Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

بد نیستم بگم که ....

شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۲۴ ق.ظ

از اونجاییکه آدم وقتی دکمه ی ذخیره و انتشار رو می فِشٌرِه دیگه اختیار پستش با هر کسی و هر چیزی هست جز خودش! گاهی وقت ها یه پی نوشت لازمه بزنی تنگ پستت یا الحاقیه واسش جدا منتشر کنی! 

من نه آدم مذهبی هستم و نه گرایشات مذهبی طور دارم! پس اول اینکه دلیل عروسی گریزی و آرایش گریزی من و تمایل به ساده طور بودن هر چه بیشتر و یا حذف عروسی هیچ دلیل و اعتقاد مذهبی نداره! و دوم اینکه من از دسته بندی کردن خانم ها و زن ها به دو دسته با حجاب ها و بی حجاب ها متنفرم! و ازون بیشتر از آدمایی متنفرم که خودشونو از هر دسته ای می دونن برای دسته ی مقابل اظهار تاسف می کنن و یا دسته ی مقابل رو می کوبن! سوم اینکه من از آدم هایی که خوشن و می تونن هزار رنگ باشن و تو عروسی ها یه دقیقه هم یه جا بند نشن نه متنفرم و نه براشون متاسفم و نه معتقدم که دارن به خطا میرن! 

تمام مشکل من با عروسی ها و با آرایش کردن و رقصیدن اینه که باهاش راحت نیستم! و همه ی اینا من رو یه تافته ی جدا بافته توی عروسی ها می کنه! من یه جورایی مردم گریزی و جمع گریزی دارم! یه جورایی اجتماعی بودن برام سخته! تو مرکز توجه بودن برام سخته! تمااااام تلاشمو دارم می کنم که اینجوری نباشم! و می تونم بگم به نسبت سال های قبل خیلی پیشرفت داشتم ولی همچنان درگیرم! 

دلیل دل شکستگیم هم بیشتر این بود که نزدیکترین دوستم از درک شرایط روحیم و مشکلاتم عاجز باشه! 

می دونید هم کسایی که به حجاب اعتقاد دارن و معتقدن باید توی عروسی ها یه پروتکل خاص رو رعایت کنن و هم کساییکه به حجاب اعتقادی ندارن و توی پوشش و آرایششون نمیخوان مرز و محدودیتی داشته باشن باید به طرف مقابلشون احترام بذارن! 

من شاید یه جورایی از آدمهایی از هر دو گروه دارم حرف میشنوم! توی عروسی ها از آدم هایی از گروه دوم که منو نرمال نمی دونن چون شکل خودشون نیستم! توی خیابون و محل کار هم از آدم هایی از دسته ی اول, چون باز مثل خودشون نیستم و دارم خلاف شرع عمل می کنم! 

خلاصه که بیاید از نقد کنندگان آدم های متفاوت با خودمون حالا تو هر زمینه ای نباشیم! از اعتقادات و پوشش گرفته تا گرایشات جنسی حتی!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۰۵
حدیث

نظرات  (۶)

منم اینجوریم و کاملا درکت میکنم. :)
الحاقیه ات کاملا درست و بجا بود.سپاااس
قرار هم نیست کسی مثل کسی دیگه بشه یا مثل اون لباس بپوشه
کسایی که اصرار دارن همه مثل اونا لباس بپوشن یا مثل اونا فکر کنن رو نمیفهمم
هر جور باشی حرف میشنوی. اونایی که ازت ایراد می گیرن هم خودشون موضوع ایراد و حرف و نظر یک عده ی دیگه ان. از دیگران ایراد می گیریم که به خودمون مشروعیت بدیم
۰۶ مرداد ۹۸ ، ۲۳:۴۱ کارمند مجرد
خیلی خوب می نویسید ها

ولی چسبندگی مطلب رو ببرید بالاتر

یک کاری کنید حرفتون، حرف دل من مخاطب هم باشه!
پاسخ:
تو چقدر بیکاری :)))))
۰۷ مرداد ۹۸ ، ۲۰:۱۲ دامنِ گلدار
از اون روز که پست قبل رو نوشتی سعی دارم بیام کامنت بذارم اما وقت نمیشه :/ 
ببین من خیلی شبیه توام در این زمینه، یعنی تا پنج شش سالگی حالیم نبود همش وسط میرقصیدم برای خودم :)) بعد هر چی بزرگتر شدم بیشتر نخواستم که وسط باشم و از اون موقع همه عروسیها و مهمونیها سخت میگذره بهم. کلا یکجا میشینم و تازه رقص نور و صدای بلند و نوع آهنگهای پاپ که میذارن  هم رو مخمه. دقیقا در مناسبت‌هایی که دوست داشتم هم نتونستم نقشی داشته باشم چون خوشی اینجور مراسم تو همون دسته‌جمعی رقصیدنه و خب از گروه آدم جدا میفته. همین جدایی کافیه که حس خوبی نداشته باشی.. بزرگترین نقش من فکر کنم سر عروسی پسرخاله‌ام بود که مسئول گذاشتن آهنگ شدم!. من آرایشم یک ضد آفتاب رنگیه با رژ لب، خیلی بخوام انرژی بذارم خط چشم :) حالا اینا که چی؟ الان بعد از حداقل بیست سال که این حس معذب بودن رو تو مجلس رقص و پایکوبی دارم، تازه فکر میکنم چه خوب میشد اگر میرقصیدم. می‌خوام بگم الان آماده‌ام و تازه فهمیدم اونایی که میرقصن هم قدرت جادویی یا مهارت استثنایی ندارن، یا وقتی میرقصی  بقیه همیشه حواسشون به تو نیست یا داورهای متخصص نیسنن که قضاوت کنند خوب میرقصی یا نه، فقط مثل اینه که به یک بهانه‌ای همه دارن حرکت میکنن، این فرق داره با اینکه تو میدون رو بگیری دستت و مثلا ترکی برقصی یا عربی :) بیشتر آدمها فقط وسطن و همین. من فهمیدم بخشی از این حس منفی بخاطر زمینه و کانتکست هست، اگر یک چیزایی نبود، من حافظه‌ای نداشتم، اتفاقی نیفتاده بود که لخاطرش خجالت بکشم یا کسی برخورد بدی نکرده بود، به طور طبیعی مثل همون بچگیم که چیزی حالیم نبود ممکن بود برقصم. الان تازه اون پوسته‌های قدیمی رو دارم از ذهنم تموم میکنم تا بریزه و باور کن همین تو که الان سختته ممکنه چند سال دیگه توی موقعیتی ببینی واقعا از رقصیدن بدت نمیاد. من واقعا دوست دارم برای خودم هم که شده برقصم و برای همین دوست دارم که یاد بگیرم. هنوز که نرفتم دنبالش ولی خب حسم از منفی بینهایت رسیده به مقادیر بهتری. برای دوستت و توقعش، راستش واسه من عجیبه که نفهمیده تو این موقعیت راحت نیستی. بعنوان دوست من این حق رو بهش نمی‌دم متاسفانه که چنین انتظاری داشته باشه. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی