بامداد دوشنبه 17 آذر
همیشه عاشق کلمه ی "بامداد" بودم, قسمت شد توی عنوان در کلامم جاری شد :))
عنوان رو به دوشنبه بودن فردا و یا امروز دیگه تقریبا اختصاص دادم چون یه بسته ی هیجان انگیز از دیجی کالا خریدم و فردا میاد :) فقط امیدوارم از نزدیک و بعد از روبرو شدن هم هیجان انگیز باشه همچنان. این شیوه ی تقریبا جدید دیجی کالا رو دوست دارم که می تونی روز تحویل بسته ات رو انتخاب کنی و بدین صورت می دونی چه روزی ذوق داشته باشی برای اومدن پستچی.
امروز صبح یا به عبارتی یکشنبه صبح که بیدار شدم, نمی تونستم چیزی که میبینم رو باور کنم. "برف" با شدتی زیاد و پیوسته :| شب قبل و روز قبل هوا اصلا خبر از برف قریب الوقوعی نمی داد ولی حالا صبح بیدار شدی و می بینی چه برفی و چه می کنه این بازیکن :دی
امروز با یکی از شاگردهایی که دو ساله شاگردمه کلاس داشتم و سرشار از احساسات ناب شده بودم. شاگردی با چهل و خورده ای سن که دو سال پیش ضعیف ترین بود ولی پر تلاش ترین, امروز چقدر دیگه نه مبتدی بود و نه سردرگم و نه عاجز از جواب دادن. امروز چقدر پخته بود. حتی یادمه چند ماه پیش هم گاهی اوقات کلافه ام می کرد :دی ولی خوشحالم هیچ وقت ازش ناامید نشدم و با هم تا اینجا پیش اومدیم و بالاخره رسید به امروز و این نقطه :)
+مرسی بابت داستان ^__^
دارم به یه پایان درخور فکر می کنم و اگر وقت کردم تا آخر هفته پایانم رو برای داستان می نویسم. تا اون موقع شما هم می تونید اگر خواستید برید و توی این پست داستان رو بخونید و پایانی با سلیقه ی خودتون براش بنویسید ;) ببینم کی درنهایت ازون چهل تیکه می تونه یه پایان دربیاره :دی
تجربه ثابت کرده خیلی هم روی حرفشون پایبند نیستن، ولی بیشتر مشکل از پست هست تا دیجیکالا. حتماً هیجانتون بیشتر هم میشه وقتی به دستتون رسید.
وقتی ثمره زحماتت را میچشی حس لذت بخشی داره.