی. من قبول نمی کنم بتوانی مستقل از مرد روزگار بگذرانی. فاطمه زهرا می فرماید: زن گلی است که خداوند متعال برای بوییدن خلق کرده است. نمی دانم حرف های مرا می شنوی یا نه، و اگر می شنوی چگونه تعبیر می کنی. در هر حال آنچه که من در عمر خود به آن اعتقاد یافته ام، زن آن مروارید اصلی است که اگر در گردنش نیاویزند خاصیت زنده بودن و شفافیتش را زودتر از دست خواهد داد.

 

درد اینجاست که رمان در سال هزار و سیصد و چهل نوشته شده. ولی هنوز هم تفکرات متحجرانه و مردسالارانه ی کتاب رو در زندگی زن های الان می بینیم.

۱۰ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۰۰:۳۹
حدیث

من عاشق این ژانر فیلم و سریال هایی هستم که کاراکتر اصلی درگیر یک عالم خون و خونریزی و هیجان و زد و خورد میشه تا بتونه خودش و اطرافیانش رو از چنگ آدم بدها نجات بده و خودش هم آدم خاکستری باشه و الکی ازین مدل پیغمبرهای خدا تا به حال نیافریده نباشه :دی 

همه ی این مواردی من عاشقشون هستم، همگی در سریالی به اسم Banshee یکجا گردآوری شده اند تا عزیز دلی را تقدیم ما بینندگان بفرمایند که اصلا در وصف نمی گنجد :دی 

اگر شما هم به اون آیتم های اشاره شده در یک سریال علاقه دارید پس در دیدن این سریال شک نکنید.

 

سریال در رابطه با این عزیز دل مشاهده شونده در تصویر می باشد که به عنوان یک سارق بعد از اولین روزهای آزادیش از زندان و در راستای پیدا کردن همدست هاش در زمان سرقتی که به خاطرش 15 سال زندان رفته بود، درگیر قضایایی میشه و بعد تصمیم می گیره خودش رو به عنوان کلانتر شهری که در بدو ورودش به اون شهر توی یه سانحه کشته میشه جا بزنه و اینگونه داستان آغاز می شود ....

 

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۲
حدیث

می خواستم این پست رو حالا حالاها ننویسم! یعنی می خواستم وقتی خودم تمومشون کردم، بیام و بعد یه پست مفصل راجع بهشون بگم ولی دیدم الان که همه در این قرنطیلات به سر می بریم! الان که همه دنبال پیشنهاد شنیدن هستیم و یا هر کسی سعی می کنه یک گوشه ی کار رو بگیره و یک چیزهایی معرفی کنه تا همینطور به آپشن هامون برای چه کنیم، در این مدت اضافه تر بشه، پس بهتر هست من هم این پست رو الان بذارم :)

خب، حالا بریم سر اصل مطلب! سر اصل معرفی یک سری کتاب تحت عنوان "حال خوب" :) اول اینکه تمام حق انحصار این مجموعه ی کتاب های حال خوب کن برمی گردن به جناب مجتبی شکوری! اگر برنامه ی کتاب باز رو دیده باشید، می دونید چه کسی رو میگم.

سری کتاب های "حال خوب" مربوط به فصل قبل (فصل سوم) برنامه ی کتاب باز هستند! یعنی سال 97! نمی دونم تا حالا یکی از برنامه های مجتبی شکوری رو دیدید یا نه! برای من لحن و نوع و جنس حرف زدنش به شدت دلنشین بوده و هست! موضوعاتی که بیان می کنه! کتاب هایی که معرفی می کنه! همه ی این ها باعث شده تا این مرد به یکی از دوست داشتنی های زندگی من تبدیل بشه :)

خود من خوندن کتاب های "حال خوب" رو بیشتر از یک سال هست که شروع کردم و واقعا کتاب های توی لیست از اون دست کتاب هایی نیستن که بتونی یک هفته ای و یا حتی یک ماهه تمومشون کنی! راجع به من که اینطور بود، بیشتر وقت ها ترجیح دادم حتی از نصفه های کتاب برگردم و از اول بخونم! سعی کردم کم کم بخونم! و به این ترتیب یک سال هست که دارم با این کتاب ها پیش میام! (البته اینجور نبوده که فقط و فقط از این لیست توی این یک سال خونده باشم! کتاب های دیگه ای هم در کنار این کتاب ها توی سبدم داشتم تا خیلی پروسه ی خسته کننده ای نباشه)

من به همراه معرفی هر کتاب لینک ویدیوی مربوط به اون قسمت از برنامه هم میذارم که از زبون خود جناب شکوری بشنوید راجع به کتاب و یک عالمه صحبت های قشنگ دیگه! کل برنامه ها 15 قسمت هستن و کل کتاب ها هم 12 کتاب.

من تا قسمت چهارم از برنامه رو لینک IGTV برنامه رو می ذارم و از قسمت پنج تا پانزدهم رو هم لینک تلگرام می ذارم، باشد که رستگار شوید :)

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۰۰
حدیث
عصیان پاک بی سر و صدا کافیست. حالا باید کمی با جماعت همرنگ شد. بازیشان رو با قاعده خودشون بازی کنیم. برای بازپرداخت قرض هامان چند روز بیشتر مهلت نداریم. من در این فرصت نمی تونم دنیا رو عوض کنم. به علاوه من فقط برای این از دنیا متنفرم که تنفر به من اجازه می ده بی فاجعه جزیی از دنیا باشم. وقتی آدم می بینه هیچ جور نمی تونه در جامعه ای غیر از این زندگی کند _چون همین جامعه است که احتیاجات ما رو به وجود آوورده و به همین علت فقط خودش می تونه اونها رو ارضا کنه _ باید اول بتونه از خودش صرف نظر کنه. من از قرار معلوم مرد این کار نیستم. اکسپرس، ال ، نوول ابسروواتور جامعه ی مصرف و تزیینات داخلی، بالاترین سطح زندگی و آسایش مادی، این زندگی ماست و حالا میریم کوبا گناهامون رو بشوریم و کسب آبرو کنیم. حالا دیگه اعتراض یکی از هنرهای زیبا به حساب می آد. بعضی فکرها هست که به فکر بلندپروازی می افتن، من می خوام مساله ها رو با خونسردی و بی رودربایستی بررسی کنیم. من یک دختر بورژوای عادی آمریکاییم با تمایلات شدید زن سالاری و ابدا اهل این نیستم که مثل اون دو جوون دانشجوی آمریکایی بنزین روی خودم بریزم و وسط یه میدون خودسوزی کنم. اگر می خواستم این کار رو بکنم مساله ام بیشتر این می بود که برای خودسوزی چه پیرهنی بپوشم بهتره. این شاید در بیست سالگی چندان مهم نباشه، اما دست کم باید به خودمون زحمت بدیم و روشن ببینیم و ادا و اصول درنیاریم.
                                                                                                                                                           خداحافظ گاری کوپر _ رومن گاری


۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۴:۳۰
حدیث

قصد راوی این نیست که به این سازمان های بهداشتی ارزشی بیش از آنچه داشتند بدهد. درست است که بیشتر همشهریان ما اگر به جای او بودند امروز دلشان می خواست که درباره ی نقش آنها مبالغه کنند. اما راوی فکر می کند که وقتی به اعمال درخشان اهمیت بیش از حد بدهیم، در نتیجه تجلیل مهم و غیر مستقیمی از بدی به عمل آورده ایم. زیرا در آن صورت فرض کرده ایم که این اعمال درخشان فقط به این علت ارزش پیدا کرده اند که کمیابند و شرارت و بی اعتنایی محرکین اصلی در اعمال بشری هستند و این عقیده ای است که راوی داستان قبولش ندارد. شر و بدی که در دنیا وجود دارد پیوسته از نادانی می زاید و حسن نیت نیز اگر از روی اطلاع نباشد ممکن است به اندازه ی شرارت تولید خسارت کند. مردم بیشتر خوبند تا بد و در حقیقت مسئله این نیست. بلکه آنها کم یا زیاد نادانند و همین است که فضیلت یا ننگ شمرده می شود. نومید کننده ترین ننگ ها، ننگ آن نادانی است که گمان می کند همه چیز را می داند و در نتیجه به خودش اجازه ی آدم کشی می دهد: روح قاتل کور است و هرگز نیکی حقیقی یا عشق زیبا بدون روشن بینی کافی وجود ندارد.

                                                                                                                                                                   طاعون _ آلبر کامو

(نکته اینکه من خودم همین ترجمه ای که لینکش رو گذاشتم رو خوندم و راضی بودم )

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۵۹
حدیث


من اگر بخوام بنا به سلیقه ی خودم فیلم های اسکار امسال رو به ترتیبی که دوست داشتم مرتب کنم، میشه به شرح زیر :


1.Disaster Artist

2. (تا فیلم رو ندیدم نفهمیدم اسمش چی میگه :|) three billboards outside ebbing missouri

3.I, Tonia

4.Call me by your name

.Darkest hour5

6.Phantom Thread

Lady Bird .7

The shape of water  .8

9.The Greatest showman

و البته که هنوز Get out و  و Post رو هم ندیدم! دلیل خاصی هم نداره! همینجوری هنوز قسمت  نشده که ببینمشون :دی

من از فیلم های اسکار پارسال هم هنوز Jakie و Captain Fantastic رو ندیدم :سوت



این پسره هم  حکایتش، داره مثل حکایت مهران رجبی میشه! تو همه فیلم ها یه ذره هست :|

 یه موزیک هم از سه بیلبورد خارج از میزوری اینا


دریافت

 " شما هم بگید به چه ترتیبی فیلم ها رو دوست داشتید :) "



۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۹
حدیث

خیلی خجسته و بهاری و سیزده به در و روز طبیعت طوری و با قر های ریز و زیر لب زمزمه کنان :دی

 


دریافت

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۰۴:۰۹
حدیث

خب ابتدا کمی احساساتمون برانگیخته شد و مقادیری اشک از گونه ها سرازیر شد! بعد هم کمی از ترس و دلهره ناخن هایمان را جویدیم و نفس هایمان در سینه حبس شد! دیگه نوبتی هم باشه نوبت اینه که کمی بخندیم :))

خود من با بعضی قسمت های فیلم قهقه زدم :دی فیلم خوب و لذتبخشی بود و منم دوستش داشتم!

خلاصه که Logan Lucky رو هم ببینید و از دست ندید :)

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۰
حدیث

نمی دونم از کی! ولی خوب چند سالی میشه دیگه فیلم ترسناک برام جذابیت نداره و اصلا دلش رو هم ندارم دیگه بشینم نگاه کنم! بعد نمی دونم اونی که هفت قسمت قبلی saw رو با اشتیاق می دید کی بود :| اونیکه هر شب ساعت 11 شبکه movie1(یکی از شبکه های خدابیامرز ماهواره بود که فقط هم فیلم ترسناک هاش تبلیغات نداشت :دی ) فیلم ترسناکش قضا نمی شد کی بود :|

این فیلم خلاصه بعد از مدت ها دوری از این جو و فضا اولین فیلم تقریبا ترسناکی بود که دیدم! البته که داستانش بیشتر دلهره آور و ایناست تا یه داستان ترسناک! ولی خوب در کل قصه ی مریضی داشت :| مخصوصا آخرش *__*

خلاصه که اگر مثل من قلبتون و روحیه اتون خیلی با یه فیلم صد در صد ترسناک همکاری نمی کنه ولی می خواین که راهش بندازید و کم کم بیاریدش توی کار! این فیلم می تونه استارت خوبی باشه :دی

دانلود فیلم

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۲۸
حدیث