گسستن مرزهای دایره امن
از بین لباس های تو خونگیم یه دست لباس هست متشکل از یه شلوار صورتی تیره با خال خال های رنگ و وارنگ و یه تیشرت سبز لجنی با یه سری نقوش بی ربط وسطش! هر کدوم از این ها با هررر چیز دیگه ای بی تناسب ترین و خز ترین ترکیب ها رو میسازن, دیگه چه برسه به اینکه با هم پوشیده بشن! ولی همیشه تا وقتی توی جا لباسیم, لباس های دیگه ای باشه, این دو تا رو انتخاب نمی کنم! بالاخره هر دو هفته یه بار وقتی همه ی لباس ها کم کم از جا لباسی به قسمت رخت چرک ها منتقل میشن, دیگه نهایتا انتخابی نمی مونه جز پوشیدن این ست جادویی. این سه چهار روزی که شلوار خال خال رنگیِ صورتیِ تیره و تیشرت سبز لجنی تنمه, توی خز ترین و جوادی ترین حالت خودم به سر می برم! بعضی وقت ها که عصبانی و بی حوصله بودنم با پوشیدن این لباس ها همزمان میشه, به طرز عجیبی با این تیپ جلوی بقیه ظاهر شدن خیلی آرومم می کنه! اینکه در این حد بیخیال همه چیز باشی که با اون وضعیت گَل و گشاد و بی قواره و بد رنگ بشینی جلوی آدم هایی به جز اعضای خانواده ات!