تلاشی یک ماهه در راستای کمی هم ایرانی
همه چیز از قسمت آخر سریال همگناه شروع شد. خیلی ها ازش حرف زدن، توی اینستاگرام خیلی ها استوری گذاشتن که سریال ایرانی محشری بود و این داستان ها. وسوسه شدم، که شاید واقعا سریال خوبی باشه. سال هاست سریال ایرانی ندیده بودم. آخرین بار قهوه ی تلخ بود :دی
رفتم سراغ پگاه. هر چقدر من خوره ی فیلم و سریال خارجی ام و پگاه برای اینکه بپرسه چی ببینه میاد سراغ من، وقتش بود منم برم سراغ پگاه که خوره ی فیلم و سریال ایرانی هست ولی عشق هزارپا و سریال دل و این قبیل آشغال های ایرانی نست. پگاه نظرش این بود که اصلا خوب تموم نشده و خیلی جا داشته قبل از تموم شدن خیلی مسایل دیگه مشخص تر بشن. خلاصه که همگناه منتفی شد . ولی اصرار کرد که سریال "کرگدن" رو ببینم. یه اکانت فیلیمو گرفتم و توی دو روز 36 قسمت از سریال رو سر کشیدم و تمام :) خیلی وقت بود اینقدر درگیر یک اثر ایرانی نشده بودم. خیلی ایرادها می شد از داستان سریال گرفت و خیلی جاها رو می شد نام برد که گره گشایی نشدن و کمی تا قسمتی هم یاد داستان های هما پوراصفهانی افتادم حتی. ولی خب باعث شده بود من یه اکانت یک ماهه ی فیلیمو خریده باشم و بشینم فکر کنم که حیفه این یک ماه ازش استفاده ی دیگه ای نکنم و لذا شروع کردم لیست کردن که من در این مدت چه فیلم های ایرانی رو ندیده ام که می خواستم ببینم و لیست حقیقتا بلندبالایی هم شد :دی شما ببین که وقتی توی لیست "جدایی نادر از سیمین" هم هست، یعنی چی دیگه :دی برای اولین فیلم نمی دونم چرا "طلا" رو انتخاب کردم. خوب نبود. بعد ولی "متری شیش و نیم" رو دیدم. خوب بود. "جهان با من برقص" رو دیدم. نگاه داستان رو دوست داشتم و به نظرم اگر یک نفر دیگه به جز سروش صحت کارگردان می بود، از اون داستان می شد فیلم قشنگ تری دربیاد، یه سری جاها مثل وصله ی ناجور بود. من سروش صحت رو دوست دارم ولی نه به عنوان یک کارگردان :) بعد "در دنیای تو ساعت چند است" رو دیدم. هر چقدر "علی مصفا" توی فیلم "جهان با من برق" اصلا توی نقش خوب جا نیفتاده بود، چقدر توی "در دنیای تو ساعت چند است" خوب توی نقش بود :) حس فیلم رو دوست داشتم و بالاخره اون موسیقی که همیشه حرفش رو شنیده بودم وقتی اسم این فیلم وسط اومده بود رو هم شنیدم. "سرخپوست" رو دیدم. فضای متفاوتش رو دوست داشتم، یه چیز متفاوتی بود توی فیلم های ایرانی ولی خب یک سری جنبه های داستان هم مثل نقش پریناز ایزدیار توی فیلم و یه مددکار زن توی اون سال های ایران و توی زندانی به اون دورافتادگی و اون رابطه اش با زندانی ها و در عین اون شکنندگی و ظریف بودنش یه کمی لوس بود :دی به نظر من شخصیت مددکار باید متفاوت تر ساخته و پرداخته می شد. "ابد و یک روز" رو دیدم. نرو سمیه رو دیدم. چقدر نرو سمیه گفتن هاش اشکم رو درآوورد :| چقدر من از این سمیه ها زیاد می شناسم. چقدر از این سمیه ها زیاد دیدم. من این فیلم رو خیلی دوست داشتم، چون عین تک تک آدم های فیلم رو دیدم توی اطرافم. از اون هم شاید بدتر ....
چقدرررر "مغزهای کوچک زنگ زده" محشر بود. هومن سیدی چی زده بود تا اون فیلم رو بسازه؟ بعد از دیدن "خشم و هیاهو" رفتم سرچ کردم تا یادم بیاد که فیلم بر اساس چه داستانی ساخته شده بود، بر اساس قصه ی ناصر محمدخانی و شهلا جاوید. چیزی که جالب بود، این بود که من شنیده بودم ناصر محمدخانی الان کاناداست ولی طبق چیزی که توی سایت ها نوشته شده بود، به نظر میاد که داره توی شهر ری زندگی می کنه. توی فیلم خیلی راحت تر می شد به هر حال رای صادر کرد. ولی من هرچی بیشتر از ناصرمحمدخانی و شهلا جاوید خوندم، نتونستم نظر قاطع و محکمی داشته باشم و خب در نهایت به این نتیجه رسیدم بهتره بیخیال قضیه بشم :دی ولی نکته ی دیگه ای که نظرم رو جلب کرد این بود که توی چند ماه گذشته یه فیلم اسپانیایی خیلی بین ایرانی ها طرفدار پیدا کرد که فکر می کنم شما هم اگر اون رو ندیده باشید، به هر حال دیدید که یک نفر از شاهکار بودن این فیلم استوری گذاشته باشه. فیلم "Invisible Guest" و خب چقدر با "خشم و هیاهو" یه داستان یک شکل داشتن. و مطمئنم خیلی هایی که از این فیلم اسپانیایی خوششون اومد اصلا خشم و هیاهو رو ندیده اند و همین طور در رابطه با شباهت داستان.
آها راستی "من همسرش هستم" رو هم دیدم که خب فیلمی نبود که هیچ نکته ایش چنگی به دل بزنه به جز مصطفی زمانی :دی اونم نه نقشش و بازیگریش، بلکه خودش و قیافه و هیکل و فیگورش فقط، که البته اونم به چشم برادری :لامصب
خب این بود آنچه که من تا به اینجا از دستم براومد تا عقب افتادگی خودم رو از سینمای ایران باهاش جبران کنم. اگر فیلمی هست که دیدید و دوست داشتید با یک توضیح در رابطه با اینکه چرا فکر می کنید فیلم خوبی هست، ممنون میشم بهم بگید :)
البته من یه توضیحی بدم که کرگدن فصل دومش تو راهه و اون ۳۶ قسمت، فصل اول سریاله :)
سرخپوست با همه چیزش اوکی بودم جز تموم شدنش، یعنی دقیقاً مشکلی که با همگناه و مانکن هم داشتم، قصه خوب پیش رفت ولی آخرش بد تموم شد، نمیدونم چرا با پایان نهچندان خوب، شیرینیِ کل اثر رو میگیرن :/
خشم و هیاهو شباهت زیادی به ماجرای ناصر و شهلا داره اما یه فیلمی هست به اسم «یادم تو را فراموش» که علی عطشانی ساخته و بازیگر نقش اصلیشم حسین یاریه، اون برداشت مستقیمی از اون ماجرا کرده و بابت همین محمدخانی ازش شکایت کرد و ۲ سالی توقیف شد و وقتی مشکل اکرانش حل شد که چند وقت بعدش کرونا سینماها رو تعطیل کرد اما اون به نظرم ارتباط بهتری به اون ماجرا داره.
سروش صحت نویسنده و بازیگر خوبیه و توی کارگردانی هم «تقریباً» جا افتاده اما هنوز خیلی کار داره تا به پای کسی مثل مهران مدیری برسه، خیلی هم کار داره، چون بازی گرفتن از بازیگری در سطح علی مصفا با اون حجم از توانایی، کارِ هر کسی نیست.
فیلم «همه میدانند» اصغر فرهادی رو دیدی؟ اگه ندیدی ارزش وقت گذاشتن رو داره، البته زبان فیلم، فارسی نیست و توی خارج از ایرانم فیلمبرداری شده و به خاطر اینکه فرهادی زیر بار ممیزیها نرفت این سرویسای وطنی (خواهرخوندههای صداوسیما!) اجازهٔ پخشش رو ندارن اما توی نت با یه سرچ مختصر قابل پیدا شدنه و زیاد اذیت نمیشی :)