Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «English-Teacher» ثبت شده است

خب من قراره از آذر ماه برای دوره های مقدماتی و برای دو کلاس توی برنامه ام جا باز کنم. این دوره برای کسایی مناسب هست که تا به حال توی هیچ کلاس زبانی شرکت نکردند و کلا به جز دانش زبانی مدرسه و یا چند واحد زبان توی دانشگاه و یا فیلم و سریال دیدن خیلی اقدامات جدی برای زبان انجام ندادن. حالا اینکه جزییات به چه صورت هست و یا باید چکار کنید رو بیاین تا بهتون بگم :)

اول اینکه این دوره از سه قسمت تشکیل میشه و تقریبا هم نیمه فشرده است و توی یکسال شما می تونید سطح زبان خودتون رو از مقدماتی و بیسیک به نزدیک به ادونس و پیشرفته برسونید. وقتی میگم یک ساله نمی خوام مثل اون تبلیغ هایی باشم که میگن در کمتر از 6 ماه زبان خود را از این رو به اون رو کنید :| خیر. بلکه وقتی میگم یک ساله، به این معنی هست که باید یک سال جدی و متمرکز بچسبید به زبان و براش کلی هم تلاش کنید تا بتونید بعد از یک سال به یه سطح بالا، توی زبان برسید. این ویدئو رو هم اگر نگاه نکردید بهتون پیشنهاد می کنم که ببینید تا با سطح های زبانی بهتر آشنا بشید. پس تقریبا کار آسونی نیست و باید انگیزه ی بالایی داشته باشید و از انجام تکالیفتون سر باز نزنید. چون توی کلاس های من وقتی دیده بشه شما انگیزه ی لازم برای ادامه ندارید و یا مدام سر باز می زنید از انجام تکالیفتون, عذرتون خواسته میشه :دی 

حالا بریم ببینیم قسمت های مختلف دوره شامل چه چیزهایی میشن

قسمت اول دوره ی مقدماتی و بیسیک هست که شامل کار بر روی کتاب TopNotch Fundumental میشه.

قسمت دوم دوره ی متوسطه است که روی کتاب های Top Notch 1 کار میشه.

در این دو قسمت علاوه بر دو کتاب گفته شده کتاب Oxford word skills و فیلم و انیمیشن و کتاب های داستان (Story Book) و پاورپوینت هایی که خود من طراحیشون کردم (مخصوصا در رابطه با مبحث گرامر و موقعیت های مختلف برای تمرین مکالمه که از چندین کتاب گردآوری شدند تا فقط به کتاب تاپ ناچ محدود نباشیم) هم جزو مواردی هستند که در تدریس و یادگیری ازشون استفاده میشه.

دوره ی اول و دوم حدود 7 تا 8 ماه زمان می بره.

متریال های مورد استفاده در دوره ی سوم رو همگی خود من گردآوری کردم و دیگه با کتاب جلو نمی ریم. (وقتی میگم خودم گردآوری کردم به این معنی نیست که از خودم درآوردم، خیر. بلکه به این معنی هست که از چندین کتاب کمک گرفته شده و از تمامی مطالب یک فایل کامل گرداوری شده و در تدریس استفاده میشه) که روند کار تدریس و یادگیری در این دوره ی سوم و آخر که حدود سه تا 4 ماه هست با دوره های قبلی متفاوت هست و کار هم در این مدت فشرده تر خواهد بود و به تلاش و تمرین و زحمت بیشتری هم نیاز هست، یه جورایی غول مرحله ی آخر :دی 

 

کلاس ها سه روز در هفته و روزهای فرد (یا زوج) و در سمت صبح برگزار خواهند شد. کلاس ها فعلا صبح برگزار میشن ولی بعد از یک یا دو ماه امکان انتقال کلاس ها به بعدازظهر وجود داره. ولی برای شروع فعلا صبح :)

و اما هزینه ی دوره ها:

دوره ی اول شامل سه ترم 12 جلسه ای هست که هزینه ی هر ترم 140 هزار تومان

دوره ی دوم شامل 6 ترم 12 جلسه ای هست که هزینه ی هر ترم 160 هزار تومان

و هزینه ی دوره ی سوم هم هفتگی محاسبه خواهد شد، که در کل 10 تا 12 هفته خواهد بود.

 

و اما اینکه چطور ثبت نام کنید:

برای ثبت نام باید اول یه کامنت خصوصی برای من زیر این پست بذارید همراه با یه شماره تلفن دارای واتساپ

بعد من بهتون پیام میدم و یه وقت تعیین سطح بهتون میدم و بعد از تعیین سطح که کاملا هم رایگان هست شما می تونید اگر سوال بیشتری در رابطه با جزییات دوره دارید از من بپرسید و بعد از اون تصمیم قطعی و نهاییتون رو در رابطه با شرکت در کلاس بگیرید و در کل تعیین سطح به معنی اجباری برای شرکت در کلاس نیست و بعد از اون اگر تمایلی به شرکت در کلاس ها نداشته باشید و یا منصرف بشید هم مشکلی پیش نخواهد اومد :) 

تعیین سطح هم برای این انجام میشه که من خودم شخصا مطمئن بشم که سطح زبانی شما کاملا منطبق و مناسب با دوره هست یا نه. 

 

هر سوال دیگه ای هم داشته باشید توی کامنت ها پاسخگو خواهم بود :)

و اینکه از دوستان عزیز هم خواهش می کنم اگر تمایل داشتید پست رو به دوستاتون معرفی کنید ^__^

۱۰ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۲ ۱۲ آبان ۹۹ ، ۲۲:۱۵
حدیث

یکی از معایب ارتباط مجازی این می تونه باشه که بعد از زدن هر حرفی توانایی این رو نداری که چهره ی شخص صحبت کننده رو ببینی و خب همین می تونه سوتفاهم های بسیاری در راه برقراری ارتباط ایجاد کنه. به عنوان کسی که شخص طرف مقابل از دستش ناراحت شده، تو مجبوری گاها و یا مدام خودت و رفتار و منظورت رو توضیح بدی، چون طریقه ی ارتباط برقرار کردن نوشتاری بوده و یا تو جنبه ای رو واضح نگفته بودی و یا فکر کردی که خب اصلا لازم نبوده چیزی رو اضافه تر توضیح بدی، چون خب منظورت مشخص بوده و خلاصه هزار تا خب و ولی و اما و اگر دیگه. و یا ممکنه تو در سمت مقابل باشی و از رفتار شخصی ناراحت بشی و یا اصلا نتونی درک کنی چرا یک نفر به شیوه ای داره که اینقدر نامفهوم و توهین آمیزه و بهت برمی خوره، یا فکر می کنی طرف از تو دلخوره که اینجوره رفتار کرده و خب نمی خواد بگه و خلاصه باز سدی بر سر راه این برقراری ارتباط.

وقتی موارد زیر رو می خونید، مطمئنا همگی وقتی در سمتی از ارتباط قرار دارید که باهاتون این رفتارها بشه، ناراحت خواهید شد.

مثلا به شخصی پیام میدی ولی جوابی تا چند روز بعد دریافت نمی کنی( به ویژه در واتساپ که می تونی ببینی پیامت هر دو تیک رو دریافت کرده). یا مثلا پیام ها سین میشن ولی جوابی داده نمیشه. یا وقتی منتظر شخصی هستی به صورت یه خبر و مطلع کردن تو از چیزی و مثلا زبانی بهت گفته تا چند روز دیگه این کار رو می کنه، ولی طرف خبری ازش نمیشه برای مدت طولانی. یا خیلی وقت ها توی رودربایستی باهات کلی موافقت میشه و بهت وعده و وعید داده میشه که فلان روز و فلان ساعت، ولی چون ارتباط مجاریه، طرف میره و دیگه ازش خبری نمیشه :دی (من خودم شاهد این مورد بسیار هستم). یا وقتی پستی یا عکسی و یا ویدئویی برای کسی می فرستید، طرف فقط نگاه می کنه و جوابی نمیده. یا پیام های پر حرارت و احوال پرسی های مکرر ما با خشکی و سردی خاصی که نه اونقدر واضحه که به روی طرف بیاریم و ازش بپرسیم چیزی شده و نه اونقدر هم ناچیز که بشه نادیده اش گرفت، روبه رو میشه.

 (اگر موراد بیشتری به ذهنتون رسید بگید، که چه رفتارهایی که در ارتباطات مجازی ناراحتتون می کنه) 

معلومه دیگه آدم وقتی این سر ارتباط قرار داره، صد در صد تمامی این رفتارها رو بی ادبی می دونه. و در شرایط درست و ایده آل و یک ارتباط اصیل هیچ کدوم از این رفتارها درست و پسندیده نیست. ولی شاید ....

اینجا می خوام یه "ولی شاید ..." برای قضیه بگم. حالا چرا به این "ولی شاید..." رسیدم، چون بعد از قضیه قرنطینه و کلا کرونا، بیشتر ارتباطات من مجازی شدند و در این بین کار من هم مجازی شد و باعث شد من برخوردهای اینچنینی زیادتری دریافت کنم چه در زمینه ی کاری و یا همچنان با دوستان و آشنایان. و من به یه و"ولی شاید ..." شدیدا احتیاج داشتم و دارم چون روز به روز تعداد دفعاتی که من دارم ناراحت میشم داره زیاد میشه. و یا حتی عصبانی.

پس از خودم پرسیدم:

1.دلیلم چیه وقتی نمی خوام سریعا جواب پیامی رو بدم؟

2.دلیلم چیه وقتی پیامی رو سین می کنم و همچنان جوابی بهش نمی دم؟  

3. دلیلم چیه وقتی اگر قراره تا فلان روز و زمان مشخص به قولی عمل کنم و یا خبری بدم به کسی از پیشرفت چیزی ولی مدام این کار رو به نعویق میندازم؟

4. دلیلم چیه با کسی قرار آنلاینی میذارم ولی سر قرار آنلاین حاضر نمیشم؟

5. و بعد دلیلم چیه وقتی ازم در رابطه با عدم جواب دادن و آنلاین نبودن و یا در دسترس نبودنم سوال می پرسن، به راحتی از کلمه ی یادم رفت و گوشیم رو جا گذاشتم و یا سرم شلوغ شد استفاده می کنم؟ به جای اینکه کمی قبل تر از قرار سریع به شخص پیام بدم و قرار رو کنسل کنم.

5. دلیلم چیه وقتی به پیام هایی که به صورت اشتراک گذاری پستی، تصویری و یا ویدئویی هستن، جوابی نمیدم؟

6. دلیلم چیه اگر در برابر حال و احوال پرسی کسی سرد و گرفته برخورد میکنم؟

 

خب جواب های خودم و دلایل خودم رو در قسمت کامنت می نویسم، چون نخواستم پست طولانی تر بشه. از شما هم می خواهم دلایلتون رو بنویسید اگر گاهی هر یک از این تاخیرها در برقراری ارتباطات اینترنتی از جانب شما به وجود میاید.  

 

۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۹ ، ۰۳:۵۴
حدیث

در راستای قصدی که برای تدریس یک کتاب جدید داشتم! تصمیم گرفتم استارت شروع تدریس این کتاب و پیاده سازی یک سری روش های نوین تدریس رو با مامان و خاله امتحان کنم! هم اینکه بالاخره این دو هم زبان رو یاد بگیرند و هم من دو تا موش آزمایشگاهی داشته باشم برای تمرین و پیاده سازی یافته ها و آموخته های جدید :دی 

از این کلاس باید بگم از این به بعد زیاد از من خواهید شنید، چرا که فقط با برگزار شدن تنها یک جلسه کلی سوژه اتفاق افتاد و اصلا کلاس بی حاشیه نبود و فکر هم می کنم نخواهد بود :))

 

ولی فقط لحظه ای که در رابطه با نحوه ی معرفی کردن خودشون و صحبت از خانواده و تعداد خواهر و برادر و فرزند بود .... خاله حواسش بود و حساب و کتاب ها توی ذهنش انجام شده بودند، شاید خیلی وقت بود به این عدد فکر کرده بود توی خلوت و تنهایی ها و سکوت های آخر شبی که دیگه نمی تونه بگه 5 تا برادر داره و باید عدد 4 رو از این به بعد استفاده کنه! ولی مامان اصلا حواسش نبود و با گفتن عدد 5 برای تعداد برادرهاش و به محض تکرار و اصرار ما بر روی عدد 4 در جهت تصحیح کردن مامان، اول تعجب کرد ولی همینکه خواست دوباره بر 5 اصرار کنه و یا بگه چرا 4! متوجه شد به چی اشاره داریم و بدون حرفی خودش، خودش رو اصلاح کرد و گفت 4 ....

جای خالی دایی همه جا حس میشه ...

۶ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۹ ، ۱۷:۴۹
حدیث

جمعی از بچه های بلاگر زحمت کشیدند و در بلاگردون جمع شدند تا باز حرکتی باشه در جهت تکونی به تن خسته ی این وبلاگ نویسی ، تا باز رونق و جنب و جوش رو برگردونن به وبلاگ ها و وبلاگ نویس های درونمون :)

یکی از کارهای خوبی که بعد از تماس گرفتن با من، گفتن قصد دارن انجام بدن، معرفی کسب و کارهای بلاگرهاست. و خب بنده این افتخار رو داشتم که چراغ اول رو روشن کنم، اونم با این دوره های آنلاین آموزش زبان :)

وقتی از من خواستند تا یه متنی برای معرفی خودم در وبلاگشون بنویسم من در ابتدا یادم رفت که بپرسم متن چقدر وسعت داشته باشه :دی و خب شروع کردم و یک متن که کم از مثنوی نداره در باب خودم به نگارش درآووردم :)) یا به قول شباهنگ که متاسفانه اسم جدید وبلاگیش رو یادم نیست :))))) همون پست های طویله ای :دی

در نهایت گفته های اصلی رو در پست قرار دادن و من هم گفتم بذارید تا این مثنوی همینطور نمونه و خاک بخوره و خودم توی وبلاگ خودم پستش کنم :)

 

سلام :)

توی عالم وبلاگ من توکا هستم. ولی اگر از اسم واقعیم بپرسید؛ حدیث هستم :) که اخیرا هم همین اسم پای پست های وبلاگیم قید میشه ولی همچنان برای اینکه کسی دچار بحران هویتی نشه با اسم توکا همچنان کامنت میذارم :دی

اگر بخوام از خودم بیشتر بگم، که طبق رویه و اصول همیشگی این نوع تعریف از خود ها که با سن و سال و تاریخ تولد شروع می کنن، من هم بهتره همین کار رو بکنم و بگم که من متولد 11 مرداد سال 1372 هستم و الان تقریبا 27 ساله ام. کمتر از بیست روز دیگه می تونم بگم که کاملا 27 ساله ام :دی بله تولدم هم نزدیکه :)) اگر بخوایم بریم سراغ تحصیلات باید بگم که من سال 94 در رشته ی مهندسی برق از مقطع کارشناسی و یا همون لیسانس فارغ التحصیل شدم. ولی به دلیل نداشتن علاقه و انگیزه، حتی ذره ای هم قصد ادامه ی تحصیل و یا حتی دنبال کار مرتبط با این رشته گشتن رو نداشتم! درعوض تا سال 95 و در یک بازه ی یک ساله تمرکزم رو بر روی زبان خوندن گذاشتم و در سال 96 هم رسما شروع به کار کردم. البته توی این دو سال اتفاقات زیادی برای من افتاد و اصلا از اول برام مشخص نبود و یا اصلا سال 94 حتی ذره ای این احتمال رو نمی دادم که روزی بخوام یک معلم زبان باشم ولی خب داستان این دو سال خودش قصه ی هزار و یک شب میشه و شاید یک وقتی توی وبلاگم از این دو سال و اینکه چی شد و چطور شد تا من سال 96 شدم یک معلم زبان شدم، نوشتم. یکی از دلایلی که نخواستم یک مهندس برق باقی بمونم این بود که در تمام مدت تحصیل من برای اینکه بتونم حتی در حد یک دانشجوی متوسط باشم باید شب و روزم رو یکی می کردم و اینقدر می خوندم تا بتونم به زور یک درس رو پاس کنم و تقریبا یک جوراهایی داشت باورم می شد که من یک آدم باهوش و توانا نیستم و صد در صد از پس هیچ شغلی هم برنخواهم اومد! ولی بعد از بازگشت به کلاس زبان (خودم به عنوان یک زبان آموز تا مدرک زبانم رو بگیرم) تازه دوباره یادم افتاد که من توی درسی مثل فیزیک خوب نیستم ولی وقتی پای زبان در وسط باشه من می تونم یک نابغه باشم! و همینطور هم هست. من نه مغرورم و نه اعتماد به سقف (:دی) دارم ولی معتقدم من در بحث زبان و در شغلم نابغه هستم نه به این خاطر که آدم خاصی هستم و یا استعداد خاصی ندارم، نه! بلکه به این دلیل که من تونستم چیزی رو پیدا کنم که بهش علاقه دارم وبفهمم که انگیزه و علاقه در چیزی می تونه همه ی چیزی باشه که یک نفر برای شروع در یک زمینه ی کاری احتیاج داره و من هم علاقه و هم انگیزه داشتم و اینطور شد که فقط درکمتر از دو ماه بعد از شروع به کارم تونستم سطوح و دوره های بالاتر رو تدریس کنم و در کمتراز یک سال بعد هم تونستم سوپروایزر آموزشگاه بشم و در کنار تدریس، وظیفه های دیگه ای مثل کلاس بندی، تعیین سطح کردن، تهیه و تدارک برنامه های درسی تمامی دوره های آموزشگاه و طراحی آزمون ها و ارزیابی زبان آموزهای آموزشگاه رو هم بر عهده داشتم! ولی امسال  بعد از دو سال و نیم کار در آموزشگاه، یک جورهایی به فرسودگی رسیدم و دیگه ذوق و شوق کار کردن رو مثل سابق نداشتم، اون هم بیشتر به این دلیل که باید برای شخص دیگه ای کار می کردم و هیچ وقت برنامه ی زندگیم مشخص نبود و آزادی عملی نداشتم و در صورت کمتر کار کردن هم دیگه تقرببا حقوقی برام باقی نمی موند و در صورت ادامه دادن و به همین منوال تمام وقت کار کردن وباز هم حقوقی نه چندان کافی دریافت کردن، چیزی از خودم باقی نمی موند :دی برای همین بعد از شروع شدن داستان کرونا و قرنطینه و برای مدتی تعطیلی آموزشگاه تصمیم گرفتم دوره های آنلاین خودم رو راه بندازم. اگر با شرح و جزییات این قسمت رو بخواهید، باید بگم که در رابطه با این مسئله خب خوشبختانه یک پست قبلا نوشتم و می تونم به اون پست ارجاعتون بدم و دیگه لازم نیست قید کنم که قصه ی هزار و یک شب هست و شااااید یک وقتی در رابطه اش در وبلاگم نوشتم :دی

 

۶ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۹ ، ۰۰:۳۴
حدیث

اگر کنکوری هستید و اصلا درصدهای خوبی توی زبان ندارید با این دوره می تونید بالاخره مطمئن باشید که راه درست زبان خوندن به شما نشون داده میشه تا بالاخره بتونید یه درصد خوب و عالی از این درس بگیرید :)

شامل کار بر روی لغت، گرامر و درک مطلب (Reading) و مهارت تست زنی هست.

اگر سوالی در رابطه با جزییات دوره داری و یا اگر احتیاج به راهنمایی داری می تونی یه کامنت بذاری :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۹ ، ۱۹:۴۸
حدیث

این دوره مناسب کسایی هست که دارای سطح قابل قبول و یا به عبارت upper Intermediate و یا Advance هستن و به دنبال یه فرصت و محلی برای انگلیسی صحبت کردن هستن! توی هر جلسه بر روی موضوعات مختلفی بحث میشه و افراد ایده های خودشون رو بیان می کنند و به نقد ایده های همدیگه می پردازن :)

خود من که همیشه عاضق کلاس های دیسکاشن بودم، توی فارسی همه ی ما ایرانی ها اصلا توانایی یه بحث و مناظره ی دوستانه رو نداریم :دی دیگه حالا ببینید به انگلیسی اگر باشه چه شود :)) به همین علت این دسته از کلاس ها همیشه جذاب و هیجان انگیز هستند :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۹ ، ۱۹:۴۴
حدیث

این دوره مناسب افرادی هست که قبلا کلاس زبان رفته اند و یا خودشون جسته و گریخته در حال تقویت زبان انگلیسی شون بوده اند! سایر مهارت هاشون به نسبت قوی هست ولی همچنان نمی دونند با مهارت speaking باید چکار کنند و چطور به سر منزل مقصود برسونن این مهارت رو :)

خب اول یه توضیح بدم راجع به مشخصه هایی که لازمه تا بگیم یک نفر دارای مهارت speaking قابل قبولی هست!

این مشخصه ها شامل: 

  • روانی در صحبت کردن: یعنی شما توانایی این رو داشته باشید که با یک سرعت قابل قبول به بیان ایده ها و نظرات و مطالبی که قصد بیان اون ها را دارید، بپردازید. مکث ها و توقف های طولانی در بین صحبت نداشته باشید
  • گرامر و ساختار صحیح: بر خلاف باور اکثر افراد که گرامر رو یاد می گیریم تا بتونیم یک سری سوال در رابطه با اون جواب بدیم! یا باورهای فاجعه تر مثل دوره های مکالمه بدون گرامر و این حرف ها! ما گرامر رو یاد می گیریم تا بتونیم درست صحبت کنیم! یعنی بدونیم در موقعیت های مختلف زبانی باید چه گرامر و ساختاری استفاده کنیم! تمرین کنیم تا ذهنمون هم به این مسئله آگاه بشه که اگر داره در رابطه با موضوعی در زمان حال صحبت می کنه و در بین اون نیاز پیدا می کنه به گذشته سوییچ کنه، پس باید مواظب ساختار و گرامر مناسبی که برای گذشته هست در صحبت هاش باشه! 
  • تلفظ درست: که باید همین ابتدا بگم که با لهجه کاملا متفاوت هست! می تونید راجع به تفاوت این دو گوگل کنید تا متوجه بشید چقدر دو مبحثت مجزا و متفاوت از هم هستن! و وقتی می گیم تلفظ درست منظورمون این نیست که لهجه ای نزدیک به American و آمریکایی ها و یا  British و انگلیسی ها باید داشته باشیم! بلکه می تونیم خیلی راحت لهجه ی خودمون رو داشته باشیم ولی درست تلفظ کنیم.
  • گستره ی قابل قبولی از کلمات: این مقوله از این جهت اهمیت پیدا می کنه که ما باید دست از به صورت پراکنده کلمه خوندن و حفظ کردن برداریم! بلکه باید یاد بگیریم به صورت مجموعه ای و در قالب موضوعی کلمه یاد بگیریم! اون هم حتما در قالب یک context مربوط به اون موضوع! که می تونه یه فیلم باشه یا یه Reading و متن و یا یک فایل شنیدنی و  listening. 

میشه.

خب حالا توی این 4 دوره ی تقویت مهارت صحبت کردن، تمرکز بر روی هر کدوم از این 4 جنبه هست! تا شما بعد از 4 دوره بالاخره این توانایی رو پیدا کنید و بتونید هر 4 عامل رو در صحبت کردن خودتون اجرا و پیاده کنید :)

 

که البته تشخیص اینکه چه دوره های برای شما مناسب هست با یک تعیین سطح در ابتدا و قبل از شروع هر دوره و کلاسی انجام میشه، تا دوره ای صد در صد مناسب با سطح شما براتون مشخص بشه. پس برای انجام تعیین سطح کافیه اسم خودت رو به همراه یک شماره دارای واتس آپ برای من کامنت کنی :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۹ ، ۱۹:۰۹
حدیث

این دوره مناسب افرادی هست که تا به حال در هیچ کلاس زبانی شرکت نکردند و یا خودشون به صورت خودخوان هم هیچ قدمی در راستای تقویت مهارت هایی مثل speaking  و Writing نداشتند! و تقریبا هر آنچه که تا به حال در رابطه با زبان مطالعه کردند محدود به زبان دوران مدرسه و یا چند واحد در دانشگاه بوده!

 

در دوره ی بیسیک ما با یکی از کتاب های Touch stone  و یا Top Notch کارمون رو شروع خواهیم کرد. و از اینجا به بعد یه چند تا مزیت شرکت کردن توی کلاس های به اصطلاح نیمه خصوصی و یا خصوصی با یک شخص ( نه با یک موسسه ی زبان) رو بذارید براتون شرح بدم! شما وقتی در یک موسسه شروع به زبان خوندن می کنید! از ابتدا براتون مشخص شده که هر کتاب و هر درس رو توی چند ترم و چند جلسه تموم خواهید کرد! در صورتیکه در کلاس های من این سرعت شاگرد ها و کلاس هست که تعیین می کنه من برای هر درس چه تعداد جلسه بخوام اختصاص بدم! یعنی اگر کلاس خصوصی باشه و شما یک نفر شاگرد باشی، که کلا سرعت با خود شما مطابقت پیدا میکنه، به عبارتی اگر شما در هر مورد و یا درسی ایراد و اشکال خاصی نداشته باشی بیشتر از اونچه که لازم باشه وقتی برای اون مبحث و درس صرف نمیشه و سریع مباحث بعدی عنوان میشه و از سمت دیگه هم اگر مبحثی برای شما سخت باشه، تا جاییکه لازم باشه وقت روی اون مبحث گذاشته میشه تا بدون ایراد و مشکلی از این مبحث وارد مبحث بعدی بشیم! و در کلاس های گروهی هم به همین ترتیب فقط با این تفاوت که یک میانگینی از سرعت همه ی افراد کلاس این اتفاق میفته! بارها برای خود من در حین تدریس در آموزشگاه این اتفاق افتاده که فقط و فقط به خاطر برنامه ی ثابت و مشخصی که وجود داره و باید هر جلسه طبق اون جلو رفت، درسی خیلی برای بچه ها آسون بوده ولی من چون باید حتما یک جلسه ی کامل رو بهش اختصاص می دادم، برنامه های اضافه توی جلسه قرار می دادم تا وقت کلاس رو بشه پر کرد و یا از طرفی هم مبحثی باید باز حتما توی یک جلسه همچنان باید تموم میشده درحالیکه به سه جلسه تمرین و تکرار احتیاج بوده! پس این یکی از مزیت های کلاس می تونه باشه که با سرعت مناسب شما و استاندارد چلو بره! نه طبق یک برنامه ای که هیچ وقت تغییر نمی کنه و از قبل برای یک طیف وسیعی و به صورت کلی برنامه ریزی شده!

و یا مزیت دیگه ای هم که می تونه وجود داشته باشه، کتاب های vocabulary و لغتی هست که از کتاب های سوم و چهارم به دوره اضافه میشن (یعنی بعد از اینکه شما حداقل دو یا سه کتاب اولیه ی مقدماتی رو تموم می کنید) توی آموزشگاه، فقط این امکان وجود داره که یک کتاب که عموما هم OXFORD WORD SKILL هست رو اون هم به صورت درس به درس جلو رفتن کار بشه! در حالیکه در کلاس هایی که ما با هم خواهیم داشت، برای کار بر روی vocabulary و واژگان به صورت موضوعی و پیوسته و اون هم ترکیبی از چندین کتاب که همه اشون توسط من خلاصه نویسی شده و به صورت اسلاید گردآوری شده اند صورت می گیره (یعنی بدون نیاز به تهیه ی هیچ کتابی می تونید چندین کتاب رو که از قبل براتون بر حسب موضوع دسته بندی شده و کنار هم قرار گرفته شده با تمرینات مربوطه داشته باشید) 

و مزیت دیگه هم به میزان تعامل با معلم مربوط میشه! در کلاس هایی که با من خواهید داشت تعامل ما فقط محدود به کلاس درس نمیشه! بلکه از بعد از تموم شدن دو کتاب و وقتی تکالیف و مخصوصا مهارت speaking وارد فاز و مرحله ی جدیدی میشه و شکل دیگه ای به خودش می گیره! برای شما تکلیف های روزانه (در فواصل بین جلسات) در نظر گرفته میشه! و هر روز هم بازبینی میشن و از جانب من فیدبک دریافت می کنید :)

و اینکه مهارت لیسنینگ خیلی اکثرا به دلیل محدودیت تایم توی کلاس های آموزشگاهی دست کم گرفته میشه و یا بهش پرداخته نمیشه! و یا مهارت ریدینگ! و همینطور رایتینگ! به طوریکه اگر شخصی بعد از پایان دوره ی زبان عمومی قصد شرکت توی آزمون هایی مثل آیلتس و یا تافل رو اگر داشته باشه، در هر سه مهارت تازه متوجه میشه که اصلا اصول و قواعد پایه رو نمی دونه! و باید شروع کنه دوباره و تازه نکات و قواعد مربوط به هر یک رو یاد بگیره.

و در آخر هم اینکه اگر مبتدی هستید و قصد یادگیری و شروع زبان رو دارید مطمئن باشید که با شرکت توی این دوره ها بالاخره غول زبان براتون کم کم شکسته میشه! البته خبری از انگلیسی در شش ماه و سه ماه و سه سوت و دو سوت نیست! بلکه تلاش و زحمت و طبیعتا زمان لازمه ولی کاملا شدنیه :)

 

که البته تشخیص اینکه چه دوره های برای شما مناسب هست با یک تعیین سطح در ابتدا و قبل از شروع هر دوره و کلاسی انجام میشه، تا دوره ای صد در صد مناسب با سطح شما براتون مشخص بشه.پس برای انجام تعیین سطح کافیه اسم خودت رو به همراه یک شماره دارای واتس آپ برای من کامنت کنی :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۹ ، ۱۹:۰۰
حدیث

وقتی شروع کردم و توی وبلاگ در رابطه با تعیین سطح و برگزاری کلاس های خودم گفتم، فکر این رو اصلا نمی کردم که همین موضوع باعث میشه من بتونم نه فقط از یک شهر و یا نه دیگه فقط از بین دوستان خودم شاگرد داشته باشم! بلکه با آدم هایی از شهرهای مختلف ارتباط پیدا کنم و تقریبا از هر گوشه ای یک شاگرد :) 

از قم و یا بوشهر و یا یزد و اصفهان و تهران :) 

و هم اینکه لذت کار کردن برای خودم رو هم به این قضیه وقتی اضافه می کنم، آرامش و رضایتم از کارم و روتین در حال حاضر زندگیم در کنار کارم خیلی بیشتر میشه! اون انعطاف کارم و همون تماس مستقیم شاگردها با خودم! که چقدر این بعد و قضیه رو دوست دارم، اونم بیشتر به این دلیل که اگر هر ایراد و اشکال و یا انتقادی باشه مستقیم به خودم گفته میشه و دیگه نفر سومی (آموزشگاه) در کار نیست که از من پیش اون شخص انتقاد بشه و بعد خودم اصلا حضور نداشته باشم که توضیحی در رابطه با دلیل کارم بگم و بعد اون شخص سوم با هر لحن و یا برداشتی به سراغ من بیاد و بگه از فلان قسمت کارت ایراد گرفته شده! گاهی وقت ها هم ایراد و انتقاد به جاست ولی اینکه مستقیم به خودت گفته بشه و تو خودت مستقیم حتی شده از اون شخص معذرت خواهی کنی رو من خیلی بیشتر ترجیح میدم تا وقتی که بدون اینکه من در اون تصمیم نقشی داشته باشم، یک نفر از جانب من معذرت خواهی بکنه و عنوان کنه که مسئله رو به من متذکر خواهد شد :| و یا اینکه من خودم بر اساس توانایی های خودم در تدریس و یا براساس یه معیار معقولانه و قابل اجرا می تونم برنامه های درسی و کلاسیم رو تنظیم کنم،و نه براساس یک عالمه روش های مارکتینگ و جذب مشتری و نگه داشتن مشتری یه برنامه ی فضایی و در بیرون خوشگل و سریع به من تحویل داده بشه و از من انتظار تقریبا یک معجزه رو هم داشته باشن تا با اون برنامه به کسی زبان یاد بدم!! بارها جمله ی "آخه می دونید این فلان چیز یه کلاس کاری داره" از زبان مدیرمون در واکنش من به ضروری نبودن یک رویکرد آموزشی و یا حتی اضافی بودنش و زمان تلف کردنش رو شنیدم! با همه ی این تفاسیرو بعد از این دو سال و خورده ای تجربه ی کار کردن در آموزشگاه، به نظرم دیگه وقتش بود قید کار کردن در هر آموزشگاهی و یا کار کردن برای کسی رو بزنم و فعلا برای خودم و کاملا منعطف و طبق برنامه ی روزانه ام و یا حتی حال روحیم کار کنم :) 

 

و اما سوالی برای کسی که جوابش را می داند :دی

اونم اینکه آیا کسی دوره ی آنلاین خوب در رابطه با طراحی سایت سراغ دارد یا خیر؟ و یا آیا اصلا کسی از بین خود شماها وجود دارد که در این زمینه مهارت داشته باشد و همچنین قصد آموزش؟ و یا آیا کسی از شما هست که خودش تجربه ی شرکت در دوره ای در رابطه با طراحی سایت را داشته باشد؟ 

ممنون می شوم از دارندگان و دانندگان پاسخ که دریغ نکنند :)

 

اینم همون داستان همیشگی انتهایی هر پست :دی

و من قصد دارم یک امکان تعیین سطح رایگان رو برای کسایی که علاقمند هستن به وجود بیارم! اون هم به این صورت که با هم تماس برقرار می کنیم و من از شما تعیین سطح می گیرم و بهتون سطح زبانیتون رو میگم! و بعد دو راه پیش روی شما قرار گرفته میشه؛ یک اینکه از من مشاوره بخواین که چطور می تونین به طور خودخوان زبانتون رو تقویت کنید (که کاملا رایگان هست) و دیگری اینکه برنامه ی یک کلاس آنلاین رو با هم بریزیم:)

پس کافیه که یک کامنت اینجا بذارید حاوی اسمتون و یک راه ارتباطی که اگر یک شماره موبایل دارای واتس آپ باشه بهتر هست!

  

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۹ ، ۰۱:۱۲
حدیث

یکی از اصول پایه و اساسی در تدریس زبان انگلیسی استفاده از دو تا عزیز دل به نام های CCQ و ICQ هست! حالا شاید بپرسید این عزیزان چی هستند؟! خب این دو عزیز هستند، تا ما از پرسیدن سوال هایی مثل "کسی مشکلی داره؟ همه فهمیدیدن؟ یا می دونید دیگه الان باید چکار بکنید!" اجتناب کنیم و با دو سه تا سوال خیلی کوتاه که عموما هم می تونن جواب هایی به صورت بله یا خیر داشته باشن، با زدن به خال و نشونه رفتن اصل مطلب بفهمیم که کدوم از بچه ها متوجه شدند و کی متوجه نشده! مثلا چطوری؟ مثلا من وقتی تدریس یک گرامر رو تموم می کنم، به جای اینکه بیام بگم خب کی فهیمد یا کی نفهمید! که عموما خیلی تعداد معدودی در صورت متوجه نشدن شاید اعتراف به متوجه نشدن بکنند و بخوان دوباره براشون بگی! یا شاید یک سری ها فقط بگن که متوجه نشدن و وقتی ازشون می پرسی خب کجا رو متوجه نشدن، میگن همه اش :| یعنی هر چی گفتی رو باید از اول دوباره بگی! و یا اصلا بدتر ازون تعدادی چه زیاد و یا چه کم متوجه نشده باشن و اصلا حرفی نزنن! و خب برای اینکه کار به همچین جایی نرسه که تو این همه بگی و بعد تهش که رسیدی بگی خب کی مشکل داره! و بفهمی که ای دل غافل همه و یا یک تعدادی هیچی نفهمیدن و حالا خر بیار و باقالی بار کن! یا تو اون همه بگی و باز تهش بپرسی کی متوجه نشد و یا کی مشکل داره و کسی چیزی نگه و همه بگن که فهمیدن! و بعد موقع حل تمرین ها و یا صحبت کردن و استفاده از گرامر توی موقعیت باشه و ببینی که ای دل غافل چقدر بچه ها ایراد دارن و باز خر  بیار و باقالی بار کن! جالا با استفاده از CCQ و هر از چند گاهی و بعد از رسوندن مطالب مشخصی تا یک نقطه ی مشخصی می تونی یک توقف کوتاه داشته باشی و یک سری سوالات هدف دار که عموما هم جوابشون می تونه بله یا خیر و یا جواب های خیلی کوتاه باشه، کلاس رو بسنجی که آیا تا اینجا که پیش اومدی کسی مشکلی داشته یا نه! مثلا اگر داری گرامری رو مربوط به یک زمان خاص مثل گذشته درس میدی! همینکه اون قسمت کارایی گرامر و موارد استفاد اش رو بیان کردی توی یک وقفه ی کوتاه از بچه ها سوال هایی مثل؛ "الان من دارم راجع به زمان آینده صحبت می کنم؟" "الان توی جمله ای که به عنوان مثال گفتم من دارم راجع به کاری که هنوز و تا به الان ادامه داشته صحبت می کنم یا کاری که تموم شده؟" رو بپرسی! و یا این برآورد می تونی مجوز پیشروی رو بگیری و یا نه بفهمی که لازم هست که یه بازگشت روی مطالب قبلی و یک مرور داشته باشی ولی خب اینبار تو دقیقا می دونی که ایرادات کجا هستن و باید چی رو دوباره تکرار کنی! و حالا از ICQ کجاها استفاده میشه؟! وقت هایی که به بچه ها دستورالعملی رو برای انجام یک فعالیت میدی! مثلا براشون توضیح میدی که الان قراره توی گروه قرار بگیرن و راجع به یک مطلب یا صحبت کنند و یا دیسکاشن داشته باشن و یا یک تمرین رو با هم حل کنند! و یا از بچه ها می خوای یک متن رو بخونن و تو می خوای براشون اما و باید تعیین کنی! مثلا یه زمان مشخص دارن! مثلا باید دنبال جواب یه سوال بگردن! مثلا باید فقط یه قسمت خاص رو بخونن و .... خلاصه اگر باز بعد از تموم شدن توضیحاتت برگردی و بپرسی همه فهمیدید؟! باز همون داستان های قبلی تکرار میشه! که یا همه الکی و یکصدا میگن آره! در صورتیکه ممکنه یک سری ها متوجه نشده باشن که باید چکار بکنن! و یا ممکنه همه یا چند نفر بگن که هیچی متوجه نشدن و این هم تو رو درگیر تکرار مکررات می کنه! حالا با استفاده از ICQ تو خیلی راحت می تونی متوجه بشی که آیا ایرادی در فهم و انتقال مطالب وجود داشته و یا نه! و اگر وجود داشته دقیقا کدوم قسمت ها بوده! مقلا من می خوام بچه ها رو گروه بندی کنم و توی گروه باید یک سری سوالات مشخص رو از هم بپرسن و راجع به همدیگه یادداشت برداری کنن و بعد به صورت گزارش به کلاس ارائه بدن! من بعد از اتمام توضیحاتم از روند کار میام سوالاتی می پرسم مثل " "الان باید تنهایی کار کنید یا گروهی؟" "الان توی گروه های چند نفره قراره قرار بگیرین؟" "باید سوال های صفحه فلان رو جواب بدید یا سوال هایی از خودتون بسازید؟" "باید فقط یک نفر توی گروه سوال کنه و دیگری هم فقط جواب بده یا هر دو نفر باید از هم، هم سوال بپرسن و هم جواب بدن؟" شما وقتی دوستتون داره صحبت می کنه باید فقط گوش بدید یا نه لازمه از صحبت هاش یادداشت برداری هم انجام بدید؟" " بعد از اتمام گروه بندی باید یه پاراگراف راجع به دوستتون بنویسید یا نه باید به کلاس یه گزارش خلاصه راجع به دوستتون بدید؟" و به همین راحتی با یک سری به قول معروف TARGET Q میتونی بفهمی کلاست چند چنده توی فهم مباحثی که براشون توضیح دادی!

یکی از مواردی که در رابطه با تدریس زبان برام جالبه این همه به روز بودنش و هر روز هم به روز تر شدن و به وجود اومدن روش های نوین درش هست! بعد برام همیشه در کنارش یک سوال بزرگ هم به وجود اومده که چرا ما توی ایران و در زمینه ی تدریس توی مدارس و دانشگاه هامون از این روش های نوین استفاده نمی کنیم؟ چرا مثلا همین ساده ترین هاش که شامل CCQ و ICQ میشن رو به جای سوال های مسخره خب همه فهمیدین؟ یا کسی اگه اشکال داره بگه؟! به کار نمی بریم! یا چرا توی داشنگاه ها اینقدر اساتید متکلم وحده طوری جلو میرن!

مخصوصا الان که کلاس ها شکل آنلاین به خودشون گرفتن! الان که بیشتر از همه چیز باید مطمئن بشیم تما مطالبی که بیان می کنیم کامل جا میفته و هیچ نقصی در گیرایی هدف مورد نظر ما نبوده! اون سری داشتم به حرف های استاد رضا سر کلاس آنلاینش گوش می دادم! حتی یک بار پاز نکرد و یک سوال از هیچ کسی نپرسید! دو ساعت یک ریز فقط حرف زد!  یک جاییش رضا می گفت اصلا زده توی جاده خاکی! و من تمام مدت به این فکر می کردم چطور یک معلم می تونه این همه دل داشته باشه! که فقط بخواد سر و ته هر چیزی رو همیششه و در همه حال و در تمام مدت کاریش به هم بیاره! می دونی نمی خوام بگم من هیچ وقت یه سری مطالب رو تند تند جلو نرفتم تا حالا! یا نشده از روی یک چیزی سریع رد بشم! ولی اینکه همیشه این کار و این شیوه رو در پیش بگیری به عنوان یک معلم و تعلیم دهنده! چقدر می تونه غمگین باشه! نمی خوام قضیه رو وارد مباحثی مثل حق الناس و وجدان کاری و مسئولیت پذیری و این حرف ها بکنم! بلکه می خوام بگم بیشتر به نظرم غمگین میاد! دلم براشون می سوزه! از اینکه از اون لذت تغییر ایجاد کردن خودشون رو محروم می کنن! از اینکه می تونن کاری بکنن توی یک ترم با نحوه ی تدریسشون و دیسیپلینی که برای کارشون تعیین می کنن, به یک شخص همیشه فراموش نشدنی توی ذهن تک تک اون دانشجوها و دانش آموزها و زبان آموزها تبدیل بشن ولی عوضش میشن کسی که فقط حرف چرت و مفت می زنه و یا با نمره کم دادن و ندادن تلافی تمام تیکه هایی که بهش انداخته بودن رو درمیاره! یا به اونایی که هیچ وقت سر کلاسش حاضر نبودن یه گوشه چشمی نشون میده! 

معلم بودن در عین سخت بودن و گاهی اوقات فرسایشی شدن و خسته کننده بودن, یه حسن اعجاب انگیز داره! اینکه تو می تونی به یه نقطه ی قوت توی زندگی و یادگیری یک نفر تبدیل بشی! می تونی گاهی وقت ها ناممکن ها رو برای یک نفر ممکن کنی! و این ها حس های کمی نیستند! شغلم رو برای تمام این لحظاتی که همچین حس های نابی رو باهاش تجربه می کنم دوست دارم, حتی اگر انگشت شمار باشن :) 

 

+چون به آموزشگاه گفتم ترم دیگه نمیام, برای روز معلم حتی یه تبریک خشک و خالی هم بهم نگفتن! زیبا نیست؟ :دی یعنی حتی یک تبریک :)))) 

یه لحظه بغضم گرفت! از اینکه تمام این دو سال و نیم حس کردم اونجا شاید یه جور خونه ی دومم باشه و یا یک جایگاهی براشون حداقل ممکنه داشته باشم! ولی خب زهی خیال باطل:دی فقط یک شخص خرکار خوب براشون بودم که تمام تعریف ها و تمجیدها مثل اینکه فقط حکم تی تاپ داشتن :دی 

۲ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۵۲
حدیث