یک به علاوه دو کپی دیگه از چشم و چراغ*
پنجشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۶ ق.ظ
دختر عموم یه پسر داره، که خودش به خودی خود یه لشگر به حساب میاد و واقعا اعصاب فولادین می خواد باهاش یه روز کامل رو حتی سر کردن :/ بعد وقتی قرار شد یه بچه ی دیگه هم بیارن و به فکرش افتاده بودن، اولین واکنش همه یه نهههههه کشدار بود:دی ولی چون نظر ما صد در صد مهم نیست:| لذا دخترعموم باردار هم شد و خوب ما هم چاره ای نداشتیم جز اینکه با قضیه کنار بیایم که یکی دیگه از ورژن امیرحسین( پسر دخترعموم ) رو بپذیریم کههههه دخترعموم رفت سونوگرافی :|
بچه ها سه قلوین :| می فهمین!! سه قلوووووووووووو :|
no wayyyyyyyyyyyyyy
بچه ها سه قلوین :| می فهمین!! سه قلوووووووووووو :|
no wayyyyyyyyyyyyyy
بعد از واکنش های پوکر فیس های طولانی و به دوربین خیره شدن ها و "شوووخی می کنی "گفتن ها!! ولی کم کم قیافه ها و واکنش ها تبدیل شد به یه چیزی تو مایه های خندیدن با مکث و خیره شدن تو افق و بعد دوباره خندیدن تااااا با قضیه کنار که نه ولی پذیرفتیم که شوخی نیست:| بعد تا آخرین دقیقه ی خداحافظی و هر کی سوار ماشین خودش بشه دیگه شوخی و مسخره بازی هامون از نامیدنشون به عنوان اکوری ، پکوری ، مگوری بگیر تا تصور زندگی بعد از اومدن سهههههه تا نسخه دیگه از امیرحسین و چپ رفتن و راست رفتن تکرار کردن هر چیزی اونم سه بار خطاب به شیکم دخترعموم غیره وذلک ادامه داشت :دی
قراره فروردین بیان جوجوهامون=)))) وایی خدا مثه چی یک عدد در پوست خود نگنج هستم :دی اولش هرچند باورش سخت بود و کمی وحشتناک:دی ولی الان تصور سه تا فنچ اکوری پکوری مگوری ( این تلمیح داره به انیمیشن عصر یخبندان:دی ) خیلی هیجان انگیزه :))))
*چشم و چراغ عنوانم تلمیح داره به لقب امیرحسین و برگرفته از شعریه که دخترعموم همیشه خطاب به امیرحسین می خوند : "چشم و چراغ خونم ماه هفت آسمونم "
قیافه ی ما هم همیشه این شکلی بود موقع تلاوت و قرائت :||||||||| فکر کن بچه تو کل روز در حال درآووردن پدر ما بود اونوقت مدیحه سرایی هاهم براش میشد!!!
قراره فروردین بیان جوجوهامون=)))) وایی خدا مثه چی یک عدد در پوست خود نگنج هستم :دی اولش هرچند باورش سخت بود و کمی وحشتناک:دی ولی الان تصور سه تا فنچ اکوری پکوری مگوری ( این تلمیح داره به انیمیشن عصر یخبندان:دی ) خیلی هیجان انگیزه :))))
*چشم و چراغ عنوانم تلمیح داره به لقب امیرحسین و برگرفته از شعریه که دخترعموم همیشه خطاب به امیرحسین می خوند : "چشم و چراغ خونم ماه هفت آسمونم "
قیافه ی ما هم همیشه این شکلی بود موقع تلاوت و قرائت :||||||||| فکر کن بچه تو کل روز در حال درآووردن پدر ما بود اونوقت مدیحه سرایی هاهم براش میشد!!!
۹۵/۰۷/۰۱