1. روان درمانی اگزیستانسیال
این کتاب برام یه جور خاصی، خاص محصوب میشه چون با پولی که پارسال سلیمون تولدم بهم داد این کتاب رو خریدم و اولین فصل کتاب با مرگ شروع می شد.
کتابی در رابطه با دلواپسی ها و اضطراب هایی که به واسطه ی زندگی انسان ها همگی با اون روبرو میشن، اضطراب هایی از قبیل: مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی
نویسنده ی کتاب اروین یالوم به دین و خدا اعتقادی نداره نداره ولی از هر دین و مسلک دیگه ای به نظر من بهتر میتونه تو رو قانع کنه که چرا احتیاج داری در برابر این اضطراب ها آگاه بشی و به مقابله با اونا بپردازی. البته که آگاهی به نشونه های این اضطراب ها کار سختیه و راه درازی در پیش داره هر کسی تا بتونه بفهمه هر عقب کشیدنی و هر طفره رفتنی از زندگی کردن و هر تسلیم شدنی به خاطر چه اضطرابی به وجود اومده و ریشه در چی داره.
بهتون توصیه می کنم همزمان با کتاب به پادکست محضر رواق هم گوش بدید.
2. دروغگویی روی مبل
این هم کتاب دیگه ای هست از اروین یالوم در رابطه با سه روان درمان و چند بیمار که داستان هاشون به طریقی به هم گره می خوره و در رابطه با مشکلات و رویکردهایی که هر کدوم در رابطه با مشکلات زندگیشون در پیش گرفتن و در نهایت هم بینشی که هر کدوم در انتهای داستان پیدا می کنن
3. مامان و معنای زندگی
این کتاب در رابطه با چند داستان کوتاه هست که مربوط میشن به ارنست لش (یکی از روانشناس هایی که توی کتاب قبلی باهاش آشنا میشیم) و مراجعانش. که پادکست رواق هم توی یک اسپین اف یکی از داستان ها رو بهش پرداخته. بعضی داستان ها ساختگی و بعضی هم واقعی هستن و تو با خوندن هر داستان می تونی بخش از خودت رو در یکی از مراجعان ارنست لش ببینی.
4. درباره ی معنای زندگی
این کتاب محشره و پر از زندگی و پر از حس خوب.
این کتاب توسط ویل دورانت نوشته شده اون هم به این صورت که در اواسط قرن بیستم نامه ای می نویسه با این مضمون که توی جهانی که هر چیزی معنی خودش رو گم گرده و هر روز هم با پیشرفت علم و تکنولوژی و بیشتر صنعتی شدن زندگی، انسان معنای زندگی و هدفش برای ادامه ی زندگی رو از دست میده، چطور میشه معنای زندگی رو پیدا کرد؟! این نامه رو به هزاران نفر می فرسته، افرادی مثل نویسنده ها و فیلسوف ها و رهبران جهان و دانشمندان و هنرمندان و رهبران مذهبی و دینداران و حتی زندانی ها و ازشون می خواد تا برای دروانت بنویسن اونا معنای زندگی رو در چی می بینن و چقدر بعضی جواب ها عالی هستن. این کتاب به نظرم ارزش خوندن داره چون کتاب خیلی هم کم حجمی هست.
5.نقشه ی راه خودشناسی
این کتاب در رابطه با سفر قهرمانی هست، اینکه ما چطور نقش ها و کهن الگوهای متفاوتی از قبیل یتیم و جستجوگر و جنگجو و معصوم و حامی و جادگر داریم و اینکه چطور در قسمت های مختلف زندگی هر کدوم از این کهن الگوها در ما پر رنگ تر هستن و یا اینکه چطور بعضی ها در تمام زندگیشون فقط یکی از کهن الگوها نقش پررنگی داره.
طبق توضیحات خود کتاب:
یتیم زمانی ظاهر می شود که ما از معصومیت می افتیم. وقتی چیزی اتفاق می افتد که ما ایمانمان را به پدر و مادرمان، صاحبان قدرت، خدا و حتی خود زندگی تحت ااشعاع قرار می گیرد. وقتی با ناکامی مان در زندگی کردن در یک دنیای خارج شده از معصومیت روبه رو می شویم، جنگجو از اسارت رها می شود و به ما انگیزه می دهد تا سفر قهرمانی خودمان را آغاز کنیم تا کشف کنیم چه چیزی امکان پذیر است. با این حال ما خیلی زود یاد خواهیم گرفت که همیشه نمی توانیم وفتی شرایط سخت می شود و بر وفق مرادمان نیست، همیشه چیزی را ترک کنیم. در این مرحله جنگجو به ما کمک می کند که یاد بگیریم بمانیم و حرف مان را بزنیم. اما در پیشرفت عادی زندگی، اگر همیشه در حال جنگیدن باشیم، متوجه خواهیم شد که منزوی و تنها شده ایم. وقتی حامی ظاهر می شود، ما لذت های کمک کردن به دیگران و محبت به آن ها را کشف می کنیم. در این زمان، دیگر آنقدر احساس آسیب پذیری نمی کنیم، بازگشت به معصومیت، زخم های کودک درون را التیام می دهد و به ما امکان و یا اجازه ی اعتماد کردن به زندگی را می دهد. پس جادگر ظاهر می شود و ما به کنترل شخصی و توانایی انتخاب های معنادار دست پیدا می کنیم.
این فرایند یک خانواده ی درونی را ایجاد می کند که هر کمبودی در خانواده ی پدر و مادری مان را جبران می کندو یعنی وقتی شما یک خانواده درون تان دارید، زندگی شما دیگر به واسطه ی آنچه که در کودکی داشتید یا کارهایی که انجام دادید یا ندادید محدود نخواهد شد، شما همیشه درون تان یک خانواده ی سالم را حمل می کنید.
ما به این دلیل نمی توانیم در زندگی مان نظم ایجاد کنیم که کهن الگوهای ما توازن ندارند. یتیم بیش از حد باعث می شود از دیگران فاصله بگیریم. طوری که کمکی را که به آن نیاز داریم دریافت نمی کنیم. جنگجوی بیش از حد باعث می شود که احساس کنیم مجبوریم به موقعیت های زیاد دست پیدا کنیم، زندگی مان را هدر دهیم تا اینکه به دیگران کمک کنیم یا آن ها را از خودمان راضی کنیم. معصوم بیش از حد باعث می شود نتوانیم مشکلات ر ا پیش بینی کنیم و کورکورانه در زندگی پیش برویم. جادوگر بیش از حد باعث می شود هیچ درکی از محدودیت ها نداشته باشیم، ممکن است فکر کنیم می توانیم هرکسی یا هرچیزی یا هر موقعیتی را متحول کنیم.
یتیم به ما کمک می کند از مشکلات به سلامت بیرون بیاییم و به ترس از تنبیه شدن غلبه کنیم.
ارزش ها: واقع گرایی و مراقبت و همدلی
غیرارزش ها: ساده لوحی و قربانی بودن ذهنی و شکایت و حس مستخق بودن
جستجوگر به ما کمک می کند ارزش خود را اثبات کنیم و به ترس از شکست غلبه کنیم
ارزش ها: اتکا به خود و آزادی عمل و عدم وابستگی
غیرارزش ها: احساسات کنترل ناپذیر و خود درگیری و نداشتن برنامه
جنگجو به ما کمک می کند ارزش خود را اثبات کنیم.
ارزش ها: رقابت و سرسختی و نظم و انضباط
غیرارزش ها: احساسات کنترل ناپذیر و خشونت و جاه طلبی و حرص و ولع و دنباله روی
حامی به ما کمک می کند سخاوتمندانه زندگی کنیم.
ارزش ها: خودخواه نبودن و مهربان, همکاری گروهی
غیرارزش ها: جاه طلبی فردی, دنباله روی, تنبلی
معصوم برای ما ایمان و مثبت اندیشی را فراهم می آورد, تا باور کنیم که لازم نیست برای موفق شدن, در مورد صداقت مان کوتاه بیاییم.
ارزش ها: ایمان و خوش بینی
غیرارزش ها: ساده لوحی, بی دلیل متعصب بودن, منفی گرایی
جادوگر به ما کمک می کند بدانیم چیزی که به درون جهان می فرستیم همیشه دوباره به ما برخواهد گشت.
ارزش ها: قابلیت تبدیل و تغییر دیدگاه های جدید
غیرارزش ها: عجیب بودن, به نظر در دسترس نبودن
6. جوجه اردک زشت
خوندن این کتاب به نظر من کمی ریسک بالایی داره. این کتاب در رابطه با سایه هاست. سایه ها اون بخش هایی از وجود ما هستن که ما نمی خوایم اونا رو ببینیم و یا انکارشون می کنیم و به صورت تاریکی در ناخودآگاه ما دارن ما رو کنترل می کنن. ولی کتاب خیلی ناقص و خیلی کوتاه توضیح داده، و بیشتر باعث شد من دچار شک و بدبینی به خودم بشم و کلا به کسی خوندن این کتاب رو توضیح نمیدم و به نظرم بهتره اگر مراجعه ی مداوم و مرتب پیش روان درمانگر دارید این کتاب رو بخونید تا بعد بتونید ابهامات و شبهه هاتون رو با روان درمانگرتون در میون بذارید.
7. باتلاق فریب
این کتاب رو فقط 7 هزار تومن خریدم چون چاپ سال 94 بود اگر اشتباه نکنم :دی و انتشارات با انصاف نیومده بود بعد از این همه سال قیمت کتاب رو تغییر بده و یه برچسب بزنه روی کتابی که چندیین سال پیش چاپ شده :) این کتاب در رابطه با اینه که ما چه مکانیزهایی رو کاملا ناخودآگاه به کار می بریم تا خودمون رو فریب بدیم.
8. هنر شفاف اندیشیدن
این کتاب در رابطه با تقریبا صد خطای شناختی هست که ترجمه ی عادل فردوسی پور هم می باشد.
9. کتاب کی
پادکست بی پلاس هم توی یکی از اپیزودهاشون به معرفی این کتاب پرداختن. توصیه می کنم اگر حالا حالاها وقت ندارید این کتاب رو بخونید، حداقل اپیزود مربوطه رو حتما گوش بدید.
این کتاب به نظر من کتاب خیلی مفیدی هست در رابطه با اینکه چطوری بتونیم کارآمدتر برنامه ریزی کنیم و اینکه باید چه المان هایی رو در برنامه ریزی کردن دخیل بدونیم و بهمون میگه که توی چه بازه هایی از روز هرکس باید چطوری بفهمه کی بازدهی بالا و کی کارآیی پایینی داره و یا اینکه چه زمانی از هفته ها و ماه ها و سال ها. اینکه چطوری و در چه بازه ای از این ها بازدهی بالایی داریم و کی برعکس. یعنی با خوندن این کتاب تازه می فهمی که اگر خیلی وقت ها نمی تونی به برنامه ریزی هات پایبند بمونی و یا نمی دونی چرا موفق نمیشی برای این هست که یه سری المان ها رو در نظر نگرفتی.
10. تحصیلکرده
این کتاب رو برای تولدم هدیه گرفتم. کتابی در رابطه با سرنوشت دختری که توی یه خانواده ی معتصب به دنیا میاد و اینکه چطور تعصب خانواده اش و عدم درکشون از بیماری پدر خانواده و بعد برادرهای این دختر و عدم حمایتی رو که هیچ وقت از خانوده اش دریافت نمی کنه، همگی چطور باعث میشن این دختر تا سال ها نتونه تصمیم درستی برای زندگیش بگیره در حالیکه بعدها به یکی از ممتازترین دانشجوهای هاروارد و کمبریج تبدیل میشه و می تونه در نهایت راهش رو پیدا کنه و زندگینامه اش رو چاپ کنه.
کتاب به راحتی می تونه یه جورایی به سرنوشت مشابه میلیون ها دختر و پسر ایرانی هم شباهت پیدا کنه. کسایی که توی خانواده هاشون زندانی شده اند. کسایی که حتی اگر سال ها جنگیدن تا تونستن از جهل و تعصب و آزارهای خانواده هاشون رهایی پیدا کنن، باز هم مطمئن نیستن که آیا حق داشتن یا نه. که ممکنه هزاران بار به خودشون شک کنن که شاید اونا بوده اند که مشکل داشتند و نرمال نبوده اند، نه خانواده اشون.
11. شوهر آهو خانم
در رابطه با این کتاب یه پست نوشتم و خیلی صحبت های جالبی هم توی کامنت ها به وجود اومد که در نهایت به این سوال ختم شد که از خوندن ادبیات و کتاب های داستانی چه هدفی دارید؟ توصیه می کنم پست و کامنت ها و جوابیه ها رو بخونید.
توی این پست هم خیلی ها از این گفتن که چرا باید رمان بخونیم
کتاب هایی که به زبان انگلیسی خوندم:
12. The power of Hbit یا همون قدرت عادات
13. Atomic Habit یا همون عادت های اتمی
این دو تا کتاب در رباطه با ماهیت عادت ها و اینکه چطوری ساخته میشن و چطوری باید عادت سازی کرد و یا عادت ها رو ترک کرد، هست و همینطور در رابطه با نقش عادت ها توی موفقیت شرکت ها و کارخونه های بزرگ و تیم های ورزشی بزرگ مثال های زیادی آوورده و یا حتی اینکه چطوری ازش توی صنعت تبلیغات استفاده میشه. و یا حتی مثال هایی از فاجعه هایی که فقط و فقط به خاطر نداشتن یه روتین و نظم سازمانی توی قسمت های مختلف دنیا روی دادن گفته.
14. The Handmaide's Tale یا همون سرنوشت ندیمه
کتابی که بر اساس اون سریال معروف رو ساختن و همینجا لازمه بگم که برای اولین بار در زندگیم سریال رو از کتاب بهتر دیدم. کتاب حتی به زور نصفی از وقایع فصل اول سریال رو هم پوشش میده و خیلی داستان کتاب یک جایی در ارتباط با اپیزودهای پنج و یا ششم فصل تموم میشه و همین :| و به نظرم خوندن کتاب لازم نیست اصلا وقتی سریال خیلی قویتر و خیلی مفصل تر داستان رو جلو برده.
البته کتاب یک جلد دیگه هم داره که اخیرا منتشر شده و خب نمی دونم این جلد دوم داستان رو تا کجا پیش برده و اینکه چقدر خوب هست یا نه.
ولی چیزی که راجع به کتاب برام ارزشمند بود توصیفات کتاب بود. توصیفات و صحنه سازی های خیلی زیبایی داره.
15. The burried giant یا همون غول مدفون
کتابی اثر ایشی گورو. اول اینکه من در رابطه با نسخه ی ترجمه شده و فارسی کتاب و نثر اون به زبان فارسی چیزی نمی دونم و حقیقتا هم نگاهی ننداختم بهش. ولی نثر کتاب به زبان انگلیسی خیلی سخت بود. نه اینکه نشه کتاب رو فهمید، بلکه به این دلیل انگلیسی سختی داشت چون نثر کتاب قدیمی بود و خیلی انگلیسی رسمی و با حال و هوای متون قدیمی داشت و همین جذابیت کتاب رو خیلی پایین آوورده بود درحالیکه داستان هم نقطه ی عطف خاص و یا هیجانی نداشت و تقریبا با یک روند یکنواخت تا به انتها پیش رفت تا حرفی رو که می خواست بزنه. من جمع بندی کتاب رو دوست داشتم و نکته ای که انتهای کتاب بود، که اگر به یاد بیاریم چکار می کنیم، که تو رو با این سوال روبرو می کنه که اگر من جای این زن و شوهر پیر بودم، من چه انتخابی می کردم؟! ولی به نظر من خوندن اوووون همه صفحه برای رسیدن به اون نقطه کمی خسته کننده بود :دی و به همین علت کسی با نخوندن این کتاب چیزی رو از دست نخواهد داد.
16. The Great Gatsby یا همون گتسبی بزرگ
من نسخه ی انگلیسی کتاب رو خیلی وقت بود داشتم ولی هر بار از خوندنش طفره ر فته بودم چون حس می کردم خب فیلم رو دیدم و دیگه نیازی نیست کتاب رو بخونم. ولی چقدرررر حس کتاب با فیلم متفاوت بود. توی فیلم چون نقش گتسبی رو دی کاپریو بازی می کنه تو ناخودآگاه یه کاریزمای خاص برای گتسبی در نظر می گیری و یه شکوه و جلالی برات پیدا می کنه. در صورتیکه گتسبی توصیف شده توی کتاب اینجوری نیست، خجالتیه، جرئت زیادی نداره، مردد هست تو بیشتر مواقع و اینکه تو توی داستان می فهمی گتسبی آدم خوبی نیست ولی توی فیلم به خاطر دی کاپریو نمی تونی این قسمت رو ببینی. توی کتاب اون پیام اخلاقی رو خیلی بهتر درک می کنی، توی کتاب گتسبی و سرنوشتش خیلی بیشتر تو رو تکون میده، توی فیلم بیشتر حرصم گرفت ته فیلم که چرا باید اون بلا سر گتسبی بیاد و دیزی اون کار رو بکنه. توصیه می کنم کتاب رو حتما بخونید و به فیلم اکتفا نکنید.
17. Kafka on the Shore یا همون کافکا در ساحل
من ترجمه ی فارسی این کتاب توسط مهدی غبرائی از نشر نیلوفر رو چند سال پیش خونده بودم ولی همیشه این رو شنیده بودم که کتاب خیلی سانسور شده وقتی به فارسی ترجمه شده و فرقی هم نمی کنه کدوم ترجمه رو و از کدوم انتشارات تهیه کنید، چون همگی سانسور شده هستند.
داستان کتاب جادوییه و محشر. من عاشق رئالیسم جادویی و دنیای موراکامی هستم و یه بار دیگه با خوندن داستان باز محصور دنیای کافکا و موراکامی شدم و اینبار بدون سانسور :دی توی داستان مسائل جنسی زیادی مطرح شده که یک جورهایی بخشی از داستان و هویت کافکا هستند و به نظرم حیفه که این جنبه رو حذف کرد و بدون این جنبه داستان رو خوند.
اگر کتاب رو قبلا خوندید به نظرم سعس کنید نسخه ی اصلی رو هم بخونید یک بار دیگه و اگر کتاب رو نخوندید به نظرم همون نسخه ی اصلی رو بخونید :)
18. The Artist's way یا همون راه هنرمند
یه کتاب در رابطه با آشتی با خودت. اینکه چطور، با قرار دادن خودت توی موقعیت های مختلف خودت رو فراموش کردی و به خودت داری ظلم می کنی و توی زندگی گیر کردی.
من بیشتر از متن کتاب تمرین های پایان هر فصل و یا هفته رو دوست داشتم. تمرین هایی که کمک می کنن تو جنبه هایی از خودت رو دوباره بیدار کنی و با خیلی چیزها مثل خودمراقبتی و استراحت و برای خودت وقت گذاشتن و پیاده روی کردن و برای خودت جایزه خریدن و این مسائل آشتی کنی و کمی یاد بگیری که چطوری گاهی از فقط کار و موقعیت هایی که فقط بهت القا می کنن تو کافی نیستی، تو توانایی لازم رو نداری، تو هیچ وقت موفق نمیشی دور بشی و کمی هم صداهای درونی رو بشنوی که دارن میگن کمک.
19. The Essentialism یا همون اصل گرایی
این کتاب خیلی عالیه و خیلی هم توی زمان مناسبی به دست من رسید تا بخونمش. با این کتاب میشه یاد گرفت که چطور کمترین یعنی بهترین. همه توی زندگی هامون جوری تصمیم می گیریم و پیش می ریم که همه چیز رو انتخاب می کنیم و به همه چیز بله می گیم و از هیچ چیز نمی گذریم چون حس می کنیم نمیشه و عقب می مونیم، در حالیکه اگر می خوایم متمرکز تر و به تبع اون موفق تر باشیم باید یاد بگیریم چطوری نه بگیم و چطوری انتخاب های محدود داشته باشیم. باید با ذهنمون مثل یه کمد لباس برخورد کنیم و نباید تا می تونیم یک عالمه لباس فققط چون حس می کنیم ممکنه لازم بشن توش بریزیم و هیچ وقت هم نخوایم یه تعدادی رو کنار بذاریم و یا دور بریزیم چون فکر می کنیم حیف هستن و همون یک روزی به کار میان.
من اگر این کتاب رو نخونده بودم به چند تا پیشنهاد کاری ممکن بود بله بگم و باز یک المه چیز رو همزمان با هم پیش ببرم. درحالیکه با خوندن کتاب فهمیدم که اصلا از چیزی ممکن نیست جا بمونم و یا چیزی رو از دست بدم. بلکه باید متمرکز روی یک هدف باقی بمونم و نخوام یک عالمه سبدم رو پر کنم اونم فقط برای روز مبادا تا بلکه شانسی یکی از این میوه ها، میوه ی شانسم باشه.
در حال غصه خورذن بودم که چرا تعداد کتاب ها به 20 نرسیده و اگر فقط یک کتاب دیگه خونده بودم می شد که تعدادشون بیست تا بشه که یااااادم اومد:
20. توفان از رومن گاری
این کتاب رو هم در کنار کتاب تحصیلکرده هم زمان هدیه گرفتم، چند تا داستان کوتاه از رومن گاری که همین داستان اول که اسم کتاب هم هست"توفان" به نظرم بهترین داستان و با شوکه کننده ترین پایان هست. اینکه توی چند صفحه و خیلی کوتاه و بدون توضیحات زیادی یک عالمه حرف بزنی و داستان رو در حالی تموم کنی که به شدت از داستان بهت زده و شوکه شدی.
بعدا نوشت: حافظه نیست که :| امروز یادم افتاد دو تا دیگه هم خونده بودم که یادم رفته بنویسم :/
21. کتاب تله ی شادمانی:
این کتاب در رابطه با درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش هست. یعنی جی؟ یعنی به جای فرار کردن و سعی در فراموش کردن و جنگیدن با افکار و احساسات منفی و ناخوشایند, حضور اونها رو بپذیری و براشون جایی باز کنی. کتاب تمرین های خوبی داره و یکی از بهترین تمرین هاش و در عین حال ساده ترینشون اینه که سعی کنی در طول روز هر چتد باری که می تونی تمرین نفس کشیدن داشته باشی, که تمرکز کنی روی دم و بازدم هات و بهشون توجه کنی و با آگاهی نفس بکشی. کلا بیس و پایه ی بیشتر تمرین های کتاب اینه که خودت رو توی موقعیتی قرار بدی که باید با آگاهی به مشاهده کردن بپردازی, مشاهده بدنت, محیط اطرافت, صداهایی که می شنوی. که در این بین ممکنه بارها حواست پرت بشه و خودت رو درحالی پیدا کنی که داری به یه چیز دیگه فکر می کنی و توی لحظه حضور نداری, کتاب میگه ایرادی نداره, هر بار این اتفاق افتاد فقط بهش آگاه شو و باز به تمرکز کردن و در لحظه حضور پیدا کردن بپرداز.
به نظر من این کتاب رو هرکسی باید بارها بخونه و سعی کنه یکی ازش داشته باشه و بارها بهش رجوع کنه و نکاتش رو به خودش یادآوری کنه و سعی کنه اون ها رو توی زندگیش پیاده کنه.
22. Anxious people یا همون مردم مشوش از فردیریک بکمن جان دل :
یکی از نویسنده های مورد علاقه ی من توی کتاب ها و رمان های داستانی بکمن جانِ دل هست 💜 فضای داستانی کتاب های بکمن خیلی ناب هستند. داستان هایی که می تونی غم کاراکترها و در عین حال شادیشون رو عمیق حس کنی, توی موقعیت های زیادی قلبت از هجوم احساسات لبریز میشه و همه چیز رو با عمق وجودت درک می کنی. مخصوصا غم آدم ها رو و تلاششون برای ادامه دادن به زندگی, برای تسلیم نشدن ....
داستان در رابطه با یه گروگان گیری هست, گروگان گیری که یک جایی وسط داستان و یا حتی بهتره گفت, نزدیک به انتهای داستان می فهمی چقدر راجع به گروگان گیر کم می دونی وقتی یهو هویت گروگان گیر مشخص میشه. داستان در رابطه با یه گروگان گیر و گروگان ها و دو تا افسر پلیس توی یه شهر کوچیک قبل از سال نو هست. آدم هایی که اول کلی حرصتون رو در میارن از حجم خنگ بودن, ولی کم کم که جلو میرید تک تک این آدم ها یه جایی توی قلبتون پیدا می کنن. کتاب های بکمن رو از دست ندید.