زاده ی سرزمین تیشه بر ریشه زن ها!
چه توقعی از بالاتری ها میشه داشت! اصلا تعجبی نداره که چرا اینقدر دزدی می کنن, دروغ میگن, کارشکنی می کنن, سمبل بندی می کنن! وقتی ما همین مردم بیچاره ای که گرونی امونمون رو بریده, کار درست و حسابی نداریم, نمی تونیم تشکیل خانواده بدیم, توی خرج خانواده امون موندیم, افسرده ایم, بیشتر از 250 نفرمون رو می کشن و اسمش رو می ذارن خطای انسانی و حادثه ای که اتفاق افتاده... همین ما مردم بدبخت که هر چی می کشیم فکر می کنیم از بالا دستی هامونه! وقتی پای یه انتخابات مجلس میشه! توی یه شهر کوچیکش بیا ببین توی یک هفته چه پول ها که خورده نمیشه, چه پول ها که از بیت المال دزدی نمیشه, چه دروغ ها که گفته نمیشه, چه باند بازی ها که نمیشه, چه حق ها که خورده نمیشه! بهتره بگیم همین ما مردم بدبخت چه پول ها که نمی خوریم, چه پول ها که از بیت المال راحت برمی داریم, چه دروغ ها که نمی گیم, چه باند بازی ها که نمی کنیم, چه حق ها که نمی خوریم و..... آخ !ولی آخ از چشم ها و گوش هامون! که درد این یکی از همه اش بیشتره!!! که چه زود چشم ها و گوش هامون رو می بندیم روی همه چیز و یه آب فراموشی هم می خوریم سرش تا بشوره ببره! یا چرا اونا بخورن و دزدی کنن و دروغ بگن و بی گناه بفرستن به آسمون و ناکجاآباد ولی ما مردم بدبخت نخوریم و دروغ نگیم و نچاپیم؟؟ ما چیمون مگه کمتره از بالایی ها؟؟ بالاخره نمی تونیم که جلوشون رو بگیریم, پس بیایم خودمون هم مثه اونا بشیم, هان؟!