Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۵۳ مطلب با موضوع «با هم ببینیم، بشنویم، بخوانیم» ثبت شده است

طبق برنامه قرار شد یه روز 70 صفحه و یه روزم 80 صفحه بخونم تا 8 روزه کتاب حدودا 600 صفحه ای که دستم گرفتم رو بخونم و تموم بشه!

بعد از سه روز طبق برنامه خودم رو ملزم به خوندن کردن، روز چهارم ییهو به خود اومدم دیدم 120 صفحه خوندم و حتی بیشترم جا دارم بخونم منتها کارهای جانبی پیش اومده باعث شدن به همون 120 صفحه بسنده کنم و رضایت بدم ولی با همین 120 صفحه چنان غرق در احوالات غرورآمیز نسبت به خودم و سرعت ییهویی رو به فزونیم شدم که بیا و ببین! منتها به یک روز نکشید دوام این شور و شعف درونی، چرا که فرداش هر چی زور زدم از 20 صفحه بیشتر نتونستم بخونم :| قشنگ کائنات رو به صورت دو نقطه هار هار تو اتمسفر موجود در دور و اطرافم حس کردم :/

الانم چند روزه کلا اصن هیچی نخوندم، کتابه همونجور نصفه مونده :|


از همین کتابه:

"وقت آزاد زیاد دارم. وقت آزاد باعث می شود آدم ها فکر کنند، تفکر باعث می شود مردم به شکل بیمار گونه ای متوجه خود شوند و در صورتی که بی نقص و بی چون و چرا نباشی، این در خود فرو رفتن منجر به افسردگی می شود. برای همین است که افسردگی دومین بیماری شایع جهان است. "

جز از کل_استیو تولتز

+کتاب خوبیست :)

++دچار مرض ناتوانی در کامنت گذاشتن شدم -__-


۱۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۰۳
حدیث

یه بار که همون بار اول بود با رضا دیدیمش، بعد بار دوم چیپس و پفک خریده بودیم و مزه نمی داد خالی خالی بخوریم و فلش رو زدیم به ال‌سی‌دی که فنتاستیک بیتسز رو ببینیم منتها تلوزیون کیفیت فیلم رو ساپورت نکرد و فیلم پخش نشد! چون قشنگ بود تصمیم گرفتیم همین رو دوباره ببینیم:) جمعه هم چون بچه ها_امیرحسین و سیاوش_ خونه ی مامان بزرگم داشتن دیگه می رفتن رو اعصاب گذاشتم براشون که بشینن، ببینن و ساکت باشن و نشستن و دیدن و خوششون اومد و تمام مدتش هم صداشون درنیومد :دی بعد دوباره غروبش تشنجات بالا گرفت و به بهونه اینکه سروش و سارا نبودن و ندیدنش، باز گذاشتیم دیدیمش _تا اینجا 4 بار :-) _ بعد رضا میگه تازه جمعه ی دیگه هم باید دوباره ببینیمش چون علی و امیر هنوز ندیدنش :|

خلاصه الان دو روزه این دیالوگش (که توی عنوان نوشتمش) به قول جولیک کرم گوش وار افتاده رو  زبونم و ولم نمی کنه :/

Moana رو ببینید :) _ما که 4 بار دیدیم، که احتمالا 5 بارخواهد شد :دی _

لینک دانلود


پ.ن: از بین اسامی که نام بردم تنها سروش و سیاوش و امیرحسین به ترتیب 11 و 9 و 8 ساله هستن، وگرنه باقی اسامی متعلق به یک مشت خرس گنده عست که انیمیشن ها رو از سروش و سیاوش و امیرحسین صد پله با ذوق و شوق تر حتی می بینیم :دی

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۰۰
حدیث

از دید و نظر من در یک کلامشو اگه بخواین: خیر :دی

و با توضیح و تفضیلاتشو اگه بخواین: همچین حکتی به نظر من مناسب هر کسی نیست! یعنی مناسب من که نبود یا بهتر بگم برای هر کسی شاید رضایت بخش و دوست داشتنی نباشه و برعکس ممکنه حوصله‌سربر بشه حتی! چون این چالش به نظر من فقط مناسب کسایی هست که دوست دارن کتاب بخونن ولی نمی دونن چی بخونن! یعنی هیچ ایده و نظر و آیدیایی عملا برای شروع، با هیچ کتابی ندارن! در اینجا و در این شرایط این جرکت 12 مرحله ای به نظرم، مناسب و مفید می تونه باشه و حتی می تونه استارتی باشه تا موتور کتاب خونی این افراد رو راه بندازه!

آمــــــــا من

من خودم ولی، یه لیست بلند بالا دارم که اتفاقا چند روز پیش نشستم مرتب و دسته بندیش هم کردم(از لحاظ نویسنده هایی که دوستشون دارم و از لحاظ اینکه چه ترجمه ای از چه کتابی بهتره و یا چه انتشاراتی رو بیشتر دوست دارم و اینجور دسته بندی ها، تا دیگه موقع خرید دچار تعلل نباشم) که این لیست، برای خودش داستان ادامه داردیه که همچنان هم بهش کتاب اضافه خواهد شد (الان تقریبا حاوی 34 تا کتابیه که دوست دارم حتما بخونمشون) خوب دیگه شما حساب کنید با یه لیست بلند بالا از کتاب هایی که مشتاق هر چه زودتر خونده شدنشون هستم، یه چالش فقط این وسط کم بود که فقط سه قسمتش اگه اشتباه نکنم با کتاب های موجود در لیست مچ شد و تونستم فقط سه تا از کتاب های لیست رو درش بگونجونم :| یعنی عملا به حرکتی تبدیل شد که باعث شد از برنامه ی مطالعاتیم(:دی) عقب بمونم، واسه همین کمی برام به صورت اجباری و وظیفه ای دراومد و لذا لذت چندانی در بعضی از قسمت هاش نبود و یه جور فرسایشی شد :/

لذا، از دید من یک خیر نصیب این چالش شد! حالا کسانی که در پی پست های چالش ابراز علاثه می کردن که دوست دارن اونا هم توی این چالش شرکت کنند، دیگه ببینند خودشون توی چه دسته ای هستند، اگه خودتون برای خودتون یه لیست دارین از کتاب هایی که در نظرتونه تا بخونید خوب نصیحتم به شما اینه که همون لیست خودتون رو بچسبید و چالش رو بیخیال بشید ولی اگه جزو کسایی هستید که نمی دونید چی بخونید، احتمالا این چالش مناسب شماست :)


۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۰۲
حدیث
۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۱۲
حدیث

 

Avril Lavigne .When you are gone

 


موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۴۰
حدیث

یه کمدی دوست داشتنی :-)

 

The Edge Of Seventeen

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۳۲
حدیث
در باب کتابی از یک نویسنده ی اهل آمریکای جنوبی برای یکی از قسمت های چالش:)
خودم هر کتابی رو شروع کردم متاسفانه نتونستم به پایان ببرم به این دلیل که اکثرا درون مایه تاریخی داشتن_ با توجه به اینکه حتی سر سوزنی راجع به تاریخچه ی آمریکای جنوبی پیش زمینه ای نداشتم و فعلا هم ندارم!! _

پس پیشنهاد داستانی اگه دارید بفرمویید :)
۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۰۵
حدیث

 

تو اکنون ز عشقم گریزانی

غمم را ز چشمم نمی‌خوانی

از این غم، چه حالم نمی‌دانی....

 

محسن نامجو - ای ساربان

 

 

 

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۵ ، ۲۰:۱۶
حدیث

 

یه سری آهنگ های اینچنینی هم هستند که بعد از مدت ها، الان که گوششون میدی خوشحالی که دیگه

نه حرف دلت و نه شرح حال و روزت هستن :)

مثل همین آهنگ !

 

Seafret_Oceans

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۳:۵۵
حدیث

این قسمت از چالش کتابی خواهم خواند که شعر باشد

و کتاب از این اوستا مهدی اخوان ثالث


این قسمت دیگه فکر کنم خیلی نیاز به توضیح خاصی نداشته باشه :دی لذا با عنوان یکی از شعر های کتاب این قسمتم به خدای بزرگ می سپاریم :))

در آن لحظه

در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگا کردم
 کلاغی روی بام خانه ی همسایه ی ما بود
 و بر چیزی ، نمیدانم چه ، شاید تکه استخوانی
 دمادم تق و تق منقار می زد باز
 و نزدیکش کلاغی روی آنتن قار می زد باز
 نمی دانم چرا ، شاید برای آنکه این دنیا بخیل است
و تنها می خورد هر کس که دارد


 در آن لحظه از آن آنتن چه امواجی گذر می کرد
 که در آن موجها شاید یکی نطقی در این معنی که شیرین است غم،

شیرین تر از شهد و شکر می کرد
نمی دانم چرا ، شاید برای آنکه این دنیا عجیب است
 شلوغ است،  دروغ است و غریب است


 و در آن موجها شاید در آن لحظه جوانی هم
 برای دوستداران صدای پیر مردی تار می زد باز
 نمی دانم چرا ، شاید برای آنکه این دنیا پر است از ساز و از آواز
و
بسیاری صداهایی که دارد تار وپودی گرم
و نرم
 و بسیاری که بی شرم
 در آن لحظه گمان کردم یکی هم داشت خود را دار می زد باز
نمی دانم چرا شاید برای آنکه این دنیا کشنده ست
 دد است
 درنده است
بد است
 زننده ست
و بیش از این همه اسباب خنده ست


در آن لحظه یکی میوه فروش دوره گرد بد صدا هم
 دمادم میوه ی پوسیده اش را جار می زد باز
نمی دانم چرا ، شاید برای آنکه این دنیا بزرگ است
و دور است
و کور است


در آن لحظه که می پژمرد و می رفت
و لختی عمر جاویدان هستی را
به غارت با شتابی اشنا می برد و می رفت
 در آن پرشور لحظه
دل من با چه اصراری تو را خواست
 و می دانم چرا خواست
و می دانم که پوچ هستی و این لحظه های پژمرنده
 که نامش عمر و دنیاست
 اگر باشی تو با من ، خوب و جاویدان و زیباست

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۵ ، ۱۴:۳۶
حدیث