Femme De Couleur

Woman of colour

Femme De Couleur

Woman of colour

پیام های کوتاه
  • ۲۳ اسفند ۹۵ , ۰۲:۴۱
    I Wonder
بایگانی

۲۰ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

تمامی کسانی که : 

_قند را اول و بعد هم چایی را برای همیشه بوسیده اند و گذاشته اند کنار.

_روزی 8 لیوان را حتما آب می خورند.

_به جای کیک و بیسکوییت و جانکی جات, صبحانه سالم می خورند (مخصوصا میوه می خورند) 

_یک گاو را برای شامشان نه, بلکه حتی کمتر از یک موش را برای شامشان می خورند. (حیوانات نامبرده شده صرفا جنبه ی تشبیهی دارند :دی) 

_برنج دوست ندارند.

_سوسیس و کالباس را حتی ذره ای برنمی تابند . * 

_نوشابه سال هاست دیگر از گلویشان پایین نمی رود. * 

_با شکم پر نه بلکه با شکم خالی میوه می خورند. * 


_به امید روزی که اینجانب تمامی موارد بالا را ستاره دار کرده و کاملا سالم و هلثی و پاستوریزه حیات خویش را در پیش بگیرم_ [آیکون ویش لاک]

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۶ ، ۱۴:۴۲
حدیث
از اون روزهایی که رفتم کتاب بخرم شد 51 هزار تومن, قابلمه مسی که داده بودیم سفید کرده بودن رو پس گرفتم شد 12300 تومن! کرایه تاکسی رفت هم شده بود 3000 تومن! بعد من موندم سر ظهر با فقط 2500 تومن توی کیف پولم و 400 تا تک تومنی توی کارتم!! یعنی به خاطر 500 تومن کمتر مجبور شدم به جای تاکسی با مینی بوس برگردم خونه! هم گرسنه ام بود و هم تشنه ام ولی فقط می تونستم یه آب معدنی بخرم! نشستم توی مینی بوس و بالاخره مینی بوس پر شد و راه افتاد ولی خوب چه راه افتادنی :/ گازوئیل تموم کرد توی جاده :| وایسادیم و وایسادیم تا یه مینی بوس دیگه اومد ولی اونم اونقدری گازوئیل نداشت که به یکی دیگه هم قرض بده! دوباره وایسادیم و وایسادیم تا یه ماشین سنگین رسید و خوشبختانه این یکی دیگه داشت اونقدری که مینی بوس ما رو هم راه بندازه! بعد پروسه ی گازوئیل کشی ازین ماشین و ریختن به اون ماشین هم بماند :/ خلاصه که فقط به خاطر 500 تا تک تومنی کمتر من به جای اینکه ساعت 2ونیم خونه باشم! ساعت 4 رسیدم خونه :| [آیکون آی لاو یو پی ام سی]
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۶ ، ۱۶:۳۸
حدیث

اگر خیلی وقت ها نبوده ولی حداقل بوده بعضی وقت هایی که به سان ماری که از پونه بدش میاد افرادی که دل خوشی ازشان ندارید, پونه وار دم لونه اتون سبز شده باشند!

ولی آیا شده خودتون پونه ای باشید که دم لونه ی مار دیگری سبز بشوید؟ 

خوب من هستم! گاهی حتی دلم برای پیرمرد می سوزه! از اینکه یکهو انگار که از آسمون افتاده باشیم هرکدام جلوی دیگری درمی آییم! 

من حتی یک دلیل قانع کننده هم برای تنفرش و اینکه من مقصر رخدادی باشم ندارم! دلم بیشتر به این خاطر برایش می سوزد که  کینه ای بی دلیل را ول نمی کند! 

و اینکه من هم نمی توانم سلام ندهم! چون حتی سر سوزنی مقصر نیستم و اگر هم بدون سلام دادن بخواهم رد بشوم, یعنی اعتراف کرده ام که مقصرم و یعنی که شرمنده ام درحالیکه اینطور نیست. و درحالیکه نیستم و سرم بالاست ...

دلم  می سوزه که به خاطر حرف و داستانی از جانب من کینه به دل گرفته! که فقط یک جمله الکی بود که به شخص اشتباهی زده شد و بعد شاخ و برگ داده شد و به گوش پیرمرد رسید درحالیکه من فقط خیلی غیرعمد یک فعل اشتباه برای یک جمله ی نیم خطی کامنت وار انتخاب کردم! یعنی نه قصدی و نه بیشتر!! حالا سال ها می گذره و اون پیرمرد برای موضوعی کاملا پیش پاافتاده هربار که مرا می بیند, حالت چهره اش تغییر می کند و با صدایی از ته یک چاه و با سری که حتی ذره ای بالا نمی آید, جواب سلامم را می دهد و می رود! 

بعد از قضیه پیرمرد و بعد از اینکه اینچنین سمت مقابل کینه قرار گرفتم و وقتی از این سمت به قضیه نگاه کردم! فکر کردم و شمردم از چند نفر متنفرم , از چند نفر در حدی متنفرم که هیچ وقت نخواستم   ببینمشان و یا هر بار که می دیدمشان حالم بد می شد! و بعد خودم را جای شان گذاشتم! اینکه اگر در طرف دیگر قضیه باشم و از جانب آنها, چقدر همه چیز خصمانه است! شاید باورتان نشود ولی در مدت تقریبا کوتاهی توانستم تمام تنفرم را نسبت به آدم هایی که تا به حال ضربه های سختی بهم زده بودند را کنار بگذارم! بخشش نه! ولی کنار گذاشتن کینه و بد شدن حالم هر وقت که می دیدمشان را چرا ! 

البته شاید این همه راحت بودن کنار گذاشتن این کینه ها و صاف کردن دلم بیشتر دلیلش این است که همیشه شجاعت این را داشته ام که سهم حماقت و کوتاهی و سادگی و خام بودن خودم را در اشتباهی بپذیرم و همه چیز را برای تسکین خودم گردن دیگران نیندازم! 


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۶ ، ۰۰:۰۶
حدیث
فرآیند خواب کردن یک قل: 
گاوه میگه :ماوه ماوه / پوشوئه میگه: میو میو / هاپوئه میگه: هاپ هاپ/ جوجوئه میگه: جیک جیک / خروسه میگه: قوقولی قوقو/ اردکه میگه: کواک کواک (معمولا به این قسمت که می رسیم قهقهه می زنه:دی) ببعی میگه: بع بع, دمبه داری نع نع, پس چرا می گی بع بع 
خلاصه در دور چند هزارم به خواب می رود.

قل بعدی: با ناز و نوازش و لطافت و عطوووووفت های بسیار و با تکون تکون دادن گوشی بر بالای سرش در حالیکه دارد این لالایی را می خواند و تو هم همگام و همراه تکرار می کنی و ...
خلاصه دور سوم, چهارم بچه خمار می شود .

قل آخر: پستونک :| بچپانی در دهانش  و دستهایش را هم در دستهات قفل کنی و. وووه وووه صدا کنی و بجنبانی اش هم همزمان تاااااا خمار شود. 
در پایان هم که دیگر چیزی از خودتان نمانده *__*   حداقل یک لالایی * هم برای خودتان که باهاش خودتان را بخوابانید.
۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۶ ، ۱۳:۴۳
حدیث

بیایید حالا که امکان بلاک کردن کاربر فراهم شده, تمامی کاربران وبلاگ های تبلیغاتی ِ صاحب کامنت های موفق باشید ها و تبریک می گویم ها و آمده ام چرت و پرت بگویم و بروم ولی شما به وبلاگ من سر بزنید ها, را لااقل بلاک کنیم, تا این امکان حیف نشود :| 


+پستی که با های های اشک ریختن نوشته شد, پیش نویس شد! بعد دو سوت این پست نوشته شد و شورای بلاگریت درون رای به انتشارش داد! این روزها اشک هایم برای دیگران ریخته می شود! برای یک عالمه دیگران خسته با یک عالمه مشکلات حل نشدنی و زندگی های گره خورده! غصه های خودم را توی یک گنجه قدیمی با قفلی بر درش, کنج پستوی خاک گرفته ی خانه ی دلم گذاشته ام! و در عوضش غصه های دیگران را روی طاقچه ی خانه دلم ...

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۶ ، ۰۱:۲۳
حدیث

اومدیم خمین با دخترعموم ثبت نام دانشگاه ! و من فقط هر بار که ازم پرسیده میشه شما از کدوم شهر اومدی و رشته ات چیه, لبخندی به چه پهنا روی صورتم می شینه ازین جهت که هنوز بهم می خوره یک جدیدالورود برای مقطع لیسانس باشم :-))) 

و من حتی در یکی دو مورد, تصمیم گرفتم خودم رو همون دانشجو معرفی کنم =))

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۶ ، ۰۹:۴۷
حدیث

می دونستین زویی توی هوس او کاردز خواهر رونی مارا همون دختری با تتوی اژدهاست!؟ من نمی دونستم :/ بعد همین رونی مارا سفارششو به دیوید فینچر می کنه تا خواهرش نقش زویی رو بازی می کنه!! 

یه همچه چیزهایی شاید چرندیات بیان ولی من حس شوتیدگی بهم دست میده وقتی قبل از تماشای یک اثر, ارتباطی رو نمی دونم و بعد از تماشای اثر و بعدهاااا اون ارتباط رو می فهمم!! 

یا مثلا من تا همین چندی پیش  نمی دونستم که براد پیت و جنیفر انیستون با هم 5 سال رابطه داشتن و بعدش برد از بعد از فیلم آقا و خانم اسمیت به خاطر انجلینا جولی به جنیفر انیستون خیانت می کنه !! جدی برد پیت و جنیفر انیستون :/ شما هم مثه منید یا فقط منم که هربار می خوام بگم انجلینا جولی به جاش میگم جنیفر لوپز یا میاد توی ذهنم که بگم جنیفرلوپز :| اصن جنیفر لوپز یا انجلینا جولی مگه فرقی هم دارن:| این یکی هیکله اون یکی رو نصف دنیا گذاشتن رو سرشون که وای فعال اجتماعیه و وای مادر نمونه است و وای زن موفقه و واااای بیا و ببین !! خدا وکیلی جولی از دید من همیشه یک نامتعادل روحی بوده و بس !! عوضش برد با اون تُن ِ صداش (چشم هایش قلب می شود) با اون خندیدنش (باز همان اکشن) اصن باباشون بوده دلش خواسته سر شیش تا بچه اشم حتی داد بزنه! توی نی قلیون باریک لب قلمبیده کی باشی که یه پدر رو از شیش تا بچه جدا می کنی ...

من تو کلاس زبانم تازه مطرح کردم اونام نمی دونستن برد و جنیفر با هم بودن :/ اینا چطو 5 سال پس با هم بودن!! من کجا بودم اون سال ها :|| بعد جالباینجاست که سابجکت یکی از درس ها راجع به سلبریتی ها و اینکه چقدر زندگی سلبریتی ها رو دنبال می کنید و یا براتون اهمیت داره , بود!! اونوقت من با اینکه هنوز یادم نرفته اون وقتی رو که "اشتون کوچر" , "دمی مور" رو ول کرد و چقدرمدام هر روز پاپاراتزی ها از آه و فغان و ناله و نفرین هاش نسبت به اشتون کوچر می گفتن!! خیلی با صلابت برگشتم گفتم جاست سام تایمز فور فان :| اونم من که یه جورایی دایره المعارف برک اپ های هالیوودی کی با کی به حساب میام یه  :/ خداییش با چه رویی برگشتم اونو گفتم :))) 


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۶ ، ۲۲:۳۲
حدیث

بزرگ بود البته واسشون:دی 
دوباره قرار شد یه مدل دیگه کوچکتر ببافیم :)
(مریض شدن سه تایی *__* دعا کنید زودتر خوب بشن[آیکون ویروس اسهال, استفراغ خر است] )
۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۲۱:۱۱
حدیث

دو ترم پیش تا حد خفه کردن خودم و حتی استرس گرفتن, خودم رو رسوندم که بتونم تاپ بشم توی کلاس! ولی نه تنها تاپ نمی شدم, بلکه نمره های درخشانی هم در پایان نصیبم میشد که بماند! بعد این ترم ولی دست از تلاش برداشتم و کمی خجالت بکش به خودم گفتم و با خیالی آسوده رفتم امتحان فاینال رو دادم و در کمال تعجب تاپ شدم :دی از قدیم الایام هرچند ثابت شده هرچی کمتر حرص بزنی بیشتر به دست میاری ولی خوب آدمیزاد همیشه فراموش می کنه :/ 

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۱۶:۱۴
حدیث

حقیقتا هیچ احساسی والاتر از این نیست که آدم اول مهر و 31 شهریورش هیچ تفاوتی با هم نداشته باشن :دی 

از اول مهرها فقط اون 3 سال آخر دوران دبیرستان ِش رو دوست داشتم! در باقی 13 سال تحصیلی , روزهای دوست نداشتنی برام بودن.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۰۸:۵۷
حدیث