ویدئومیکسی از Game Of Thrones با آهنگ
LINKING PARK _ LOST IN THE ECHO
اینم یه میکس از ساندترک فیلم هابیت، شوالیه تاریکی و گیم آو ترونز از کانال گیلاسولوژی
+غم دوریش خیلی اذیتم می کنه :'( :دی
اینم یه میکس از ساندترک فیلم هابیت، شوالیه تاریکی و گیم آو ترونز از کانال گیلاسولوژی
+غم دوریش خیلی اذیتم می کنه :'( :دی
این قسمت ازون قسمت های سخت چالش بود چون واقعا سخته ملاک انتخاب یک کتاب فقط و فقط از روی جلدش باشه!! خود من همیشه دوست دارم کتاب هایی رو بخونم که قبلا یکی خونده باشدشون و بهم پیشنهادش داده باشه!! مثلا همین پست های معرفی کتاب های شما و یا اینستاگرام و اینطور قضایا دیگه و تا قبل از این چالش هیچ وقت نشده بود همینجوری یک کتاب رو بدون اینکه قبلش چیزی راجع بهش شنیده باشم بخونم :/
برای این قسمت هم هر کتابی که از جلدش و طرحش و اسمش یه جورایی خوشم میومد، کاشف به عمل میومد کتاب نوجوان می باشد :/ تا بالاخره کتاب بیلیارد در ساعت نه و نیم جناب هاینریش بل (نویسنده ی عقاید یک دلقک ) از نشر ماهی چشم مان را که گرفت هیچ، خوشمان هم آمد :) کلا کتاب های نشر ماهی رو دوست دارم :))
این اولین کتابی نبود که برای این قسمت انتخاب کردم، درواقع گزینه های قبل تری ( در حدود سه، چهارتا ) تا صفحه های ده و بیست امتحان شدند که ظاهری جذاب تر داشتند ولی خوب داستانشون خیلی جذابیتی نداشت واسم و ترغیب نشدم که ارزش دارن تا ته بخونمشون :/ خلاصه پدرم دراومد سر این پارت :|
نثر کتاب به جای اینکه یه روایت سر راست و عینی از وقایع باشه، به صورت تک گویی های درونی شخصیت های داستانه و یه جورایی با روایت خاطرات دور و نزدیک که کم کم و به تدریج براشون نمود پیدا می کنه، داستان پیش میره، داستان یک روز از زندگی یه خانواده ی سرشناس آلمانی بعد از جنگ، که معماری به حرفه ی موروثی شون تبدیل شده ولی هنوز بعد از نیم قرن حضور توی این حرفه به یه جواب قطعی در مورد اینکه می خوان بسازن و یا ویران کنن، نرسیدن!!
خو گرفتن با روند داستان یه کم طول می کشه ولی به توصیه ی مترجم کتاب بهتره که با وقفه ی طولانی کتاب خونده نشه تا اون هیجانی که فضای داستان به آدم میده فروکش نکنه و مزه اش نره!! چون من خودم با وقفه خوندمش و تا دوباره میومدم با روند خو بگیرم کمی مشکل بود!!
خلاصه که اینم از این قسمت از چالش:))
باقی قسمت های چالش هم با برچسب چالش_کتابخوانی از قسمت هشتگ ها می تونید مشاهده بفرمویین :))
گفته شده بود ساعت چهار بعد از ظهر دست به کار بشم ولی من چهار و نیم دست به کار شدم واسه درست کردن دو تا خمیر!! یکی خمیر شیرینی و اون یکی خمیر غذا!! بچههای بالا دستورات رو فقط در حد شروع کار اعمال کردهبودن و خودشون رفته بودن استخر و بعدشم دوشنبه بازار هم تو برنامه داشتن!! لذا بنده دست تنها و تک و تنها شروع کردم :/
سمت چپی خمیر غذا و سمت راستی خمیر شیرینی:)
بعد از حدود یک ساعت ورز دادن و هر کدوم رو صد بار کوبیدن به کف ظرف با تمام قوا و خرد و خمیر شدن و کوفته شدن کت و کول ایضا خودم ، نتیجه زیر حاصل شد :))