پروفایل سیاه تو بعد از مردنش, جای اون روزهایی که چشم انتظار اومدنت بود رو نمی گیره!
يكشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۶، ۰۷:۳۳ ب.ظ
میگه یه سر می رفتین به "م" می زدید! غصه داره طفلک ! بابابزرگشو دوست داشت! اینقدر گریه کرد اون روز براش سر خاک!
یه نگاه کردم به اون یکی بابابزرگ در حال حاضر زنده اش( که ایشالا همیششششه زنده باشه و سالم :*) که سه هفته است مریض شده و از توی تختش بیرون نیومده! که "م" نیومده ببینه حالش چطوره! که نپرسیده حالش چطوره!با اینکه خونه اشون همین روبروست! احوالپرسی هاش از اون بابابزرگ فوت شده هم دست کمی از این یکی نداشت! سال به سال و از این عید به اون عید واسه گرفتن عیدی !هه!
اومدم بگم هر وقت "م" اومد به سُلیمون ما سر بزنه! هر وقت دلش واسه سُلیمون زنده ی ما لرزید! منم میرم بهش تسلیت میگم! اومدم بگم! ولی دوباره گفتم سُلیمون محبت زوری احتیاج نداره! دوباره گفتم تو چکاره ای که چرتکه بنداز محبت بقیه شدی!
شعور که ندارن که اقلن ژست پروفایل سیاه و گریه زاری سر خاک راه نندازن! که البته اگه داشتن کار به اینجاها نمی کشید! اگه داشتن که قدر هرکسی رو تا زنده است می دونستن! اگه داشتن که این پیرمرد و پیرزن های بیچاره رو چشم انتظار یه ذره محبت نمی ذاشتن!
برای همین هیچی نگفتم! حتی انگار که نشنیدم چیزی گفته باشه!
۹۶/۱۰/۲۴