بیشتر از اینها
نمی دونم ویدئویی که گلشیفته (فراهانی رو می گویم ) از خودش و مادر و پدرش با اون وضعیت فان و بامزه توی اینستاگرام شیر کرده رو دیدید یا نه! ( فکر کنم برای روز مادر بود) نکته ی صحبتم این نیست که اگر ندیدید وای چه چیزی از دستتون رفته و یا باید ببینید و یا اصلا ویدئو خیلی باحال بود و این چیزها! یا اگر هم که دیدید نظر شما راجع بهش چیه! یا چه کامنت و احساسی شما نسبت بهش دارید! بلکه نکته ی حرفم اینه که بعد از دیدن این ویدئو احساسی که "من" نسبت به گلشیفته داشتم, غبطه و یا یه جور حسادت بود! وقتی دیدم بهزاد فراهانی _پدرش رو یعنی _ اونطور کنارش داره, بهش حسادت کردم! جوری که بغض توی گلوم جمع شد! خیلی حرفه که یه کشور بهت یک عالمه برچسب بچسبونه! خیلی حرفه که خودت کلا تمااام تابوهای اطرافت رو اونطور بشکنی و زیر پا بذاری! خیلی حرفه که اونقدر غیرمتعارف باشی ولی بابات همچنان باهات باشه! به پات وایسه! پشتت دربیاد! ولت نکنه!
حرفم این نیست که چقدر کارهاش درسته و یا غلطه! یا واکنش درست نسبت به گلشیفته چیه! یا اصلا ما حقی داریم که واکنشی نشون بدیم یا نه! حرفم اینه که هرچی هم که بوده و هست ولی باباش یکی از اون آدم هایی نیست که وایساده مقابلش و رودر روش! بلکه دخترش هرچی که هست و هرچی که کرده, اون اومده و وایساده کنارش! خیلی حرفه که خانواده ای داشته باشی که به جای قضاوت عملکردت, عوضش همونجوری که هستی قبولت کنن و همچنان کنارت باشن.
خیلی وقت ها از خودم این سوال رو می پرسم که بابای من تا کجا با من هست! تا کجای اختلاف هامون رو می تونه تاب بیاره! اصلا من تا کجا می تونم ادامه بدم و بذارم فقط یه ریزه از اختلاف هامون به چشمش بیاد و تا کجا می کشم پنهان کنم و قایم کنم خود واقعیمو! می ترسم از اون روزی که دیگه نتونم و خسته بشم و بهش بگم منم از اون مدل آدم هاییم که همیشه براشون تاسف می خوردی! البته که کور نیست و یا ساده لوح! تا الان خیلی هاشونو فهمیده! و قبولشون کرده! چیزی که ده سال پیش مثلا, خوابش رو هم نمی دیدم که دیگه مجبور نباشم انجامش بدم چون بابام فکر می کنه یه دختر خوب هیچ وقت همچین کاری نمی کنه, الان خیلی هاشون رو مختارم انجام بدم و همچنان بابام دوستم داره و هییچ وقت هم اشاره ای بهشون نمی کنه!
ولی من بیشتر می خوام!