Nucturnal Animals
سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۰۷ ق.ظ
همیششششه شبهایی که شبهای سردیه و زوزهی باد توی دریچهی کولر میپیچه و پنجرهها لق لق میزنن و همه چیز حس خفقان و تنهایی مضاعف داره، همیشششه مساوی میشه با شبهایی که بابام از سر شب میخوابه_ برعکس هزار و یک شب دیگهای که تا خود صبح بیداره_ چون وقتی بابام هم خوابه، تمام اون سردی و زوزهی باد و لق لق پنجرهها و تنهایی و خفقان تو سکووووت محض خونه صد برابر حس میشه! برعکس وقتهایی که اونم بیداره و انگار که خونه جون داره و زنده است نه مثل امشب سررررد و ساکت و راکد، درست مثل یه قبرستون!
_گلوله شده زیر پتو و تاریکی محض در انتظار هرررر چه زودتر رسیدن روشنایی_
_گلوله شده زیر پتو و تاریکی محض در انتظار هرررر چه زودتر رسیدن روشنایی_
۹۵/۱۱/۲۶