از رنج های زمانه ی امروز
توی دنیایی زندگی می کنیم که همه چیز رو خیلی ساده کرده و ازمون می خواد باور کنیم همه چیز ساده است. عشق رو ساده کرده به خواستن و داشتن. یعنی تو کسی رو بخوای و بعد داشته باشی. در حالیکه عشق پیچیده تر از این حرف هاست. عشق گاهی خواستن و نداشتن است. عشق گاهی نخواستن و داشتن است. عشق پیجیده است. زندگی هم پیچیده است.
میگن یکی از راه های کشف پیچیدگی های دنیا به وسیله ی سکون و سکوت و غوطه ور شدن در لحظه ها اتفاق میفته. اینکه ریتم زندگی مون رو کمی کم کنیم و لحظه ای بایستیم و سعی کنیم ذره بین زندگی مون رو مدام تغییر بدیم، از فوکوس نزدیک به فوکوس دور و بالعکس تغییرش بدیم و از زاویه های مختلف هر چیزی رو بسنجیم و نگاه کنیم
عشق رو نمیدونم بشه چطور تعریف کرد واقعا سخته و به قول شما پیچیده.
ولی اون قسمت فوکس و اینها به نظرم گاهی فقط اوضاع رو پیچیده تر میکنه و ما رو گیج تر. شاید ساده سازی گاهی بد نباشه حداقل سرگردون نمیشیم.