This was not PRISON BREAK
يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
قبل از پخش این فصل و بعد از اعلام اینکه این فصل فقط 9 قسمت خواهد بود و حتی وجود بحث هایی مبنی بر اینکه هیچ تصمیمی برای وجود داشتن فصل 6 گرفته نشده، واکنش های احساسی من در حواله کردن فحش و بد و بیراه و هوووو کردن این قبیل صحبت ها بود.
ولی حالا بعد از تموم شدن 9 قسمت و بسته شدن پرونده ی فصل 5 نه تنها هووووو کردن های من و فحش و بد و بیراه هام قطع نشده بلکه عاجزانه امیدوارم واقعا فصل 6 در کار نباشه! که البته سازندگان قسمت 9 فصل 5 رو طوری تموم کردن که هر وقت اگه عشقشون کشید بتونن و امکانش باشه برای فصل 6 :|
هر چقدر 4 فصل قبلی فرار از زندان، خوب و پر از حس هیجان و یک عالمه بالا برنده ی آدرنالین خون بود، فصل 5 و این 9 قسمت کاملا آبکی و کشکی و قابل پیش بینی و کلا از همون اول نوید دهنده ی نگران نباشین من مایکل اسکوفیلدم همه رو ناک اوت می کنم می شونم سر جاشون لذا شما آسوده باشید، بود :| من حتی از قسمت دوم فهمیدم پوسایدن کیه [آیکون به همین سوی چراغ] یک عالمه مهلکه و گره ی کور و شلوغ بازی و گنجوندنش توی فقط 9 قسمت باعث شده بود که تمامی مهلکه ها در عرض سه سوت و بدون پاسخ به یک عالمه چرا (در حالیکه میشد صد تا چرا رو تو هر قسمت به کار وارد کرد) یکی بعد از دیگری از سر راه برداشته میشدن! شخصیت منفی سریال (پوسایدن) بعد از همون قسمت 5 معلوم شد که چه قلب رئوفی داره و صد در صد در انتهای سریال رو شاخشه که کلکش کنده بشه! واکنش سارا بعد از مطمئن شدن از زنده بودن مایکل بیشتر شبیه این بود که بگه" هه! اوه مای گاد! واوووو چه خوووب مایکل زنده است و سپس بدو بدو ادامه ی روند سریال :|
خلاصه که انگار همه ی عوامل و عنصر عنصر سریال خسته و توی عجله بود و صرفا فقط اومده بود بگه: بیاید بابا این همه فرار از زندان فرار از زندان میکنید، بیاید بابا اینم یه سیزن، بگیرید دست از سرمون بردارید :|
و اینگونه فصل 5 برای من در حالی تموم شد که تمام اون نوستالژی و خفن طوری بودن سریال در گذشته و در یاد و خاطراتم رو با خودش شست و برد!
+جاییکه همه چیز شروع شد...
ولی حالا بعد از تموم شدن 9 قسمت و بسته شدن پرونده ی فصل 5 نه تنها هووووو کردن های من و فحش و بد و بیراه هام قطع نشده بلکه عاجزانه امیدوارم واقعا فصل 6 در کار نباشه! که البته سازندگان قسمت 9 فصل 5 رو طوری تموم کردن که هر وقت اگه عشقشون کشید بتونن و امکانش باشه برای فصل 6 :|
هر چقدر 4 فصل قبلی فرار از زندان، خوب و پر از حس هیجان و یک عالمه بالا برنده ی آدرنالین خون بود، فصل 5 و این 9 قسمت کاملا آبکی و کشکی و قابل پیش بینی و کلا از همون اول نوید دهنده ی نگران نباشین من مایکل اسکوفیلدم همه رو ناک اوت می کنم می شونم سر جاشون لذا شما آسوده باشید، بود :| من حتی از قسمت دوم فهمیدم پوسایدن کیه [آیکون به همین سوی چراغ] یک عالمه مهلکه و گره ی کور و شلوغ بازی و گنجوندنش توی فقط 9 قسمت باعث شده بود که تمامی مهلکه ها در عرض سه سوت و بدون پاسخ به یک عالمه چرا (در حالیکه میشد صد تا چرا رو تو هر قسمت به کار وارد کرد) یکی بعد از دیگری از سر راه برداشته میشدن! شخصیت منفی سریال (پوسایدن) بعد از همون قسمت 5 معلوم شد که چه قلب رئوفی داره و صد در صد در انتهای سریال رو شاخشه که کلکش کنده بشه! واکنش سارا بعد از مطمئن شدن از زنده بودن مایکل بیشتر شبیه این بود که بگه" هه! اوه مای گاد! واوووو چه خوووب مایکل زنده است و سپس بدو بدو ادامه ی روند سریال :|
خلاصه که انگار همه ی عوامل و عنصر عنصر سریال خسته و توی عجله بود و صرفا فقط اومده بود بگه: بیاید بابا این همه فرار از زندان فرار از زندان میکنید، بیاید بابا اینم یه سیزن، بگیرید دست از سرمون بردارید :|
و اینگونه فصل 5 برای من در حالی تموم شد که تمام اون نوستالژی و خفن طوری بودن سریال در گذشته و در یاد و خاطراتم رو با خودش شست و برد!
+جاییکه همه چیز شروع شد...
۹۶/۰۳/۱۴