Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

فرصت دوباره

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۸:۰۳ ب.ظ

این پست در رابطه با فیلم Another Round هست و بهتون توصیه می کنم اگر فیلم رو ندیدید پس پست رو هم نخونید چون به طور کامل قراره داستان رو اسپویل کنم تا برسم به حرفی که می خوام بزنم.

 

 

داستان فیلم در رابطه با 4 دوست و همکار هست که هرکدوم به نحوی شور و اشتیاق زندگیشون رو از دست دادند و یا از زندگی در حال حاضرشون راضی نیستند. شب تولد یکی از این 4 نفر، صحبت به حرف های فیلسوفی می رسه که معتقد بوده حدود 0.5 درصد الکل توی خون همه ی آدم ها یه چیز عادی و طبیعیه و کلا برای عملکرد بهتر در طول روز این میزان مستی لازم و ضروری هست. پس این آدم ها تصمیم می گیرن درستی این نظریه رو اثبات کنن و ببین به چه نتیجه ای می رسن، تا به اخرین مرحله ی آزمایششون می رسن که رسیدن به مستی کامل و سطح الکل بالا هست. اینجا همه چیز به هم می ریزه، اگر تا به اینجا اون الکل و نوشیدن های گروهیشون و خوشگذرونی هاشون باعث شده بوده که توی کارشون بهتر عمل کنن و پرانرژی تر بشن و انگیزه پیدا کنن و با اطرافیان و خانواده هاشون بهتر ارتباط بگیرن ولی با بیشتر شدن میزان الکل مصرفیشون، کم کم شرایط از هر نظر بغرنج تر میشه، چه توی کار و یا چه توی زندگی های شخصیشون و به وضوح می بینن دارن به سمت الکی شدن کشیده میشن. پس نوشیدن رو متوقف می کنن، همه اینکار رو می کنن به جز یک نفر. و همون یک نفر در پایان خودش رو می کشه. 

داستان فیلم رو گفتم که برسم به اینجا. این نقطه از فیلم من به نتیجه گیری رسیدم که با پیام فیلم و با انتهای فیلم 180 درجه متفاوت بود. پایان فیلم جوری با انتظارات و تصورات من متفاوت بود که باعث شد ببینم فرهنگی که من توش بزرگ شدم چه تاثیر بدی روی نگرش من گذاشته و چقدر با فرهنگ یه کشور اروپایی زمین تا آسمون فرق داره. و چطور پیام یه فیلم دانمارکی در رابطه با الکل با تمام تصورات من و فرهنگ سنتی و مسلمون و شرقی من متفاوته. من هرچقدر هم که انتخاب کردم دیگه دینی نخواهم داشت، هر چقدر هم تلاش کنم از سنت و بسته بودن دور باشم ولی باز چیزهایی هستن که با پوست و خون و تار و پود وجودم عجین شدن.

 

بعد از خودکشی نفر چهارم، من وحشت کردم و تصور کردم اگر جای هر کدوم از سه نفر دیگه بودم چطور تا آخر عمر خودم رو نمی بخشیدم و چطور از عذاب وجدان دست داشتن توی خودکشی نزدیکترین دوستم نمی تونستم دیگه به زندگی سابقم برگردم. 

ولی فیلم چکار کرد؟ آدم های توی فیلم چکار کردن؟ آدم های توی فیلم تصمیم گرفتن یک Round دیگه از زندگی داشته باشن. آدم های فیلم نذاشتن بار مسئولیت زندگی که دوستشون به عهده نگرفت و ازش فرار کرد روی دوششون سنگینی کنه، بلکه به جاش تلنگری شد برای خودشون تا مسئولیت زندگی خودشون رو به عهده بگیرن.

شاید بگید این فیلمه و خیلی شعار زده هست. ولی مگر غیر از این نیست. مگه نباید همین باشه. مگه این نیست که ما توی فرهنگی بزرگ شدیم که وقتی یکی از اطرافیان و نزدیکان و خانواده امون مسئولیت زندگیش رو به عهده نمی گیره و فرار می کنه از اینکه تاوان اشتباهاتش رو بپردازه، ما باید سریع بدویم و بریم به جاش زندگی کنیم، مگه این نیست که ما هم مسئولیت خودمون رو باید بپذیریم و هم مسئولیت اینجور آدم ها رو. مگه این نیست که اگر این آدم ها دووم نیارن و خودشون رو بکشن و اگر درگیر مخمصه های بزرگ تر بشن، اگر مدام اشتباهات غیرقابل جبران مالی و عاطفی به خانواده وارد کنن، این ماییم که همچنان ول نمی کنیم، چون یاد نگرفتیم ما هیچ مسئولیتی در قبال کسی که نمی خواد زندگی کنه نداریم، ما با به جای این آدم ها زندگی کردن هیچ کمکی بهشون نمی کنیم. ما با سرزنش کردن و تنبیه کردن خودمون و زندگی نکردن چون نتونستیم به این آدم ها کمک کنیم زندگی کنن، هیچ کار بزرگی انجام نمیدیم. ولی یاد نگرفتیم. و اولین وحشت همگی ما توی اینجور مواقع این هست که چطور خودم رو ببخشم!!

 

فرهنگ من به من یاد داده فقط عذاب وجدان داشته باشم. بابت هر چیزی و هر اشتباهی یاد گرفتم تا همیشه خودم رو سرزنش کنم و این فکر کر رو در خودم هر روز پررنگ تر و پررنگ تر کنم که من گناهکار و خطاکار هستم و محکومم به شرمندگی و تاوان دادن برای هر اشتباهی، صرف نظر از اینکه حتی اگر تاوان اشتباهم رو هم پرداخته باشم. مهم نیست. من همیشه محکوم و شرمسار باقی می مونم چون یک بار اشتباه کردم. توی فرهنگ من برای هر اشتباهی هزاران هزار بار باید تقاص بدی. هیچ محاکمه ی یکباره و تاوان دادن یکباره ای وجود نداره. 

 

 

 


دریافت (آهنگ پایانی فیلم)

 

 

موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۰/۰۲/۱۱
حدیث

نظرات  (۴)

سلام

 

همین مضمون کلام شما که میگه: ما باید همه کارهای خوب را یک نفری یا در یک کشور انجام بدهیم، مد نظر آقای ملکیان بود و می‌گفت گاهی ما از خودمان انتظاراتی داریم که خدا از خودش نداره و کارهایی که خدا نتوانسته انجام بده را هم از خودمان انتظار داریم مثل برقرار عدالت در دنیا یا رساندن دانش‌آموزان به حیات طیبه ...

این یک مشکل در نوع نگاه ما به زندگی هست و تنها باعث خشم از خودمان میشه.

در واقعیت امر هم هر کسی بتواند قطعات پازل زندگی خودش را به طور منطقی بچینه، شاهکار کرده ...

شاید از این کلام این طور برداشت بشه که دیگر نیازی به کمک به دیگران نیست ولی در اصل آدم باید خودش بتواند زندگی کند، تا به دیگران هم زندگی ببخشد.

پاسخ:
آره دقیقا، اینکه اول باید بتونیم به خودمون کمک کنیم و بلد باشیم از خودمون چه روحی و چه جسمی مراقبت کنیم، تا بعد به بقیه کمک برسونیم ...

این احساس عذاب وجدان داشتن ناشی از فرهنگی میشه که ما توش قوطه ور هستیم شاید هم چیزی که به ما گفتن گناهه اونقدرها هم به قانون خدا برنخوره

سلام 

من فیلمو ندیدم .پس پست رو هم نخوندم .ایشالا هروقت فیلمو دیدم دوباره میام تا این پستو بخونم

۲۶ مهر ۰۰ ، ۱۷:۲۴ محمدرضا عاشوری

از اونجایی که فیلم رو تازه دانلود کردم و قصد دارم ببینم. این پست رو بوک مارک می‌کنم تا بعد از دیدن بخونم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی