قصد راوی این نیست که به این سازمان های بهداشتی ارزشی بیش از آنچه داشتند بدهد. درست است که بیشتر همشهریان ما اگر به جای او بودند امروز دلشان می خواست که درباره ی نقش آنها مبالغه کنند. اما راوی فکر می کند که وقتی به اعمال درخشان اهمیت بیش از حد بدهیم، در نتیجه تجلیل مهم و غیر مستقیمی از بدی به عمل آورده ایم. زیرا در آن صورت فرض کرده ایم که این اعمال درخشان فقط به این علت ارزش پیدا کرده اند که کمیابند و شرارت و بی اعتنایی محرکین اصلی در اعمال بشری هستند و این عقیده ای است که راوی داستان قبولش ندارد. شر و بدی که در دنیا وجود دارد پیوسته از نادانی می زاید و حسن نیت نیز اگر از روی اطلاع نباشد ممکن است به اندازه ی شرارت تولید خسارت کند. مردم بیشتر خوبند تا بد و در حقیقت مسئله این نیست. بلکه آنها کم یا زیاد نادانند و همین است که فضیلت یا ننگ شمرده می شود. نومید کننده ترین ننگ ها، ننگ آن نادانی است که گمان می کند همه چیز را می داند و در نتیجه به خودش اجازه ی آدم کشی می دهد: روح قاتل کور است و هرگز نیکی حقیقی یا عشق زیبا بدون روشن بینی کافی وجود ندارد.
(نکته اینکه من خودم همین ترجمه ای که لینکش رو گذاشتم رو خوندم و راضی بودم )