روایت هایی از تجاوز
در حین گشت و گذارهایی که امروز توی توییتر داشتم، یه سایت خوب پیدا کردم در جهت نقد کتاب و نویسندگان.
بعد به این مطالب رسیدم:
در هر دو مقاله به جایگاه تجاوز در داستان ها و رمان های ایرانی نوشته شده به دست مردان و یا زنان و تفاوت نگاه هر یک به مسئله پرداخته. هر رمان و داستانی که اسمی از تجاوز و یا حتی هر نوع سوءاستفاده ی جنسی به میان اومده، قید شده و زاویه ی پرداختن نویسنده و داستان به مسئله رو بیان کرده.به نظرم مقاله های جالب و مفیدی هستند. حتما وقت بذارید و مطالعه کنید.
این بخشی از ابتدای یکی از مقاله هاست، که از وبسایت کپی کردم:
هنگامی که به مقوله تجاوز در داستانهای ۱۰۰ سال اخیر ادبیات معاصر میپردازیم، هنگامی که مردان راوی داستانها میشوند و نقشهایی که برای زنان تعریف میکنند را دستهبندی میکنیم، برای زنان آسیب دیده در این داستانها که نویسندگانشان مردان هستند، دو نقش را در نظر گرفتهاند:
یا زنانی از طبقه متوسط که میخواهند از چارچوبها فراتر روند و راههای جدیدی را برای زندگی انتخاب کنند اما دنیای بیرون همچون شیری درنده آنان را میبلعد، مورد تجاوز قرار میدهد و ناگزیر میشوند درون خود مچاله شوند و به کنجی دور از آرمانها و آرزوهایشان پناه ببرند. زنانی که در این داستانها مهم نیست چقدر تلاش میکنند تا درس بخوانند، به دانشگاه بروند یا تایپ و منشیگری یاد بگیرند و در ادارات آن زمان برای خود شغلی پیدا کنند. آنان در نهایت آسیب میبینند چون مردان سلطهگرند و آنان به اندازه کافی پولدار و زیبا نیستند تا بتوانند بر ساختارهای سنتی ازدواج غلبه کنند، پس مورد خشونت جنسی، تحقیر، آزار و … از سوی روسا، مشتریان پولدار و سیاستمداران قرار میگیرند و درنهایت باید حذف شوند.
یا زنانی فرودست هستند، زنانی که در نقش کلفت، بدکاره، لوند و در مجموع فم فتالهای شکست خورده باید حس شهوت مردان را ارضا کنند و به همین دلیل نویسنده غیر از حس ترحم، هیچ احترامی برایشان قایل نیست. فرقی ندارد که این زنان چه کسی هستند، یا دختر همسایه فقیر که باید توسط پسر پولدار مورد تعرض قرارگیرد، دختر روستایی که باید برای یک شب به حجله خان برده شود، یا دختر بیسوادی که باید در یک شب مستی فکل کراواتی از فرنگ آمده درکنجی گیر بیفتد. آنان همیشه ابژههای جنسی هستند، برای یک لحظه. آنان نقشی کوچک برای مردان متجاوز ایفا میکنند اما زندگیاشان نابود میشود. آنان بعدتر در آشپزخانهها، رخشویخانهها یا خانههای قمرخانمی پیر میشوند در حالی که قلیان میکشند، مواد تهیه میکنند یا از همسر و پسرانشان کتک میخورند.
این زنان آسیب دیده در اکثر رمانها و داستانها همواره منفعل هستند و در موضع ضعف قرار دارند، فرقی ندارد فقیر باشند یا ثروتمند، تحصیلکرده یا بیسواد، مدرن یا سنتی، شهری یا روستایی.
و در نهایت چند روز پیش پادکستی پیدا کردم به نام "رادیو مثلث". که روایتی هست از زبان خود قربانیان تجاوز. این اواخر با بالا گرفتن موج رسوایی های اخلاقی و رسیدن پای جنبش می تو به ایران باز خیلی از ما همچنان اندر خم کوچه ی اول بودیم که خب اگر خود دختره نمی خواست، اینطوری نمی شد. خود اون دختر باید نشونه های خطر رو می فهمید و می شناخت. یه دختر خوب هیچ وقت توی اون موقعیت قرار نمی گیره. ازتون می خوام که فقط اولین اپیزود از این پادکست به نام :من رو دوباره برگردوند توی تخت" رو بشنوید. هر کسی بعد از شنیدن داستان این دختر محاله اون رو قضاوت نکنه و یا وقتی داره داستانش رو تعریف می کنه، محاله با خودش هی ترار نکنه خب آخه دختر حسابی معلومه داره گولت می زنه. ولی ازتون می خوام اپیزود رو گوش بدید و بعد ببینید چه اتفاقی برای این دختر میفته و درگیر چه سیکلی میشه. تا متوجه بشید تجاوز همیشه این نیست، که گلوت رو محکم سفت فشار بدن و به زور و کشون کشون کسی رو ببرن. سوءاستفاده ی جنسی و یا حتی دست درازی جنسی هم نوعی تجاوز به حریم و بدن هست. بشنوید چطور یه رابطه ی جنسی با دوز و کلک و فریب و بدون درخواست مستقیم و در حالت مستی اون دختر می تونه تا کجا آثار روحی مخرب بذاره. گاهی وقت ها بعد از رابطه اون بکارت از دست رفته و چمی دونم اون "اگه بقیه بفهمن و حالا آینده ام چی میشه" نیست که مطرحه. گاهی وقت ها اون حسی مطرح هست که بهت القا میشه. اینکه چطور باهات بی ارزشانه برخورد شد. چطور نظرت و خواسته هات در نظر گرفته نشد. چطور گول خوردی و طرف هیچ حسی بهت نداشت و فقط هدفش رابطه ی جنسی بود ولی از اول نگفت.
همه دختر رو در نظر می یرید و یا حتی پسری که بهش تجاوز شده و سریع میگید باید بیشتر مواظب بود ولی هیچ کس چرا متجاوز و رفتار ناسالم اون و راه ناسالم رسیدن اون شخص به لذت جنسی رو مورد بازخواست قرار نمیده. چرا کسی نمیگه باید شروع کنیم یاد بگیریم همونطور که انگشتمون رو سریع می گیریم به سمت کسی که حجاب نداره، لباس هاش متفاوته، صدای خنده هاش بلندتره، سیگار دستشه. چطور این افراد رو سریع قضاوت می کنیم و انگشت های اتهاممون و نگاه های سنگینمون به سمت این افراد هست ولی چرا یه فرد با تمایلات ناسالم رو می ترسیم پررنگ کنیم و انگشتمون رو به سمتش بگیریم و متهمش کنیم؟! چرا؟!
رادیو مثلث رو هم گوش بدید.
همین حرفا رو قدری با جزئیات بیشتر و با احساسی عمیقتر چندی پیش نوشتم، یکی برام نوشت خیر سرت مردی، این قدر ذلیل نباش!
یعنی میخوام بگم هرچند تو حرف و نظر و ثبات قدم من در اون موضوع تغییری ایجاد نکرد و همچنان معتقدم حتی تو زندگی زناشویی هم اگه بدون رضایت عمل جنسی انجام بگیره، تجاوز محسوب میشه اما تصور حجم قابل توجهی از آقایون همین قدر تباه و چرک و پلشته و طبیعتاً این حس به نویسندهها و تولیدکنندهٔ محتوا هم منتقل شده که حتی اگه خود اون شخص هم منصف باشه و بخواد با نگاه زنانه یا حداقل با دید «انسانی» بنویسه، از ترسِ واکنشای زننده یا پس زده شدن از جانب مخاطب، مجبور بشه حرف دیگهای بزنه.
قصدم توجیه نیست، میخوام بگم به عنوان کسی که چندان نویسندهٔ خاصی هم نیستم، برام قابل درکه (منظورم در صورتیه که خوشبین باشیم و بگیم خودش نظرش متحجرانه نیست) که چرا تفاوت دیدگاه توی نوشتههای مردانه و زنانه در این خصوص وجود داره.