Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

بخش هفتم: افسردگی و مسیری که طی کردم

سه شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۹، ۰۵:۳۵ ب.ظ

سال 98 نشانه های افسردگی رو نادیده گرفتم و فکر کردم با کار کردن و سر خودم رو گرم نگه داشتن بالاخره حالم خوب میشه، ولی بیشتر در حال فرار کردن بودم. و به این ترتیب وقتی سال 99 در حال شروع شدن بود، و وقتی سه هفته بود کار کردن به خاطر کرونا تعطیل شده بود و وقتی دیگه کاری نبود تا بهش پناه ببرم و فرار کنم، به خواب و سریال پناه آووردم و سه هفته روزهام رو اینطوری سپری کردم تا اینکه ایده ی مستقل شدنم و برای خودم کار کردن به ذهنم رسید و باز در دیگه ای رو باز کردم و فکر کردم با مستقل شدن، حالم خوب میشه، چون همه ی تقصیرها رو به گردن شغل سابق و محیط کار سابق انداخته بودم. تا خرداد سرگرم مهیا کردن و برنامه ریزی مقدمات کار جدید بودم و تیرماه همه چیز باز شلوغ شد و من باز خودم رو فراموش کردم. ذوق و شوق کار جدید تا مرداد ماه من رو سر پا نگه داشت تا باز دوباره وسط اون همه کار و شلوغی از پا افتادم و تبدیل شدم به رباتی که بدون انگیزه فقط کارها رو پیش می بره و باز همه چیز برام کسل کننده شد و شروع به غر زدن کردم و از کارم و شرایط ناراضی بودم. من بدون انگیزه و بی هدف و مثل یه زامبی با ساعات خواب نامنظم و گاهی با 48 ساعت بدون خوابیدن و گاهی با 24 ساعت پشت سر هم خوابیدن و گاهی هفته ها هر شب فقط سه تا چهار ساعت خوابیدن 5 ماه تا آذر خودم رو کشون کشون آوردم. 8 کیلو اضافه وزن پیدا کردم. از خونه به سختی بیرون می رفتم. انجام وظایف شغلیم هم سخت تر و سخت تر میشد. و علاوه بر افسردگی، خشم زیادی هم در درونم هر روز بیشتر و بیشتر می شد. از همه عصبانی بودم و هر کسی رو مقصر شرایط و وضع موجود و حال بدم می دونستم جز اینکه به درون خودم رجوع کنم و اونجا دنبال جواب بگردم. 

و همونطور که توی پست قبل گفتم با کاروان و آرزو آشنا شدم. ابتدای کار ابزاری به من داده شد به اسم صفحات صبحگاهی و من هر روز وقتی از خواب بیدار شدم، سه صفحه نوشتم. از تمام خشم ها و غصه ها و دلخوری ها و غرها هر روز سه صفحه نوشتم. برای خودم نوشتم، بدون سانسور نوشتم. خودم رو دیگه گول نزدم و گذاشتم تاریک ترین جنبه ها و دلیل ها هم روی کاغذ بیان. 

هفته های اول از محیط کاروان استفاده کردم، به این امید که اونجا هم نوازش منفی دریافت کنم، به این امید که بگم در حق من چه بدی هایی کردن و بقیه به من بگن وااای چه ظلم های بزرگی. به این امید که بگم چه آدم های بی ملاحظه ای توی زندگی من وجود دارن، تا بهم بگن وای حق داری از دست این آدم ها عصبانی باشی. ولی به من اینبار یه بینش داده شد. چیزی به اسم "مثلث کارپمن" و من شوکه شدم از حجم عصبانیت های بیهوده ای که صرف کرده بودم، از اون همه وقتی که خودم رو قربانی رابطه ها تصور کرده بودم و مدام گله کرده بودم و بد گفته بودم و بد گفته بودم تا حالم خوب بشه، غافل از اینکه اگر این آدم ها بد هستن و قصدی برای خوبی کردن ندارن، چرا من توی این چرخه ی معیوب باقی موندم و چرا من خودم، خودم رو نجات نمی دم.

و من در حالیکه به نقطه ای رسیده بودم که تصمیم گرفته بودم تمام آدم های اطرافم رو حذف کنم و برم توی غار تنهایی هام تا بلکه بتونم به آرامش برسم، چون معتقد بودم که من به کسی احتیاج ندارم، در عرض کمتر از یک ماه با بچه ها و کاروان بودن و همکار خلاق پیدا کردن و بعد از شرکت کردن توی چالش های مشترک مثل هر روز ورزش کردن، به نقطه ای رسیدم، که امروز سه ماه هست که دارم مرتب ورزش می کنم_ حداقل هفته ای چهار روز_ چیزی که مدت ها بود نتونسته بودم انجام بدم. تونستم به خواب منظم برسم. تونستم هر روز بین 6 تا 7 صبح بیدار بشم و روزی 4 تا 5 ساعت کار عمیق داشته باشم و درس بخونم. و فهمیدم هر بار هم که افسردگی برگرده می تونم چطوری و از کجا انرژی بگیرم، جایی که بهم نوازش منفی نمیده، جاییکه بهم یادآور میشه مسئولیت حال خودم رو خودم به عهده بگیرم. و فهمیدم من چقدر آدم تنهایی زندگی کردن نیستم و چقدر الکی داشتم اداش رو درمیاوردم، و فقط وسط آدم های اشتباهی قرار گرفته بودم و از آدم های اشتباهی می خواستم باهام همراه بشن. 

 

من بعد از این یک سال عجیب و مخلوطی از همه چیز، خیلی چیزها یاد گرفتم ولی مهمتر از اون یاد گرفتم که آزادی با مسئولیت همراه هست. اگر آزادی می خوام پس باید مسئولیتش رو هم بپذیرم، یاد گرفتم درمان افسردگی هم با تعهد و مسئولیت اتفاق میفته، که خودم مسئولیت خوب کردن حال خودم هستم وباید خودم مسئولیتش  رو به عهده بگیرم و مدام بین بقیه دنبال مقصر و یا حتی تسکین و به آرامش رسیدن نباشم

موافقین ۷ مخالفین ۱ ۹۹/۱۲/۱۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی