بد نیستم بگم که ....
از اونجاییکه آدم وقتی دکمه ی ذخیره و انتشار رو می فِشٌرِه دیگه اختیار پستش با هر کسی و هر چیزی هست جز خودش! گاهی وقت ها یه پی نوشت لازمه بزنی تنگ پستت یا الحاقیه واسش جدا منتشر کنی!
من نه آدم مذهبی هستم و نه گرایشات مذهبی طور دارم! پس اول اینکه دلیل عروسی گریزی و آرایش گریزی من و تمایل به ساده طور بودن هر چه بیشتر و یا حذف عروسی هیچ دلیل و اعتقاد مذهبی نداره! و دوم اینکه من از دسته بندی کردن خانم ها و زن ها به دو دسته با حجاب ها و بی حجاب ها متنفرم! و ازون بیشتر از آدمایی متنفرم که خودشونو از هر دسته ای می دونن برای دسته ی مقابل اظهار تاسف می کنن و یا دسته ی مقابل رو می کوبن! سوم اینکه من از آدم هایی که خوشن و می تونن هزار رنگ باشن و تو عروسی ها یه دقیقه هم یه جا بند نشن نه متنفرم و نه براشون متاسفم و نه معتقدم که دارن به خطا میرن!
تمام مشکل من با عروسی ها و با آرایش کردن و رقصیدن اینه که باهاش راحت نیستم! و همه ی اینا من رو یه تافته ی جدا بافته توی عروسی ها می کنه! من یه جورایی مردم گریزی و جمع گریزی دارم! یه جورایی اجتماعی بودن برام سخته! تو مرکز توجه بودن برام سخته! تمااااام تلاشمو دارم می کنم که اینجوری نباشم! و می تونم بگم به نسبت سال های قبل خیلی پیشرفت داشتم ولی همچنان درگیرم!
دلیل دل شکستگیم هم بیشتر این بود که نزدیکترین دوستم از درک شرایط روحیم و مشکلاتم عاجز باشه!
می دونید هم کسایی که به حجاب اعتقاد دارن و معتقدن باید توی عروسی ها یه پروتکل خاص رو رعایت کنن و هم کساییکه به حجاب اعتقادی ندارن و توی پوشش و آرایششون نمیخوان مرز و محدودیتی داشته باشن باید به طرف مقابلشون احترام بذارن!
من شاید یه جورایی از آدمهایی از هر دو گروه دارم حرف میشنوم! توی عروسی ها از آدم هایی از گروه دوم که منو نرمال نمی دونن چون شکل خودشون نیستم! توی خیابون و محل کار هم از آدم هایی از دسته ی اول, چون باز مثل خودشون نیستم و دارم خلاف شرع عمل می کنم!
خلاصه که بیاید از نقد کنندگان آدم های متفاوت با خودمون حالا تو هر زمینه ای نباشیم! از اعتقادات و پوشش گرفته تا گرایشات جنسی حتی!