Down Dog
من تا 22 سالگی از ورزش کردن طفره رفتم! زیر بار هیچ جور ورزشی نرفتم! دلیل خاصی هم نداشتم فقط چون هیچ وقت آدم ورزشکاری نبودم فکر می کردم هیچ وقت هم آدم ورزشکاری نخواهم شد! 22 سالگی لیسانس تموم شد و من موندم کلی روزهای خالی و کلی بیکاری! بالاخره راضی شدم برم باشگاه! با بدنسازی شروع کردم, بعد رفتم سراغ شنا و بالاخره بعد از سالها به اون ترسم غلبه کردم و شنا یاد گرفتم! بعدش رفتم پیلاتس _ عاشقش شدم *__* _ بعد شاغل شدم و باشگاه رفتن تعطیل شد ولی ورزش تعطیل نشد چون آزیتا یه اپلیکیشن بهم معرفی کرد که میشد باهاش تو خونه یوگا کرد :)
تا قبل از اون روزی که من برم تهران و برم خونه ی آزی اینا و از گرفتگی همیشگی پشت شونه ام گله کنم و بعد آزیتا پیشنهاد بده بیا یوگا کنیم تا بدنت گرم بشه و بعد هم با چند حرکت ماساژ طوری گرفتگی شونه ی منو از بین ببره! من تصورم از یوگا این شیوه ی مسخره ایه که توی باشگاه های اینجا اجرا میشه بود, که ازت میخوان چشمهاتو ببندی و مدام نفس عمیق بکشی و با خدای خودت راز و نیاز کنی و ازین چرت و پرت ها :| ولی بعد از اون روز تاااااازه فهمیدم یوگا چه لعبت و جواهریه *__* بعد از اون روز عاشق یوگا شدم, عاشق اینش که چطوری خستگی ها و گرفتگی های بدنتو از بین می بره, که چطوری به خودت میای و ذره ذره پیشرفت کردن استقامت بدنیت رو می بینی! من عاشق یوگا شدم :)
+عنوان پست اسم یه حرکت معروف توی یوگا و اسم همین برنامه ای هست که من باهاش تو خونه یوگا می کنم.