چالش کتاب خوانی 8
این قسمت : کتابی خواهم خواند که کسی که دوستش دارم پیشنهاد کرده باشد
و ما نیز خواندیم اتحادیه ابلهان از جان کندی تول به پیشنهاد نفس نقرهای جان :)))
نفس جان نقرهای (به قول مترسک سیلور جان ) کتاب خون خوبیه و تو صفحهی اینستاگرامش هم کتابهای زیادی رو معرفی کرده، که تقریبا همشون پیشنهادهای وسوسه کنندهای به نظر میان و ترغیب میشی به اینکه تو هم بخونیشون :) و خودش هم ترغیبت میکنه که این پارت از چالشت رو بزاری روی یکی از پیشنهادهای کتاب خونیش ^__^ که دیگه از بین این پیشنهادها قرعه افتاد به اسم اتحادیه ابلهان :)
به قول نوشتهی پشت کتاب: داستان انتشار اتحادیه ابهان نوشتهی جان کندی تول داستان غریبی است. چرا که جان کندی تول وقتی کتاب رو در سی سالگی مینویسه و بعد از اینکه هیچ ناشری زیر بار چاپ اون نمیره، بعد از دعوایی با مادرش ماشینش رو برمیداره و به ایالت جورجیا میره و از خونهی فلنری اوکانر (نویسندهی مورد علاقهاش، که تو سن 16 سالگی تحت تاثیرش یه رمان مینویسه) دیدن میکنه و بعد تو حومهی شهر بیلاکسی شلنگی به اگزوز وصل میکنه و داخل ماشین میبره و به زندگیش پایان میده :(
مادرش بعد از مرگ پسرش یازده سال تلاش میکنه تا بالاخره دانشگاه لوییزیانا راضی به انتشار کتاب شد. کتاب به محض انتشار غوغا به پا میکنه و سال 1981 جایزهی پولیتزر رو میگیره! بعضیها محبوبیتش رو با ناطور دشت سلینجر مقایسه میکنند.
ایگنیشس قهرمان داستان یک دن کیشوت امروزیه که وادار میشه از خلوت خودش بیرون بیاد و با جامعهای که از اون متنفره روبرو میشه و به شیوهی دیوان وارررر خودش( یعنی دیوانهوارررر ها :دی) با اون مقابله میکنه!