First week
+ هفته ی قبل من و مامانم تو خیابون از کنار یک خانواده گذشتیم و بعد از سلام و احوالپرسی و عبور! به مامانم گفتم اینقد از این دختره بدم میااااااد که نگو!
حالا این هفته با اولین نکاه به لیست کلاس هام, حدس می زنید چی دیدم؟
بله درست حدس زدید, دیدم همون دختره شاگردمه :|
اومدم خونه به مامانم که گفتم کلی بهم خندید:||
++ توی خیابون یکی از شاگردهامو دیدم, حواسش به من نبود! صداش کردم چطوری محمدحسین! میگه سلام ولی من محمدامینم :|
می خواستم بگم حالا هررر چی! همینکه قیافه اتو تشخیص دادم, خودش کلیه :| تو کلاسشون 13 نفرن, بعد اسماشون یا محمد جواد یا محمد علی یا محمدحسین یا محمدمهدی یا محمدامین :|||
+++ یه بچه هست (که خدا رو شکر شاگرد من نیست) با گریه میارنش کلاس زبان!! یعنی اون جلسه گریه, گریه که من نمیرم بشینم سر کلاس و از باباش جدا نمیشد! حدس می زنید چه شد؟؟ هیچی بچه و باباش با هم نشستن سر کلاس :|
نکنید با بچه هاتون از اینکارا! به خدا واجب نیست بفرستید بچه های کوچولوتونو کلاس زبان -__-