ما نیز دل داریم و به تبعش غصه هم
بعضی وقت ها اطرافیانت اونقدر درگیر نداشته هاشون هستند و اونقدر تو رو صاحب همه ی نداشته های خودشون می دونن که در نظر اونا تو شخصی هستی که دیگه همه چیز توی زندگیت داری و دلیلی نداری غمگین باشی و یا ناراحت و یا افسرده باشی و حوصله نداشته باشی. هیچ وقت تو با غم ها و دردهای اونا برابری نمی کنی. هیچ وقت تو درک نمی کنی اونا چه سختی های کشیدن چون تو که اون سختی ها رو نکشیدی. همیشه سریع در برابرت جبهه می گیرن تو که فلان چیز رو داشتی. همیشه ازت می خوان کمکشون کنی چون اونا چیزهایی که تو داری رو ندارن. و تو توی یک رابطه ی یک طرفه قرار می گیری و فقط دهنده هستی و دهنده و هیچ وقت نوبت تو نمیشه سهمی از یه رابطه داشته باشی. بعد یه جایی و یه روزی دیگه خسته میشی و دیگه نمی خوای با این آدم ها در ارتباط باشی و باز تو میشی اون آدم خودخواهی که نتونست غم و سختی های زندگی اونا رو درک کنه و همیشه فقط به فکر خودش بوده.
مکالمه ی ایده آل برای من:
من: غمگینم
+: می فهمم
مکالمه ی ایده آل برای اونا:
من: غمگینم
اونا: تو دیگه چرا! خوشی زده زیر دلت.
میفهمم دوست من
غمت کم.