Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

بخش پنجم: آدم هایی که از دست دادم

جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۱۹ ب.ظ

فروردین 99 دایی رفت.

و من برای بار اول فهمیدم که رفتن بعضی آدم ها اصلا راجع به از دست دادن خود اون آدم نیست، بلکه از دست دادن می تونه زخم هایی رو باز کنه و زخم هایی رو به وجود بیاره که تا مدت ها بعد از رفتن اون شخص طول بکشه تا اون زخم ها خوب بشن. 

من سلیمون رو سال قبلتر و 98 از دست دادم و هنوز گاهی اونقدر دلم براش تنگ میشه که با خودم میگم چرا پس میگفتن خاک سرده و مرده ها فراموش میشن. چرا دروغ می گفتن. چرا هنوز جای خالی سلیمون خیلی درد می کنه، حتی بیشتر از روزهای اول. 

بعد از رفتن دایی، بدجنسیه ولی واقعا خدا رو شکر کردم که رفتن سلیمون شبیه رفتن دایی نبود. خدا رو شکر کردم ما برای رفتن سلیمون و خداحافظی باهاش 8 ماه وقت داشتیم و یاد گرفتیم همو ببخشیم و از هم متنفر نشیم بعد از اینکه سلیمون رفت. اگر رفتن سلیمون مثل رفتن دایی می شد من نمی تونستم هیچ لحظه ایشو دووم بیارم. من دایی رو دوست داشتم ولی نه به اندازه ی سلیمون. من فکر می کنم کلا 4 نفر توی دنیا هستن که من خیلی و دیوونه وار دوسشون دارم که میشن سلیمون و بابا و مامان و رضا. دایی رو دوست داشتم و دارم ولی جزو این 4 نفر نبود. ولی مامان خیلی دلش شکست از رفتن دایی. مامان ولی خیلی تلاش کرد درگیر اون نفرت نشه. 

 

 99 همینکه شروع شد دایی هم رفت، سال 1400 و روز 22 فروردین سالگرد رفتنش هست و امسال آبان 98 سالگرد رفتن سلیمون بود، توی یه روز آفتابی و پاییزی وقتی بهشت زهرا خلوت و خالی بود و خودمون بودیم فقط. به نظر من کرونا و محدودیت هاش خیلی شکل قشنگی به مراسم های ختم داده وقتی دیگه مجبور نیستی مثل قبل با تشریفات برگزارشون کنی و یک عالمه نفر رو دعوت کنی و سرگرم پذیرایی بشی، الان خودتی و نزدیکان درجه یک و راحت می تونی بدون شلوغی و اعصاب خوردی برای دلت و برای عزیز رفته ات عزاداری بکنی. 

 

توی قسمت جمع_بندی_سال_99 می تونید همه ی قسمت ها رو از اول بخونید.

 

پ.ن: دوست عزیزی که راه افتادی داری هی پای پست ها منفی می زنی :دی من برای خودت نگرانم. خب اگر اینقدر چیزهایی که من می نویسم چرت و بیخود هست به نظرت، پس به خودت یه لطفی بکن و نخون. چون من همین هستم، با همین سبک و همین دغدغه ها و برای خودم می نویسم، پس اگر از چیزی خوشت نمیاد و اینقدر هم جرئت و جربزه اش رو نداری بیای انتقادت رو بکنی و شفاف بگی با چی مشکل داری، پس اینقدر خودت رو خسته نکن و هی بیا و پست ها رو خونده و یا نخونده منفی بزن :)

اگر هم همچنان قصد داری اینکار رو ادامه بدی، من مشکلی ندارم، اون قسمت به اصطلاح لایک کردن رو هم برنمی دارم تا ببینم تا کی می خوای به خودآزاری کردنت ادامه بدی و بیای توی وبلاگ من و از من خوشت نیاد و از نوشته هام حرصت بگیره و پای همه ی پست های من منفی بزنی :))

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۹/۱۲/۰۸

نظرات  (۲)

۱۰ اسفند ۹۹ ، ۱۷:۴۹ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

خدا بیامرزه همه رفتگان رو. 

این منفی‌زن پای پست‌ها فکر کنم مختص این وبلاگ نیست:/ 

پاسخ:
بله روح همه ی کسایی که بینمون نیستن شاد 
۱۰ اسفند ۹۹ ، ۱۹:۳۷ پَـــــر واز

روحشون شاد

پاسخ:
مچکرم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی