بخش دوم: تعداد نفراتی که تعیین سطح شده اند و تجربه ام
اولین قدم برای شروع به مستقل تدریس کردن ارایه ی تعیین سطح رایگان بود. تجربه ی یک ساله ی سوپروایزری توی آموزشگاهی که سابقا در اون درس می دادم باعث شده بود با شیوه ی تعیین سطح و قواعد و قانون و رویه اش کامل آشنایی پیدا کنم و خب چی بهتر از این که از بقیه رایگان تعیین سطح بگیرم و اگر راهنمایی لازم داشتند کمکشون کنم و اگر هم قصد داشتن با معلم پیش برن اونوقت با هم برنامه ریزی های کلاس رو انجام بدیم.
در طول این مدت تقریبا یک ساله با 40 نفر مصاحبه داشتم. تجربه ی جالبی بود. اوایل براش استرس داشتم و صدای ضربان قلبم رو می شنیدم قبل از مصاحبه و شروع تماس ولی به مرور برام عادی شد و به امری عادی تبدیل شد.
با آدم های مختلفی برخورد داشتم و مصاحبه کردم، همصحبتی با بعضی ها بسیار شیرین و دلنشین بود و با بعضی ها هم مثل برخورد با کسی بود که با شک و تردید و کلی بدبینی اومدن جلو که یه جنسی رو بخرن و فکر می کنن تو می خوای چیزی رو بهشون قالب کنی :دی اوایل ناراحت می شدم و یا غمگین و یا در اواسط مکالمه متوجه می شدم که دارم تلاش می کنم خودم رو توضیح بدم و از خودم دفاع کنم و خودم رو قابل و توانا نشون بدم ولی کم کم توانایی این رو پیدا کردم که این آدم ها رو سریع شناسایی کنم و خیلی به خودم نگیرم حرف هاشون و تردید هاشون و عدم تواناییشون در اعتماد به من رو که چیزی طبیعی بود، چون من رو نمی شناختن ولی خب اشتباهشون اینجا بود که فکر می کردن من از پشت تلفن می تونم و توانایی این رو دارم خودم و توانایی هام رو بهشون توی یک ربع، بیست دقیقه ثابت کنم :)) پس گذاشتم این آدم ها بیان و برن و از اون خوب های دلنشین انرژی گرفتم.
توی قسمت جمع_بندی_سال_99 می تونید همه ی قسمت ها رو از اول بخونید
من همیشه فکر می کردم منی که اینطرف میز نشستم و جواب می دم استرس دارم... خوشحال شدم که اونی که اونطرفه و سوال می پرسه هم استرس من رو داره....